اتاناز دوست داشت ستاره ی مجلس باشه که همونجوری که می خواست شد
اتاناز تک بود غرورش و طنازی و زیبایی اش زبان زد همه بود
پسران مجرد که وقتی مادرشان از این دختر تعریف می کردند حیرت می کردند که چرا این دختر را نمی شناسند حتی به جرات می توان گفت که بیشتر همسایه های نزدیکشون هم خوب او را نمی شناختن
گوشه ای از مجلس ایستاده لیلی برای در خواست رقص دستش را به سمتش گرفت
پرنسس اتاناز میای برا رقص گروهیه محلی
بعدش چشمک زد
اتاناز لبخند محوی زد و گفت
اره
اما قبلش باید لباس محلی بپوشیم
تو که می دونی من عاشق لباس محلیم
و بعد محض شوخی ابروانش را بالا انداخت
هر چهار تا لباس محلی پوشیدند و دست در دست هم پشت سر هم وارد پیست رقص شدند
دیجی که اهنگ محلی در خواستی اتاناز رو می خوند این چهارتا هماهنگ می رقصیدند
****
شد سه سال
عشق پنهانش
شد سه سال
****
مثل همیشه دفتر خاطره اش را برداشت
رفت حیاط بازم زیر نور کمرنگ مهتاب
لای دفترش را باز کرد
مرور کرد تمام خاطراتش را
ورق زد
مرور کرد
و در اخر نوشت
سلام دفتر بیچاره ام
وسلام ای عشق پنهانم
ایلیار
باورت میشه؟
امروز سالگرد عاشقیمه
امروز دو سال تموم شد
و از فردا سال سوم عشقمه
ایلیار جان
منکه از عشقت خسته نمیشم
منکه تو رو هیچ وقت از قلبم بیرون نمی کنم
من عاشقتم ایلیار
یه عشق واقعی
عشق من عشق امروز و فردا نیست
عشق من بحثش برا سالهاست
ایلیار تو چه کردی با دلم که حتی برات گلایه نکردم
پنهونی عاشق شدم و پنهونی عاشقت موندم
ایلیار همیشه اینقدر صبور نیستم
حواست باشه عشقم
منم یه روز تموم میشه صبرم
مثل همیشه امضا کرد و دفترش را بست
هندزفری را روشن کرد اهنگ مورد علاقش را پلی کرد
****
یکی بود یکی نبود
کور بشه چشم حسود
دوتا خورشید سیاه
دوتا چشم سرمه سود
رشک باغ و کشتمه
باغ نگو بهشتمه
عمر مژگونش دراز
رنگ سرنوشتمه
میدرخشند توی ماه
دوتا خورشید سیاه
جمجمک برگ خزون
اینه بخت بی گناه
غنچهی گل گل شکره
شب قضا و قدره
مهر و مهتاب رو ببین
یکی باشیم سحره
یکی بود یکی نبود
کور بشه چشم حسود
****
به اسمان نگاه کرد و گفت
الهی راضیم به رضایت
****
اما واقعا آتاناز به رضای الهی راضی می شد؟؟؟
یه ماه گذشت
ایلیار و اتاناز رفته رفته عاشق تر می شدند
اما بی خبر از یگدیگر
در محله ی شان عروسی بود
از فامیل های زهرا همون هم کلاسیه اتاناز
اما اتاناز فکرش را هم نمی کرد که ایلیارش در عروسیه رفیقشه
در عروسی ای که مختلطه
و حتی فکرش را نمی کرد که زهرا اینقدر حسود باشد که دست به کار های شیطانی بزند
اتاناز از هیچ کدام این جریانات خبر نداشت
اما پس چرا دلشوره داشت؟؟؟
چرا اتاناز بیقراری می کرد؟؟؟
اتاناز امشب چش بود
چرا سر هیچ چیزی از شب تا صبح گریه کرده؟؟
به راستی اتاناز چش بود؟؟؟
بالاخره خورشید طلوع کرد
اتاناز با بر و روی اشفته اماده شد که به مدرسه بره
اولین بارش بود که اینگونه به مدرسه می رفت
به دوستانش سلام کرد
فاطمه از پشت چشمان اتاناز را گرفت
اتاناز دستانش را بی حوصله لمس کردو گفت
دستای تپلت رسوات می کنه خواهری
فاطمه ارام به شانه ی رفیقش زد
ای اتاناز شیطون
باز چته پکری؟؟؟
نه چیزی نیست فاطی فقط نمی دونم چرا از دیشب دلهره دارم
خیلی می ترسم فاطمه
از چی می ترسی عریزم؟؟
امیدت به خداباشه اتاناز .چیزی نمیشه
وارد کلاس شدند
بعد چند دقیقه پچپچ های میان دخترا پیچیده بود
اما اتاناز بی خیال از همه جا ؛ تو خودشبود
تا اینکه دوتا از همکلاسی هایش در ردیف پشت سرش حرف میزدند و اتاناز شنید
اره دیگه رویا همین زهرای خودمون رو میگم دیگه
مریم تو مطمعنی؟؟؟
اره رویا میگم با چشمای خودم دیدم
که زهرا بی پروا با پسره داشت میرقصید پسره هم انگار یه چیزیش بود
و بعدش هم که اون همهمه ها تو عروسی
بعد مریم صدایش را اروم کرد
راستش قبلش زهرا به پسره یه چیزی داد نمی دونم شربت بود یا چیز دیگه
رویا : وااای خدا مرگم بده
اخه زهرا چرا باید اینکار رو بکنه؟
مریم : منم نمی دونم والا
رویا : راستی گفتی اسم پسره چی بود؟
مریم : رویا تو خنگی مگه اخه
بابا میگم پسره همون پسره چشم مشکیه که ارزوی همه ی دختراست دیگه
همون پسری که میگن حاضر نیست با کسی ازدواج کنه؟؟
گویا می گفتند پسره عاشق یه دختریه که با این کار زهرا بعید می دونم پسره به عشقش برسه
اسم پسره ایلیاره
رویا : اره شناختمش چند باری دیدمش پسر خوب و سر به زیر و مومنی بود اما
دیگر نشنید
گوش هایش سوت کشید
کر شد
لال شد و
سیاهیه مطلق
فاطمه داشت گریه می کرد
اتاناز ، اتاناز تو رو خدا تو چت شد
اتاناز چشماتو وا کن
اتاناز چیزی نمی شنید
و
وقتی چشمانس را باز کرد در خانه بود فاطمه و مهتاب پیشش نسشته بودند
گنگ نگاه می کرد
تا چشمش به غم چشمای دوستانش افتاد
همه چیز یادش امد
اشک از گوشه ی چشمانش سرازیر شد
رویش را از دوستانش برگرداند
هق زد
گریه کرد
جیغ کشیدی
خدایا اینه
اره
اینه جواب صبرام
اینه پاداش پاکیه عشقم
اره قربونت برم
اینه رسیدن به عشقم
خدا داری امتحان چی رو ازم پس می گیری؟؟؟
اصلا گناهم چیه؟؟
خدا جون
اصلا بگو ببینم چرا الان زنده ام؟؟؟
شکر خدا که مادرش رفته بود داروخونه و پدرش خانه نبود و سورنا مدرسه بود
مهتاب دست سرد اتاناز را در دستش فشرد در حالی که هر دو پا به پای اتاناز گریه می کردند
مهتاب گفت
اروم باش اتاناز
اروم باش خواهرم اروم باش
چته تو؟؟؟
اتاناز هنوز که چیزی معلوم نیست
هنوز که…..
خفه شو مهتاب خفه شو
این همه صبر نکردم که پاداشم این باشه مهتاب.دیگه چی مونده که باید معلوم بشه
مهتاب در حقم ظلمکردند
اتیش حسادت دختر هر …ه
زندگیمو سوزوند
می فهمی مهتاب
عشقم را اتیش زد
مرحبا بهش
مرحبا به دختری که اینجوری عشقمو دزدید
فاطمه گریه نکن
بجاش بهم بگو که می تونم فراموشش کنم
در میان گریه قهقه زد
هه
نهههههههه
نه لعنتی من نمی تونم فراموشش کنم
قرار نبود داستان عشقم اینجوری نوشته بشه
می شنوی خدا قرار منو تو این نبود
بگرد خدا
در میان سر نوشتم بگرد مبادا ورقی رو جا بندازی
می دونی کدوم ورق رو میگم
همون ورقی که منو ایلیار در کنار هم قدم میزنیم
بگرد خدا
شاید پیداش بشه
اگه اینو هم پیداش نکردی
اون ورقی که مرگه منه بیار بزار اخر همین داستان عشقم
به اینم راضیم خدا
****
با صدای در خانه بغضش را در گلویش خفه کرد
رو به دیوار کرد و چشمانش را بست صدای مادرش را شنید
سلام دخترا
سلام زندایی
سلام خاله
.
مادر رو به مهتاب کرد
مهتاب اتاناز خوبه؟
مهتاب به زور لبخند زد
اره زندایی نگران نباشین چیزی نیست که فقط فشارش افتاده بود
باشه مهتاب بیایین این ابمیوه ها رو میل کنید منم برم به کارام برسم
مادر سینی را روی میز گذاشت و با تشکر مهتاب از اتاق خارج شد مهتاب رویش را برگرداند و به دوستانش نگاه کرد فاطمه گوشه ای کز کرده بود و به فکر عمیقی فرو رفته بود
مهتاب هم با مهربانی به اتاناز نگاه کرد
در اوج ناراحتیش یادش امد
به رفیقش
به خواهرش
به مهتاب
بعد چندین سال گفته بود خفه شو
شرمند سرش را پایین انداخت
در اوج ناراحتیش گفت
منو ببخش مهتاب تند رفتم شرمندتم
این چه حرفیه اتاناز دشمنت شرمنده منکه نشنیدم چی گفتی.و دوباره چشمک زد
***
قسمت پانزدهم | سرنوشت بد نوشت ◄
***
قسمت شانزدهم | فراموشت نمی کنم ◄
قسمت نوزدهم | طبیب دل شکسته ام رضا ◄
قسمت بیست و یکم | شیرینی خورون ◄
6 سال پیش
عجب نامردی بوده این زهرائه
خدا کنه تو رمانت عاقبت زهرا هم باشه ، دوست دارم ببینم چی سرش میاد
خوب بود ولی عصبیم کرد
داشت تازه خوب میشدا ، باو اینا هنو به هم نرسیده منفجر شدن که
6 سال پیش
سلام اشکم داره درمیاد *gerye_kharaki *
6 سال پیش
عجب نامردی بوده این زهرائه
خدا کنه تو رمانت عاقبت زهرا هم باشه ، دوست دارم ببینم چی سرش میاد
خوب بود ولی عصبیم کرد
داشت تازه خوب میشدا ، باو اینا هنو به هم نرسیده منفجر شدن که
یااااخداااا
اگه قراره گریم بگیره بگو نخونم
6 سال پیش
یااااخداااا
اگه قراره گریم بگیره بگو نخونم
6 سال پیش
6 سال پیش
آخه چرا
دختریه اکبیری
6 سال پیش
من برم خونه ، بچه ها میگم بلقیس بیاد تایید کنه ، فعلنتون
6 سال پیش
اره نخون من که خوندم دو سه تا لیوان آب قند خوردم
6 سال پیش
6 سال پیش
من برم خونه ، بچه ها میگم بلقیس بیاد تایید کنه ، فعلنتون
عه مگه تو اینجا بودی
6 سال پیش
اره نخون من که خوندم دو سه تا لیوان آب قند خوردم
خوندم دیگه
زهرا باس تاوان بده
6 سال پیش
من برم خونه ، بچه ها میگم بلقیس بیاد تایید کنه ، فعلنتون
یه جوری میگه
انگار صب تاحالا خنگو بوده
برو داداش
چندثانیس که اومدی
6 سال پیش
یااااخداااا
اگه قراره گریم بگیره بگو نخونم
نه باوا
غمگین نبود
6 سال پیش
من برم خونه ، بچه ها میگم بلقیس بیاد تایید کنه ، فعلنتون
الکی مثلا رفته خونشون
6 سال پیش
ژوووون شماها فقط چرت بگین
6 سال پیش
الکی مثلا رفته خونشون
منظورت چیه یعنی دروغ گفت
6 سال پیش
منظورت چیه یعنی دروغ گفت
اوم
شاید همین الان راه افتاده باشه
6 سال پیش
نخیرم الان رسیدم
6 سال پیش
نخیرم الان رسیدم
هووووف ساعته رفتنت دیگه ندارم
ولی شرط میبندم
همون موقع که گفتی میخوام برم خونمون
نرفتی
6 سال پیش
هووووف ساعته رفتنت دیگه ندارم
ولی شرط میبندم
همون موقع که گفتی میخوام برم خونمون
نرفتی
فضولم نیستم
6 سال پیش
پ ن پ یوزپلنگم تا گفتم دارم میرم بدو ام برم
6 سال پیش
پ ن پ یوزپلنگم تا گفتم دارم میرم بدو ام برم
نه شوما خرسی
6 سال پیش
من میخوام برم ، فعلنتون خدانگهدار
6 سال پیش
پ ن پ یوزپلنگم تا گفتم دارم میرم بدو ام برم
هنوز به دومین کامنت نرسیده
زرتی میگه من دارم میرم
بعد ۵دقیقه بعدش راه میوفته
6 سال پیش
من میخوام برم ، فعلنتون خدانگهدار
به سلامتت
خوشت باشه
6 سال پیش
اهم
سلام
6 سال پیش
به سلامتت
خوشت باشه
ععع
راس راسکی رفتی
6 سال پیش
ژووون هنوز دارین چرت میگین
6 سال پیش
اوم
شاید همین الان راه افتاده باشه
هههه
فعلا
6 سال پیش
اهم
سلام
سلومت خرپاش
6 سال پیش
چتونه چرا همتون دارین جیغ حیغ می کنین
6 سال پیش
چتونه چرا همتون دارین جیغ حیغ می کنین
سلوووووم
6 سال پیش
سلوووووم
سلام بابایی
6 سال پیش
سلام بابایی
خوبییییی. توراهیما! نمیدونم کوجایم ولی داریم میایم
6 سال پیش
خوبییییی. توراهیما! نمیدونم کوجایم ولی داریم میایم
خیبم تو خوبی؟
گیلیلیلیلیلی گیییییببیلیبییییییی
6 سال پیش
خیبم تو خوبی؟
گیلیلیلیلیلی گیییییببیلیبییییییی
عالییییی. وای خره اینجا پارتی گرفتن
6 سال پیش
خیبم تو خوبی؟
گیلیلیلیلیلی گیییییببیلیبییییییی
الووووو
هستین
6 سال پیش
الووووو
هستین
الو الو الو صدات نمیاد.الوووووووووو هستی هستی؟
6 سال پیش
سیلام گلا .....این رمان چرا اینجوری داره پیش میره
6 سال پیش
سلام گل منگولیا
چرا اینجوری رمان پیش میره
6 سال پیش
عالییییی. وای خره اینجا پارتی گرفتن
من گرازم
کجااا؟
منم موخوام
دختر پسر قاطیه؟
6 سال پیش
سلام گل منگولیا
چرا اینجوری رمان پیش میره
عرررررررر. چرا هیشکی خنگول نیسسسسسسسس
6 سال پیش
من گرازم
کجااا؟
منم موخوام
دختر پسر قاطیه؟
ها نمیدونی که. همین وسط اتوبوس همه ریختن تو هم. پرده هارم کشیدن. اسپیکرم گذاشتنو....
6 سال پیش
ها نمیدونی که. همین وسط اتوبوس همه ریختن تو هم. پرده هارم کشیدن. اسپیکرم گذاشتنو....
جواب سوال منو بده بابایی
6 سال پیش
جواب سوال منو بده بابایی
وا بابا جون به تربیت خودت شک داری؟
6 سال پیش
وا بابا جون به تربیت خودت شک داری؟
نه میخوام اگه دختر پسر قاطیه بیام چیز کنم
عههه تو چیکار داری
بوگو ببینم قاطیه یا نه؟
6 سال پیش
نه میخوام اگه دختر پسر قاطیه بیام چیز کنم
عههه تو چیکار داری
بوگو ببینم قاطیه یا نه؟
ها نمدونی که! ۶۰ درصدشون پسرن رسیدیم
6 سال پیش
نه میخوام اگه دختر پسر قاطیه بیام چیز کنم
عههه تو چیکار داری
بوگو ببینم قاطیه یا نه؟
وای کاش توام بودی میدیدمت!☹☹☹☹
6 سال پیش
سلام گل منگولیا
چرا اینجوری رمان پیش میره
سلام
ببخشید واضح توضیح بدین که رمان چه اشکالاتی داره تا درستش کنیم
6 سال پیش
ها نمدونی که! ۶۰ درصدشون پسرن رسیدیم
عهههه چرا زود تر نگفتی
6 سال پیش
وای کاش توام بودی میدیدمت!☹☹☹☹
*استیکر _ذوق*
6 سال پیش
نه میخوام اگه دختر پسر قاطیه بیام چیز کنم
عههه تو چیکار داری
بوگو ببینم قاطیه یا نه؟
6 سال پیش
ها نمدونی که! ۶۰ درصدشون پسرن رسیدیم
کجایی الان؟
6 سال پیش
کجایی الان؟
خانمی کجا غرق شدی تحویل نمی گیری
6 سال پیش
6 سال پیش
خانمی کجا غرق شدی تحویل نمی گیری
کی؟ منو میگی؟
من کی باشم بخوام تحویل بگیرم
چوطوری؟
6 سال پیش
کوفت
6 سال پیش
کی؟ منو میگی؟
من کی باشم بخوام تحویل بگیرم
چوطوری؟
من خوبم
تو درس و مشق نداری ایا؟
6 سال پیش
کجایی الان؟
ترمینال
6 سال پیش
من خوبم
تو درس و مشق نداری ایا؟
نیوچ
چو خبرا؟
خرپااااش
دیدی اینو مایکت فیلتر کرد؟
دیگه نمیتونم تو پستت ازینا بزارم
6 سال پیش
ترمینال
ژوووون ببام دنبالت؟
6 سال پیش
ژوووون ببام دنبالت؟
ها وخ بیا
6 سال پیش
ها وخ بیا
نمیام
6 سال پیش
نمیام
خو مَی من گفتم بیا
6 سال پیش
خو مَی من گفتم بیا
التماس نکن نمیام
6 سال پیش
التماس نکن نمیام
منم نمی خوام بیای
6 سال پیش
6 سال پیش
منو این همه خوشبختی محاله
6 سال پیش
نگا امروز که بیکارم هوشکه نیستا
حالا کافیه یه ثانیه برم
میبینم شونصد و بیست و هفتا کامنت میدین
6 سال پیش
نگا امروز که بیکارم هوشکه نیستا
حالا کافیه یه ثانیه برم
میبینم شونصد و بیست و هفتا کامنت میدین
همین منم همینطور.
6 سال پیش
نگا امروز که بیکارم هوشکه نیستا
حالا کافیه یه ثانیه برم
میبینم شونصد و بیست و هفتا کامنت میدین
رومخ ورداشتن بردنمون بیرون شهر
6 سال پیش
رومخ ورداشتن بردنمون بیرون شهر
کوجه؟
6 سال پیش
سییلام گل منگولیا
6 سال پیش
کوجه؟
نمیدونم بخدا. الان دور زد. حالشون خوب نی. میگن میبرنمون خوابگاه آموزش پرورش
6 سال پیش
همین منم همینطور.
بیا تو بغل هم اشک بریزیم
6 سال پیش
سییلام گل منگولیا
سلام شلغمو
چوطوری؟
6 سال پیش
سییلام گل منگولیا
سیلام دکی جون
6 سال پیش
نمیدونم بخدا. الان دور زد. حالشون خوب نی. میگن میبرنمون خوابگاه آموزش پرورش
6 سال پیش
اگه جنون اخمخی دارین به ابو دکتر شلغم مراجعه بفرمایید با تشکر
6 سال پیش
نیوچ
چو خبرا؟
خرپااااش
دیدی اینو مایکت فیلتر کرد؟
دیگه نمیتونم تو پستت ازینا بزارم
6 سال پیش
سیلام دکی جون
تو واقعا دکتری یا اومدی تو خنگولستون مث ما اخمخ شدی؟؟؟
6 سال پیش
سلام
6 سال پیش
سلام
سلام رهاااا
6 سال پیش
سلام شادییی چوطوریییییی
دلم برات تنگیده بود ❤❤
هر چه میخواهد دل تنگت بگو