اتاناز برای اخرین بار بهم نگاه کرد
زانو زده بود م دست زخمیم را روی زانویم مشت کردم و دست سالمم را پشت گردنم گذاشتم
و مردانه هق میزد م و اشک میریختم
و در اخر نگاه اتاناز در چشمانم ثابت ماند
اصلا نمی توانستم اشکم را محار کنم
می دانستم که اتاناز با نگاه خیره اش داره تصویر مرد روبه رویش را در ذهنش هک می کنه.وقتی دید غمگین نگاه می کنم
دیگر موندن بیشتر از ان را جایز ندانست
چشمانش دوباره بارونی شد با چادرش صورتش را پوشاند و به سمت مهتاب دوید چندین بار صدایش زد م خودمم دلیل این کارم را نمی دانستم اما جوابی نشنیدم
اتاناز تا کنار مهتاب رسید دست او را گرفت و به سرعت از دیدم خارج شدند.
درمانده بلند شدم و راه خونه رو پیش گرفتم
🌸🌸🌸🌸
امروز جشن عقد و نامزدیم مثلا.مسخره ترین جشن عمرم هیچ حسی نداشتم
کت و شلوار مشکیه براق با پیراهن سفیدم را به تن کردم اونم فقط بخاطر اصرار مامان،مگر نه من امروز مشکی پوش هستم.جلوی آیینه ی قدی ایستادم چقدر این لباس جذابم کرده بود.
آه جگر سوزی کشیدم.شاید
اتاناز بارها این مدل لباس پوشیدنم را تجسم کرده همان گونه که من بار ها اورا با لباس عروس تجسمش کرده ام
اما
نه برای الان
برای عقد خودم و اتاناز
زود تر آماده شدم که ساعتی با خودم خلوت کنم تحمل محیط خونه رو نداشتم.سویچ را از روی پا تختی چنگ زدم و از خونه بیرون زدم
باید به یه محیط ارام می رفتم برا همین به سمت باغ ها و صحرا های اطراف راندم
روی تخته سنگی نشستم دست زخمیم را نگاه کرد هنوز بعد گذشت چند روز پارچه ای که عشقم بسته را باز نکرده ام
دست زخمیم را روی قلبم گذاشتم و بهش توپیدم
تو چته؟
چرا بی قراری می کنی؟
اروم باش
رسوا شدم تو دیگه رسوای عالمم نکن
قلبم دیگه بهونه ی نبودنش رو نگیر
اتاناز قسمت ما نبود
قلبم فقط مهر اتاناز را برای همیشه در خودت نگهش دار
گوشیم زنگ خورد
برای هزارمین بار
می دانستم مهمان ها منتظرند
سوار ماشین شدم و حرکت کردم
وارد خو نه که شد م همه کف زدند
در دلم پوزخند زدم و با خود گفتم
اره
به سلامتیه بدبختیم
به سلامتیه عشقم که به فنا رفت
به سلامتیه دلم که الان اینجا نیست
به سلامتیه اشک هام
به سلامتیه زجه های اتانازم که الان حالشو نمی دونم
به سلامتیه قلب شکسته ام
بزنید کف مرتب
بی معطلی وارد اتاقم شدم و در را بستم دستم را روی در گذاشتم و سرم را به ان تکیه دادم
حال خوبی نداشتم
چه می شد امروز اتاناز عروس این خونه می شد خداااااا
دستی ظریف روی شانه ام نشست تند برگشتم زهرا در اتاقم چه می کرد و من چرا بودنش را حس نکردم
خودم را به عقب کشیدم با اخم به زهرا زل زدم.کاش می تونستم از زمین محوش کنم .صدای پر نازش حالم رو بهم زد.
تا الان کجا بودی؟چرا داری زجرم میدی؟چرا اینجوری می کنی ایلیار؟؟
هه مسخره بود واقعا نمی دونست چرا اینجوری می کنم.اما باید حرفام رو باهاش تا می کردم رو بهش گفتم:
زهرا از من انتظار محبت نداشته باش ، تو با خواست خودت اینجایی.تو می دونی که من هیچ علاقه ای بهت ندارم .
ایلیار من ارزو دارم برا همه ی این روزا ارزو دارم
دستم را بالا اورد م حرصم گرفته بود اما نزد م حقش بود که سیلی محکمی حواله ی صورت پر ارایشش می کردم .زهرا ترسیده بود.برام مهم نبود بهش توپیدم:
خفه شو زهرا
تو ارزوی دختری رو به دلش گذاشتی پس ارزوتو به دلت میزارم
دیگه حرفی نمی مونه و خلاص
صدای عاقد در سرم اکو می شد زهرا بله را گفته بود الان عاقد منتظر جوابم بود
اما من در جشن نیستم روحم داره سیر می کنه
دختری که چادرش را باد به بازی گرفت
دختری که گستاخانه به روی پسران ایستاد
دختری که بی مهابا از چهار پایه بالا رفت و لامپ را تعویض کرد
دختری که گوشه ی شالش را پاره کرد و به زخم دستش بست
با انگشتم نم گوشه ی چشمم را گرفتم
دست زخمیم را لمس کردم
برادرم به شانه ام فشار اورد و گفت
ایلیار جان عاقد منتظرته
به خودم امدم
زیر لب گفتم اتاناز منو ببخش.ببخش عشقم
به اجبار بله گفتم
******راوی*****
بله را گفت و ندانست اتاناز از ناراحتیه پیش از حد زیر سرم هستش
عاقد شروع به خواندن خطبه کرد
نخوان عاقد نخوان
کسی که دلش پیش دیگریست محرم دیگری نمی شود
🌸🌸🌸🌸
دو ماهی گذشت
اتاناز خواستگاران زیادی داشت اما راضی به ازدواج نمی شد طبق همه ی روز ها که مهتاب بهش سر میزد امروز هم امده به دختر دتییش سر بزنه
سلام دختر دایی
سلام مهتاب خوش امدی
خیلی ممنون خوبی اتاناز؟
هییییی بد نیستم
از هر دری حرف زدند تا اینکه مهتاب پرسید
اتاناز تونستی بانبودنش کنار بیایی
همین حرف مهتاب کافی بود زخم دل اتاناز سر باز کند
با گریه گفت مهتاب خیلی دلتنگشم دارم می میرم
تو این مدت ندیدمش
دارم دیونه میشم مهتاب دارم نابود میشم
ایلیارم دیگه مال من نیست
اما دلم حالیش نیست مهتاب
هی بهونه ی دیدنش رو می گیره
دارم زره زره جون میدم
سختمه خیلی سخت
مهتاب سر اتاناز را روی شانه اش گذاشت و گفت
بگو خواهر بگو بزار دلت اروم بگیره
چته رفیق عاشق من؟
چرا سراغ اونی که رفته روباز می گیری
اون بر نمی گرده دیگه پیشت بسه بهونه گیری
اگه به فکر اون باشی یه روزی از غصه می میری
ببین چه حال و روزی داری
تموم زندگیت شده سه چهارتا عکس یادگاری
منتظر یه فرصتی شروع کنی به گریه زاری
این دست تقدیر عزیز من،تو تقصیری نداری
🌸🌸🌸🌸
شب بود
دلش بی قرار تر از همیشه نمازش را خواند
برف سنگینی می بارید و سرمای شدیدی بود
اما عاشق که اینا سرش نمیشه
پالتویش را پوشید و کلاه بافتنیش را بر سر کرد حدود نیم متر برف باریده بود
دیوانه بود که به حیاط می رفت
دلش می خواست ایلیار را ببیند کار هر شبش بود تو حیاط می نشست به امید دیدن یار اما ایلیار پیدایش نبود
اما امشب خیلی دلش بی قراری می کرد یه ساعتیه در حیاط نشسته
طاقتش طاق شد
گلایه کرد
به خدایش
دست انداخت رو صورتش و خودش را میزد و گریه می کرد و گلایه
خدااااااااا
چراااا عاشقم کردی؟
لا اقل بگوچرا ازم گرفتیش
چرا برا عشقش جنون پیدا کردم
خدا بسمه
کم اوردم
میشه برگه ی امتحانم رو پس بدم
اونی که عاشقم کرده پس می تونه از یادم ببرتش
اره خدا تو می تونی
یاد رضا افتاد اونی که ضامن اهو شد
امام رضا تو که ضامن اهو شدی
تو که مریضا رو شفا دادی
بیا ضامن من هم باش و شفا م بدم
بخدا عاشقی بد دردیه خیلی بده
بخصوص که عشقشت نباشه
امام رضا قربون کرمت
الان نه
اقا جون می دونم گناهان زیادی داشتم اما کمکم کن ایلیار رو فراوش کنم و هر وقت به کلی پاک شدم اون موقع منو برا زیارتت بطلب
***
قسمت پانزدهم | سرنوشت بد نوشت ◄
***
قسمت شانزدهم | فراموشت نمی کنم ◄
قسمت نوزدهم | طبیب دل شکسته ام رضا ◄
قسمت بیست و یکم | شیرینی خورون ◄
6 سال پیش
یا ضامن آهو
آخرش اشک منو در اوردی سمپاش چرکو
عالی بود این قسمت افرین آفرین
اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ
6 سال پیش
یا ضامن آهو
آخرش اشک منو در اوردی سمپاش چرکو
عالی بود این قسمت افرین آفرین
اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ
سلام. چرا پستا من یکی درمیون تایید میشه؟
6 سال پیش
یعنی چی یکی در میون تایید میشه ؟
6 سال پیش
هستی خیلی چلییییییییییییی! چرا مزدوجش کردی ایلیارو میکشمت بد باشه تهش
6 سال پیش
یعنی چی یکی در میون تایید میشه ؟
ینی تایید نمیشن. بعد میرم تو بخش پست هایی که تایید نشدن دلیل نداره
6 سال پیش
یا ضامن آهو
آخرش اشک منو در اوردی سمپاش چرکو
عالی بود این قسمت افرین آفرین
اَللّهُمَ صَلِّ عَلي علي بن مُوسَي الِّرِضا المَرُتَضي اَلاِمامِ التَّقيِّ النَّقيِّ وَ حُجَتِكَ عَلي مَن فَوقَ الاَرضِ و َمَن تَحت الثَّري اَلصِدّيقِ الشَّهيدِ صَلاةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مِتَواتِرَةً مُتَرادِفَة كَاَفضَلِ ما صَلَّيتَ عَلي اَحَدٍ مِن اوليائِكَ
حالا کجا شو دیدین
شیخ میگم باورت میشه تو اولین جنس مذکری که من می شناسمش
داری رمان می خونی چه برسه به گریه
6 سال پیش
هستی خیلی چلییییییییییییی! چرا مزدوجش کردی ایلیارو میکشمت بد باشه تهش
یا خدا من الفرار
6 سال پیش
سلام این قسمتش خیلی قشنگ بود افرین عزیزم
شیخ تو واقعن گریت گرفت؟؟!از دختر چنین انتظاریو داریم اما از تو نه:/
6 سال پیش
اره این قسمتش گریه ام گرفت
این سمپاشو اومد زرتی دست گذاشت روی نقطه ضعفه من
زارت و زارت گریه کردم
6 سال پیش
اره این قسمتش گریه ام گرفت
این سمپاشو اومد زرتی دست گذاشت روی نقطه ضعفه من
زارت و زارت گریه کردم
سلام چه عجب
6 سال پیش
سلام سمپاش جونم ،چطوری ؟؟
6 سال پیش
سلام سمپاش جونم ،چطوری ؟؟
خوبم
راستی تونستم برم بخش ویرایش بقیه رو یادم میدی
6 سال پیش
یعنی اون نوار مشکیه اومد بالای صفحه ؟؟
6 سال پیش
یعنی اون نوار مشکیه اومد بالای صفحه ؟؟
اره امد اممم
رو قلم زدم
بعدش سه گزینه انگلیسی به اسمم امد رو اولی زدم
6 سال پیش
خب مهم همین بود که بتونی بیای تو پنل نویسندگیت
6 سال پیش
اره امد اممم
رو قلم زدم
بعدش سه گزینه انگلیسی به اسمم امد رو اولی زدم
قسمت اول رو ویرایش کردماما نتونستم ارسال کنم
6 سال پیش
قسمت اول رو ویرایش کردماما نتونستم ارسال کنم
فقط بگو چطور ارسالش کنم
6 سال پیش
قسمت اول رو ویرایش کردماما نتونستم ارسال کنم
هستییییی ناراحتی ازم؟
6 سال پیش
یه گذینه بروزرسانی داره
اونو که بزنی اتومات بروز رسانی میشه
سمپاش به نظرم ،صبر کنید تا تهش بریم بعد برات همه بخشا رو قسمت قسمت میفرستم
تو ویرایش کن و اصلاحاش رو انجام بده دوباره برام بفرستش
جا گذاری کنم
6 سال پیش
سلام آبجی فیخی ،چطوری آبجی گلم
حالت خوب شد ؟؟
ناراحتیات رفتن ؟
6 سال پیش
یه گذینه بروزرسانی داره
اونو که بزنی اتومات بروز رسانی میشه
سمپاش به نظرم ،صبر کنید تا تهش بریم بعد برات همه بخشا رو قسمت قسمت میفرستم
تو ویرایش کن و اصلاحاش رو انجام بده دوباره برام بفرستش
جا گذاری کنم
من چیزی از ویرایش و اینا نمی دونم
هر جور صلاحه انجام بدم بگو بهم
پس الان ویرایش نکنم؟
6 سال پیش
الان ویرایش نکن سمپاش ، خودم بت میگم و کمکت میکنم بابت ویرایشا
6 سال پیش
سلام آبجی فیخی ،چطوری آبجی گلم
حالت خوب شد ؟؟
ناراحتیات رفتن ؟
سلام داداش. بد نیستم.
6 سال پیش
هستییییی ناراحتی ازم؟
وا این چه حرفیه خواهری
چرا باید ناراحت بشم
خوبی
6 سال پیش
الان ویرایش نکن سمپاش ، خودم بت میگم و کمکت میکنم بابت ویرایشا
باشه پس صبر می کنم
ممنون باعث کمکات
کمکای شما اگه نبود این رمان رو شاید با خودم دفنش می کردم
6 سال پیش
الان ویرایش نکن سمپاش ، خودم بت میگم و کمکت میکنم بابت ویرایشا
راستی نظر کلیت در مورد رمان چیه؟
6 سال پیش
وا این چه حرفیه خواهری
چرا باید ناراحت بشم
خوبی
هیچی. خودم پشیمون شدم اون خره رو گفتم. حواسم نبود
6 سال پیش
اون چیزی که میخواستم بگم این بود سمپاش
من یکی دو قسمت هیچی نگفتم و ساکت موندم که مطمعن بشم
ولی به نظره من خیلی ایلیار ریگ به کفشش هست ،گناه داره آتاناز
مگه میشه بری توی پارتی ، بعد مستت کنن و هر کاری بخان کنن و بعد بگن نفهمیدن
به نظرم خوب شد که ایلیار به آتاناز نرسید ،ریگ زیاد به کفشش بود
ازین بابت اصن ناراحت نشدم ،فقط یکمی ناراحته آتاناز شدم که اینجوری درگیر شد و ناراحت شد
شاید ایلیار ادم خوبی بوده باشی ولی بستر نفوذ شیطان بهش خیلی زیاد بوده
6 سال پیش
الان ویرایش نکن سمپاش ، خودم بت میگم و کمکت میکنم بابت ویرایشا
به نظرتون منم بخونمش
6 سال پیش
اون چیزی که میخواستم بگم این بود سمپاش
من یکی دو قسمت هیچی نگفتم و ساکت موندم که مطمعن بشم
ولی به نظره من خیلی ایلیار ریگ به کفشش هست ،گناه داره آتاناز
مگه میشه بری توی پارتی ، بعد مستت کنن و هر کاری بخان کنن و بعد بگن نفهمیدن
به نظرم خوب شد که ایلیار به آتاناز نرسید ،ریگ زیاد به کفشش بود
ازین بابت اصن ناراحت نشدم ،فقط یکمی ناراحته آتاناز شدم که اینجوری درگیر شد و ناراحت شد
شاید ایلیار ادم خوبی بوده باشی ولی بستر نفوذ شیطان بهش خیلی زیاد بوده
من حس میکنم می خواد به فرشاد برسونتش باز.
6 سال پیش
اون چیزی که میخواستم بگم این بود سمپاش
من یکی دو قسمت هیچی نگفتم و ساکت موندم که مطمعن بشم
ولی به نظره من خیلی ایلیار ریگ به کفشش هست ،گناه داره آتاناز
مگه میشه بری توی پارتی ، بعد مستت کنن و هر کاری بخان کنن و بعد بگن نفهمیدن
به نظرم خوب شد که ایلیار به آتاناز نرسید ،ریگ زیاد به کفشش بود
ازین بابت اصن ناراحت نشدم ،فقط یکمی ناراحته آتاناز شدم که اینجوری درگیر شد و ناراحت شد
شاید ایلیار ادم خوبی بوده باشی ولی بستر نفوذ شیطان بهش خیلی زیاد بوده
افرین بهت
تونستی یه قسمت رمان رو حدس بزنی
این چیزی که اتاناز بعدا فهمید
شیخ این رمان یه درس عبرت برای همه ی عاشقا یه درس عبرت واقعی
6 سال پیش
نظره کلیم ،خیلی خوبه ، انصافا خوب بود و گل کاشتی
و از همه برام قشنگ تر و اینکه برام خیلی مهمه ،این بود که این رمان رو انلاین نویسی میکردی ، بدون اینکه از روی نوشته ایی بنویسی و در لحظه تایپ میشد
و این خیلی برام جالب بود واقعن دستت درد نکنه
که خنگولستانو گذاشتی بستری برای نوشتنش
کیف کردیم
و اسم قشنگی براش گذاشتی
و اشکمو این قسمت هیژده در اورد
خیلی خوب بود ،آفرین آبجیه نویسنده ی گلم
6 سال پیش
باشه پس صبر می کنم
ممنون باعث کمکات
کمکای شما اگه نبود این رمان رو شاید با خودم دفنش می کردم
سلام خانم نویسنده
6 سال پیش
به نظرتون منم بخونمش
رمان خوبیه و خیلی متفاوت
بخونیش عالیه
6 سال پیش
سلام اورانگوتان
چطوری ؟؟
اره نخونی از دستت رفته ،واقعن متفاوته این رمان
6 سال پیش
نظره کلیم ،خیلی خوبه ، انصافا خوب بود و گل کاشتی
و از همه برام قشنگ تر و اینکه برام خیلی مهمه ،این بود که این رمان رو انلاین نویسی میکردی ، بدون اینکه از روی نوشته ایی بنویسی و در لحظه تایپ میشد
و این خیلی برام جالب بود واقعن دستت درد نکنه
که خنگولستانو گذاشتی بستری برای نوشتنش
کیف کردیم
و اسم قشنگی براش گذاشتی
و اشکمو این قسمت هیژده در اورد
خیلی خوب بود ،آفرین آبجیه نویسنده ی گلم
از کجا فهمیدی انلاین می نویسم
راستش من اصلا کپی رایت گوشی رو بلد نیستم و همه ی نوشته هام به صورت انلاینه
6 سال پیش
سلام اورانگوتان
چطوری ؟؟
اره نخونی از دستت رفته ،واقعن متفاوته این رمان
شیخ رمانم چند قسمت بیشترش نمونده راستش دارم برا اتمامش دلتنگی می کنم
و از طرفی هم خوشحالم که به ارزوم نزدیکم
6 سال پیش
خیلی خوب نوشتی سمپاش ،عالی بود خدایی میگم
یکی از افتخارای خنگولستانه که یه رمانی داریم که اولین بار اینجا نوشتیش
6 سال پیش
از کجا فهمیدی انلاین می نویسم
راستش من اصلا کپی رایت گوشی رو بلد نیستم و همه ی نوشته هام به صورت انلاینه
من معمولا رمان این مدلی نمی خونم. خوشم نمیاد تقریبا. با رمان نوجوان راحت ترم. ولی خو اینو ابجیمون نوشته دیگه
6 سال پیش
خیلی خوب نوشتی سمپاش ،عالی بود خدایی میگم
یکی از افتخارای خنگولستانه که یه رمانی داریم که اولین بار اینجا نوشتیش
خنگولستان هم اولین برنامه ای بود که بدون شناختی حمایتم کرد
6 سال پیش
مسخرت میاد ؟؟
شناخت دیگه بیشتره این که آبجیمونی ؟؟
والا ما دیگه وقتی میگیم آبجی یعنی واقعی واقعی مثه خواهری باسمون
6 سال پیش
مریخی میگه که :
به خنگولیا بوگو خعععععععععععععععععععلی دوسشون دارم
6 سال پیش
مریخی میگه که :
به خنگولیا بوگو خعععععععععععععععععععلی دوسشون دارم
خودش کجاست؟
6 سال پیش
گوشیش خراب شده
6 سال پیش
خیلی خوب نوشتی سمپاش ،عالی بود خدایی میگم
یکی از افتخارای خنگولستانه که یه رمانی داریم که اولین بار اینجا نوشتیش
منم عینه داداش می دونمت
هر چند برادر واقعی امروزه برات وقت نمیزارن.
رمان وقتمو گرفته بعد اتمامش چند تا خاطره هم می فرستم
شاید داستان کوتاه هم بنویسم
6 سال پیش
کی گفته برادرای واقعی وقت نمیزارن
شاید بنده خداها تو اون حیطه ایی که ازشون چشم حمایت داری دست و پاشون بسته باشه
هر چی میخوای بنویس سمپاش جونم هیچ اشکولی نداره
6 سال پیش
آبجی فیخی هنوز شیرازید یا دارید بر میگردید ؟؟
6 سال پیش
آبجی فیخی هنوز شیرازید یا دارید بر میگردید ؟؟
نه یه یه ساعت دیگه شهرمونیم انشالله
6 سال پیش
کی گفته برادرای واقعی وقت نمیزارن
شاید بنده خداها تو اون حیطه ایی که ازشون چشم حمایت داری دست و پاشون بسته باشه
هر چی میخوای بنویس سمپاش جونم هیچ اشکولی نداره
برادرام کوچیکند تا بزرگ بشن من پیر شدم
تا کی هستی داداش یه نمه کار دارم برم بازم میام
6 سال پیش
آبجی فیخی هنوز شیرازید یا دارید بر میگردید ؟؟
چه سفری. این روز اخری یه بیشور
6 سال پیش
آبجی فیخی هنوز شیرازید یا دارید بر میگردید ؟؟
گند زد به اعصابمون با حرفاش
6 سال پیش
ان شا الله به سلامتی برسید
ان شا الله که دفعه های بعدی حتما مقام میارید
حرص خوردن نداره
همینکه رفتید تجربه شد
6 سال پیش
حرص نخور آبجی فیخی بت نمیاد
به تو میاد همیطوری بیخیال و مهربون باشی
حرص و عصبانیت بت نمیاد
6 سال پیش
گند زد به اعصابمون با حرفاش
هر شکست مقدمه ی یه پیروزیست
6 سال پیش
هستم آبجی سمپاش ، برو و بیا
6 سال پیش
ان شا الله به سلامتی برسید
ان شا الله که دفعه های بعدی حتما مقام میارید
حرص خوردن نداره
همینکه رفتید تجربه شد
خودمون بمون خوش گذشت خدایی. ولی اون خیلی بد برخورد میکنه. سر اینکه اکیپ ما با اکیپ دخترش بدن لج کرده بامون. همه حرفاش با ماست
6 سال پیش
ولش کن باو بزا خوش باشه
6 سال پیش
هر شکست مقدمه ی یه پیروزیست
ربطشم به بی ربطیش بود
به قول مریخی
6 سال پیش
سلام اورانگوتان
چطوری ؟؟
اره نخونی از دستت رفته ،واقعن متفاوته این رمان
سلام شیخ
چه خبرا
آخه قول دادم رمان نخونم
6 سال پیش
رمانش طولانی نیست و روزانس ،یعنی زورم بزنی بخوای تند تند بخونی ،نمیتونی
6 سال پیش
سلوم پلیس مخفی
6 سال پیش
رمان خوبیه و خیلی متفاوت
بخونیش عالیه
سلام
چطوری ؟
قسمت اولش رو خوندم جالب بود
چرا نمیذاریدش تو خنگو
6 سال پیش
ولش کن باو بزا خوش باشه
خدایی اگه بخاطر خانم قهرمان معاونمون نبود که بمون میگفت ولش کنین صد بار می پریدم بش.
6 سال پیش
سلام اورانگوتان
چطوری ؟؟
اره نخونی از دستت رفته ،واقعن متفاوته این رمان
این هفته مدرسمون تموم میشه
تعطیل میشیم که درس بخونیم
6 سال پیش
سلوم پلیس مخفی
سلام خوبی؟
6 سال پیش
خو مبارکت ، اورانگوتانی ،بیشتر میای خنگولستان ؟؟
6 سال پیش
سلاممممم جییییممممممببببووووووو
6 سال پیش
سلام مرسی ط چطوری
6 سال پیش
واا جو گیر شد
6 سال پیش
خو مبارکت ، اورانگوتانی ،بیشتر میای خنگولستان ؟؟
بابا کنکوریه! باس درسشو بوخونه. کنکورشو که داد خودم با چنگالم میارمش
6 سال پیش
خو مبارکت ، اورانگوتانی ،بیشتر میای خنگولستان ؟؟
جای باحالیه ...خدا بخواد در خدمتتون هستم
ولی نمیدونم چقدر بیام
تا یه ماه قبل کنکور میام ولی بعدشو نمیدونم
احتمالا کم تر
حالا فرناند خیلی درس میخونما
بعد نتیجه ها میاد ضایع میشم
6 سال پیش
بابا کنکوریه! باس درسشو بوخونه. کنکورشو که داد خودم با چنگالم میارمش
سلام
یه بدبختی دارم
تو شیمی 2 گیر کردم در نمیام
6 ماهه میخونم هنوز فصل یکم
هر ماه یه ص میخونم
تا ماه بعد یادم میره
6 سال پیش
جای باحالیه ...خدا بخواد در خدمتتون هستم
ولی نمیدونم چقدر بیام
تا یه ماه قبل کنکور میام ولی بعدشو نمیدونم
احتمالا کم تر
حالا فرناند خیلی درس میخونما
بعد نتیجه ها میاد ضایع میشم
حالا فکر نکنید خیلی درس میخونما
6 سال پیش
جای باحالیه ...خدا بخواد در خدمتتون هستم
ولی نمیدونم چقدر بیام
تا یه ماه قبل کنکور میام ولی بعدشو نمیدونم
احتمالا کم تر
حالا فرناند خیلی درس میخونما
بعد نتیجه ها میاد ضایع میشم
واقعا. ؟خوش بگذره بت. تیکه اولشو نفهمیدم
6 سال پیش
یا ابوالفضل
من از کلاس اول راهنمایی برا کنکور بیرون نمرفتم:/
6 سال پیش
چه خبری جیمبو ؟؟
6 سال پیش
خوب بخون اورانگوتان ما هم دعات میکنیم
ان شا الله خدا هم کمکت کنه و یه جای خوب رشته ایی که میخوای رو در بیای
6 سال پیش
واقعا. ؟خوش بگذره بت. تیکه اولشو نفهمیدم
کجاشو دقیقا
6 سال پیش
سلام
یه بدبختی دارم
تو شیمی 2 گیر کردم در نمیام
6 ماهه میخونم هنوز فصل یکم
هر ماه یه ص میخونم
تا ماه بعد یادم میره
شیمی دو شما میشه شیمی پارسال ما. خیلی خوبه که. خیلی اسونه. هرجا کمک خوستی یوگو خودم درخدمتم
6 سال پیش
یا ابوالفضل
من از کلاس اول راهنمایی برا کنکور بیرون نمرفتم:/
من تازه امسال درس میخونم تا پارسال
با توکل به خدا میرفتم سر جلسه
6 سال پیش
شیمی دو شما میشه شیمی پارسال ما. خیلی خوبه که. خیلی اسونه. هرجا کمک خوستی یوگو خودم درخدمتم
هان
مگه تو چندمی
6 سال پیش
هان
مگه تو چندمی
یازدهم. ولی خو خدایی یادش گرفتما. هنوز یادمه کلش
6 سال پیش
یازدهم. ولی خو خدایی یادش گرفتما. هنوز یادمه کلش
خخخخخخخخ من فکر میکردم 23 سالته نمیدونم چرا
6 سال پیش
خخخخخخخخ من فکر میکردم 23 سالته نمیدونم چرا
یا خداااا. ۲۳ ساللللللل. گرچه باهم حرف نزدیم خیلی
6 سال پیش
یا خداااا. ۲۳ ساللللللل. گرچه باهم حرف نزدیم خیلی
نه کلی میگم تلقینی بود
6 سال پیش
یا خداااا. ۲۳ ساللللللل. گرچه باهم حرف نزدیم خیلی
من تازه سه ماهه خنگو رو میشناسم
6 سال پیش
نه کلی میگم تلقینی بود
ولی کاش ۲۳ سالم بود. دیگه حالم داره از این دوره بهم میخوره
6 سال پیش
من تازه سه ماهه خنگو رو میشناسم
منم از مرداد شهریور پارسال. دقیق یادم نی
6 سال پیش
ولی کاش ۲۳ سالم بود. دیگه حالم داره از این دوره بهم میخوره
چرا آخه
من که دلم داره واسه دبیرستان تنگ میشه
6 سال پیش
منم از مرداد شهریور پارسال. دقیق یادم نی
بچه ها با اجازتون برم من. شبتون بخیر.
6 سال پیش
برو شبت بخیر آبجی فیخی
رسیدنتون به خیر باشه
6 سال پیش
چرا آخه
من که دلم داره واسه دبیرستان تنگ میشه
اه. چیه؟! گندش بزنن. کاش چشمامو ببندم باز کنم ببینم ۳ سال بعد
6 سال پیش
برو شبت بخیر آبجی فیخی
رسیدنتون به خیر باشه
سلامت باشی داداش
6 سال پیش
برو شبت بخیر آبجی فیخی
رسیدنتون به خیر باشه
منم برم فعلا
6 سال پیش
تو کجا میری و چرا میری اورانگوتان ؟؟
6 سال پیش
برو شبت بخیر آبجی فیخی
رسیدنتون به خیر باشه
تو چرا زیر آبی همش
6 سال پیش
تو کجا میری و چرا میری اورانگوتان ؟؟
میخوام برم یکم درس بخونم
6 سال پیش
برو موفق باشی اورانگوتان
تند تند بیا
دوباره ول نکنی بگی نت نداشتم تا یه مدت نیای ها
6 سال پیش
برو موفق باشی اورانگوتان
تند تند بیا
دوباره ول نکنی بگی نت نداشتم تا یه مدت نیای ها
السلام یا شیخ
6 سال پیش
بچه ها با اجازتون برم من. شبتون بخیر.
سلام خدافظ
6 سال پیش
سلام بچه خر خون چطوری ؟؟
خوبی ؟؟
6 سال پیش
سلام بچه خر خون چطوری ؟؟
خوبی ؟؟
نچ زیاد خوب نیستم چهارشنبه امتحان فاینال انگلیسی دارم
از الان منو مرده بدون
6 سال پیش
اشکولی نداره آبجی تارا تو که بلدی
یه خر بزن روی انگلیسی قبول میشی اونم
6 سال پیش
اشکولی نداره آبجی تارا تو که بلدی
یه خر بزن روی انگلیسی قبول میشی اونم
خخخخ
برو پروفایلمو ببین با متنشوووووو
6 سال پیش
نیازی به پروفایل دیدنت نیست که
همیطوریش میفهمیم خل و چلی
تازه زشت هم نیستی
شاعر میگه
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
6 سال پیش
مهم اون ذات و دله آدماس