به سلام دخترم خسته نباشی
سلام بابا شما هم خسته نباشین ببخش اصلا متوجه حضورتون نشدم
عیب نداره دخترم بیا بشین کنارم
باشه بابا میام فقط قبلش اجازه بدین یه ابی به دست و صورتم بزنم—برو دخترم —به سمت سرویس بهداشتی رفتم با اب سرد دست و صورتم رو شستم به یقین بعد اون همه جنب و جوش اب خنک حالم رو بهتر می کرد.با حوله دست و صورتم را خشک کردم موهایم را دم اسبی بستم و مرتب کردم از بی نظمی بیزار بودم .
رفتم کنار خانواده نشستم مثل همیشه ساکت به تلوزیون نگاه می کردم
اما می دانی چیست؟درد که داشته باشی حتی بعضی سریال ها برایت خنجر هستند
درد که داشته باشی زمین و زمان و حتی خودت را فراموش می کنی درسته دردم بزرگ نبود اما برای دختری به سن ۱۳ ساله درد بزرگی بود
دیگر شب شده و شام صرف شده بود.مامان اشپزخونه رو مرتب می کرد و منم در کنارش ظرف ها را اب می کشیدم چون کارهای خونه کم بود برای همین سورنا به ما کمک نمی کرد یعنی منو و مامان این اجازه رو بهش نمی دادیم سورنا و بابا هم روی کاناپه مشغول تماشای سریالی که پخش می شد بودند.بابا صدامون می کرد.بابا:اتاناز بابا بسه دیگه یه دقیقه با مامانت بیایین بشینین کارتون دارم!
چشم بابا امدیم—مامان سینی چای را به دست گرفت و با همدیگر از اشپز خونه خارج شدیم بعد از مکثی بابا گفت:..
دخترا تصمیم دارم چند روزی بریم شمال!
سورنا:وای بابا جون راست میگی؟جون اتاناز راست میگی؟
بابا با لبخند گفت:
سورنا چه خبرته بابا مگه بچه ی چهار ساله ای تو دختر.بعدش هم از جون خودت مایه بزار نه از جون اتاناز
با حرف سورنا خندم گرفته بود زیاد اهل شوخی نبود اما همیشه سعی داشت منو حرص بده منم به این کارهایش عادت کردم و فقط به دیونه بازی هایش می خندم.
من:ممنونم بابا واقع از مدرسه خسته شدم به این سفر نیاز داشتم باید یه هوایی عوض بکنیم
این چه حرفیه بابا جان شما باید منو ببخشین که این مدت از تون غافل بودم
من:نه بابا منو و سورنا ازتون راضی هستیم شما حتی نزاشتین ما کمبودی تو زندگی حس کنیم منو و خواهرم از تو و مامان ممنونیم
پدر لبخند رضایت بخشی زد
اما خودش هم هیچ وقت نتوانست بفهمد که چرا دختر بزرگش اینقدر زود بزرگ شد و حرفای پخته تر بر زبان می اورد
تو ویلای کوچکمان کنار خانواده ی دایی و خودم نشسته بودم با زندایی رابطه ی خوبی داشتم وکلا دوتا دایی داشتم که عاشقشون بودم مدام دایی بزرگشه را برا خاطر زن قد کوتاهش مسخره می کردم و دایی و زن دایی هم می خندیدند.بعد از کمی گوش دادن به حرف دیگران حوصله ام سر رفت دوست داشتم برم لب دریا
مامان من دلم گرفت تو ویلا میشه برم لب ساحل
مامان:باشه دخترم اگه دلت می خواد برو و زود برگرد—
بابا:آتاناز،باباجان مواظب خودت باش اینجا شهر غریب هستش.کمی احتیاط کن
چشم بابا جون نگران نباشید کمی قدم میزنم و میام فعلا با اجازتون—از جام بلند شدم و
با قدم های ارام از ویلا خارج شدم و راهیه لب ساحل شدم
تو راه هم مدام فکر می کردم برای همین خیلی زود به لب ساحل رسیدم ساحل شلوغ بود درسته به شلوغی عادت نداشتم همیشه تنهایی رو به شلوغی ترجیح میدادم اما نمی توانست از صدای دلنشین مواج بگذرم برای همین بی خیال اطرافم شدم و چادرم را جمع کردم تو دستم
چادرم را در همه حال بر سر داشتم حتی توی شهر غریب هم اصالت و دینی که بهش باور داشتم رو زیر سوال نمی بردم
نشستم لب ساحل وبه اب نیلی رنگ دریا چشم دوختم و با خودزیر لب حرف زدم
هوممممم چه هوای دل انگیزی به به
دریا قربون کرامتت تو چرا عینه من دلت بزرگه اما طوفانی هستی
دریا تمنا می کنم تو مرا به یاد خودم ننداز
من ضعیفم دریا خیلی ضعیف دیگر کشش درد را ندارم
دریا، دل کوچکم دیگر از غم پر شده
بالشتم ازم گلایه داره حق میدم بهش اونم خسته شده
چشمانم دیگر درد قلبم رو یاری نمی دهند دیگه خسته شدم هیشکی درکم نمی کنه با هیشکی حرف نمیزنم که مبادا بشکنم مبادا غرورم بشکند من باید محکم باشم باید
با یاد اوری درد هایم ذهنم مرا به یکسال پیش و شاید دور تر از ان برد
ابرو هایم در هم گره خورد .
خوب یادم بود هیچ وقت ان روز را فراموش نمی کنم
از وقتی عقلم کار کرد شنیدم که اسم پسر عمه ام رو اسمه منه یعنی یه جورایی نشون کرده ی هم بودیم یه رسم مزخرف .اما نمی خواستم هیچ وقت باور کنم چون او را دوست نداشتم اما با اینکه بچه بودم درک بالایی داشتم اخر جایی که من زندگی می کردم دخترا زندگیه ناحقی داشتند زود ازدواج می کردند اصلا بچگی نمی کردند بدون عشق و دوست داشتنی یه زندگیه مثلا مشترکی شروع می کردند که از نظر من زندگیشون جهنمی پیش نبود اما من ،اتاناز فرق می کردم من خود را از این گروه مردم نمی دیدم من حق داشتم عاشقی سرم می شد به لطف کامپیوتر و اینترنت این چیز هارا یاد گرفته بودم
من می توانست معنیه نگاه های پسر عمه ام فرشاد به خودم را درک کنم
اما باز هم باور نمی کردم تا اینکه یه سال پیش
***
قسمت پانزدهم | سرنوشت بد نوشت ◄
***
قسمت شانزدهم | فراموشت نمی کنم ◄
قسمت نوزدهم | طبیب دل شکسته ام رضا ◄
قسمت بیست و یکم | شیرینی خورون ◄
6 سال پیش
خیلی خوب بود سمپاش ،این قسمتش خوب و قشنگ پیش رفت
باریک بزن کف گرگی قشنگه رو
6 سال پیش
خیلی خوب بود سمپاش ،این قسمتش خوب و قشنگ پیش رفت
باریک بزن کف گرگی قشنگه رو
علیک سلام
6 سال پیش
☺☺عالی استاد
6 سال پیش
خیلی خوب بود سمپاش ،این قسمتش خوب و قشنگ پیش رفت
باریک بزن کف گرگی قشنگه رو
6 سال پیش
سلام بر تو ای پغ پغی
6 سال پیش
سلام بر تو ای پغ پغی
6 سال پیش
اصن وقتی بت میگم پغ پغی یاده این بچه کوچولو ها هستند کنترل گوزشونو ندارن پغ پغ میگوزن یاده اونا میوفتم
6 سال پیش
ماهان کیه ؟؟ بای
6 سال پیش
کثااااااافطااااا
بیشووووورا
6 سال پیش
اصن وقتی بت میگم پغ پغی یاده این بچه کوچولو ها هستند کنترل گوزشونو ندارن پغ پغ میگوزن یاده اونا میوفتم
6 سال پیش
اصن وقتی بت میگم پغ پغی یاده این بچه کوچولو ها هستند کنترل گوزشونو ندارن پغ پغ میگوزن یاده اونا میوفتم
اونو بگو راحت باش باو
6 سال پیش
کثااااااافطااااا
بیشووووورا
6 سال پیش
ظهر چیکارم داشتی الا یا ایها الپغ پغی
6 سال پیش
ظهر چیکارم داشتی الا یا ایها الپغ پغی
هان
هیچی دیه
6 سال پیش
بیشعوره دیگه این مریخی تا آداب و رسوم زمینیا رو یاد بگیره ما همه مریخی میشیم
6 سال پیش
دارم یه رمان میخونم
کثاااافط اشکمو دراورد
6 سال پیش
بیشعوره دیگه این مریخی تا آداب و رسوم زمینیا رو یاد بگیره ما همه مریخی میشیم
شیخ
اصلا من با حسرت میرم تو سوتی سرا
منم بزار
6 سال پیش
میگما ، یه خاطره دارم ،یکمی خاک بر سری توشه بنویسمش برا دفترچه خاطرات ؟ ؟؟
6 سال پیش
بیشعوره دیگه این مریخی تا آداب و رسوم زمینیا رو یاد بگیره ما همه مریخی میشیم
6 سال پیش
دارم یه رمان میخونم
کثاااافط اشکمو دراورد
اسمش چیه؟؟
6 سال پیش
میگما ، یه خاطره دارم ،یکمی خاک بر سری توشه بنویسمش برا دفترچه خاطرات ؟ ؟؟
ارههههههه
6 سال پیش
دارم یه رمان میخونم
کثاااافط اشکمو دراورد
من با تنها چیزی که گریه کردم هری پاتر بود
عررررررر یادم میوفته بغض میکنم
6 سال پیش
شیخ
اصلا من با حسرت میرم تو سوتی سرا
منم بزار
نه نزارش
اگه بزاریش سوتی سرا
دیگه خنگول پیداش نمیشه
به امید ۴تاسوتی هردفه میادش
6 سال پیش
میگما ، یه خاطره دارم ،یکمی خاک بر سری توشه بنویسمش برا دفترچه خاطرات ؟ ؟؟
فک کنم قبلن نوشتیش
6 سال پیش
اسمش چیه؟؟
همسر دومه من
6 سال پیش
میگما ، یه خاطره دارم ،یکمی خاک بر سری توشه بنویسمش برا دفترچه خاطرات ؟ ؟؟
نه
6 سال پیش
من با تنها چیزی که گریه کردم هری پاتر بود
عررررررر یادم میوفته بغض میکنم
نه من واسه
چندتارمان گریه کردم
واقعا غمگین بودن
6 سال پیش
نه نزارش
اگه بزاریش سوتی سرا
دیگه خنگول پیداش نمیشه
به امید ۴تاسوتی هردفه میادش
دلت میاد
6 سال پیش
خب مشتی لیلی بیا تا برات توضیح بدم
ببین سوتی که از یه نفر میگیرن ، چیز خوبی نیست
سوتی وقتی میگیرن از کسی باید ناراحت بشه اخمخه محترم
من نمیفهمم تو چرا برعکسی ؟؟
6 سال پیش
همسر دومه من
مسخره میکنی؟
6 سال پیش
خب مشتی لیلی بیا تا برات توضیح بدم
ببین سوتی که از یه نفر میگیرن ، چیز خوبی نیست
سوتی وقتی میگیرن از کسی باید ناراحت بشه اخمخه محترم
من نمیفهمم تو چرا برعکسی ؟؟
6 سال پیش
خب مشتی لیلی بیا تا برات توضیح بدم
ببین سوتی که از یه نفر میگیرن ، چیز خوبی نیست
سوتی وقتی میگیرن از کسی باید ناراحت بشه اخمخه محترم
من نمیفهمم تو چرا برعکسی ؟؟
منم بلاک دوست دارم
6 سال پیش
مسخره میکنی؟
نه
اسمش
همسر دومه من
اسمه رمان
6 سال پیش
6 سال پیش
خب مشتی لیلی بیا تا برات توضیح بدم
ببین سوتی که از یه نفر میگیرن ، چیز خوبی نیست
سوتی وقتی میگیرن از کسی باید ناراحت بشه اخمخه محترم
من نمیفهمم تو چرا برعکسی ؟؟
خوبه من دوس دارم ولی فک نکنم موفق شم
6 سال پیش
دلت میاد
اره
6 سال پیش
فک کنم قبلن نوشتیش
خو همون که با یه دختری چت میکردی
بعد چیز شد؟
6 سال پیش
تو خو شل مغزی هیچ نیازی به هیچی نیست
6 سال پیش
نه خاک بر سریش یکمی متفاوته
6 سال پیش
تو خو شل مغزی هیچ نیازی به هیچی نیست
6 سال پیش
نه خاک بر سریش یکمی متفاوته
اوووف خو بزار
6 سال پیش
سلام عنو
چطوری
6 سال پیش
من برم فیلار اگه شد میزارمش ، ببینم چی میشه
6 سال پیش
اوووف خو بزار
6 سال پیش
عی؟ مگه روح ها هم دشوری میکنن؟
6 سال پیش
من برم فیلار اگه شد میزارمش ، ببینم چی میشه
خوب برو
6 سال پیش
من برم فیلار اگه شد میزارمش ، ببینم چی میشه
خدافظت، شیخ و مریدانم بنویس
6 سال پیش
من برم فیلار اگه شد میزارمش ، ببینم چی میشه
6 سال پیش
شیخ و مریدان اگه وقت شد باشه ، ولی این خاطرهه دم دسته یهو یادم بش افتاد گفتم برم بنویسمش
6 سال پیش
سلام عنو
چطوری
سلام. مرسی خوبم
تو خوبی؟
6 سال پیش
6 سال پیش
عی؟ مگه روح ها هم دشوری میکنن؟
اوم
6 سال پیش
شیخ و مریدان اگه وقت شد باشه ، ولی این خاطرهه دم دسته یهو یادم بش افتاد گفتم برم بنویسمش
برو دیگه
6 سال پیش
مشتی لیلی تو هم یکیمی بیشتر باشی مطمعنن ازت سوتی میگیرن ، سوتیه واقعی ها ،سوتیه الکی لو میره
سوتی که ازت بگیریم میزاریمش تو سوتی سرا
6 سال پیش
سلام. مرسی خوبم
تو خوبی؟
سعلاآااام بلقیسی
6 سال پیش
شیخ و مریدان اگه وقت شد باشه ، ولی این خاطرهه دم دسته یهو یادم بش افتاد گفتم برم بنویسمش
باوش
6 سال پیش
مشتی لیلی تو هم یکیمی بیشتر باشی مطمعنن ازت سوتی میگیرن ، سوتیه واقعی ها ،سوتیه الکی لو میره
سوتی که ازت بگیریم میزاریمش تو سوتی سرا
وای سوتی
6 سال پیش
مشتی لیلی تو هم یکیمی بیشتر باشی مطمعنن ازت سوتی میگیرن ، سوتیه واقعی ها ،سوتیه الکی لو میره
سوتی که ازت بگیریم میزاریمش تو سوتی سرا
آره این پت پتی سوتیتو از دهن خر میکشه بیرون
6 سال پیش
برو دیگه
چقدر بده ادم داداش داشته باشه ولی ازش متنفر باشه
بیشوراشکمودراورد
6 سال پیش
اوم
چیته؟ حوصله نداری؟
6 سال پیش
سعلاآااام بلقیسی
سلام ابجی حالت خوبه
6 سال پیش
چیته؟ حوصله نداری؟
یکمی
نتمم خرافه
6 سال پیش
یکمی
نتمم خرافه
خو چرا؟
6 سال پیش
چقدر بده ادم داداش داشته باشه ولی ازش متنفر باشه
بیشوراشکمودراورد
.....رمانه رو میگی یا
؟؟
6 سال پیش
.....رمانه رو میگی یا
؟؟
اره رمان رو میگم
من جا دختره بودم خودکشی کرده بودم
6 سال پیش
خو چرا؟
ندونم
6 سال پیش
اره رمان رو میگم
من جا دختره بودم خودکشی کرده بودم
ازین رماناست که بچه های همسن من مینویسن
یا معروفه؟
6 سال پیش
خوشم نیومد
6 سال پیش
ازین رماناست که بچه های همسن من مینویسن
یا معروفه؟
نه رمانش مبتدی نیست
6 سال پیش
ندونم
پس زودی خوب شو
6 سال پیش
نه رمانش مبتدی نیست
خو باشه، اگه وقت شد میخونمش
6 سال پیش
خو باشه، اگه وقت شد میخونمش
نه عامو چیرو بخونی
کثافطااا فقط دختره بیچاره رو تحقیر میکنن
از پدرمادرش گرفته
تاهرخره دیگه ای
من همشو نمیخونم هی پارت رد میکنم
برسم قسمته خوبش
6 سال پیش
خدافظتون
6 سال پیش
نه عامو چیرو بخونی
کثافطااا فقط دختره بیچاره رو تحقیر میکنن
از پدرمادرش گرفته
تاهرخره دیگه ای
من همشو نمیخونم هی پارت رد میکنم
برسم قسمته خوبش
خاک با این کتاب خوندنت
درساتم همینجوری رد میکنی؟
کتاب خوبیش به فراز و نشیبشه
اصن کتاب هم نه، زندگی
6 سال پیش
نه عامو چیرو بخونی
کثافطااا فقط دختره بیچاره رو تحقیر میکنن
از پدرمادرش گرفته
تاهرخره دیگه ای
من همشو نمیخونم هی پارت رد میکنم
برسم قسمته خوبش
پسره اشغال
ینی این دختره بیچاره زنشه هاااا
فقط تحقیرش میکنه
داداشه بی غیرته اشغالش که بدتر
6 سال پیش
خاک با این کتاب خوندنت
درساتم همینجوری رد میکنی؟
کتاب خوبیش به فراز و نشیبشه
اصن کتاب هم نه، زندگی
نه خو گریم میگیره
خداییش خیلی بده
رمان غمگین خیلی خوندم
دیگه طاقتشو ندارم
6 سال پیش
سلااام به همه کودکان و فرزندان عزیز خنگول
6 سال پیش
شیخ یه چیز بگم دعوام نمیکنی
؟!
6 سال پیش
خیلی خوب بود سمپاش ،این قسمتش خوب و قشنگ پیش رفت
باریک بزن کف گرگی قشنگه رو
واقعا
دیگه کم کم داشتم نا امید می شدم ممنونم ازت داداش بزرگه واقعا عینه یه برادر پشت گرمی هستی
6 سال پیش
میگما ، یه خاطره دارم ،یکمی خاک بر سری توشه بنویسمش برا دفترچه خاطرات ؟ ؟؟
مگه دفترچه ی خاطرات دارین؟
من یه عالمه خاطراة خنده دار دارم منم می تونم بنویسم
6 سال پیش
سلااام به همه کودکان و فرزندان عزیز خنگول
سلام اجو خوبی
6 سال پیش
مگه دفترچه ی خاطرات دارین؟
من یه عالمه خاطراة خنده دار دارم منم می تونم بنویسم
اره میتونی
6 سال پیش
شیخ یه چیز بگم دعوام نمیکنی
؟!
شیخ نیسش
6 سال پیش
سلام اجو خوبی
سلام پت پتی :)
6 سال پیش
شیخ نیسش
دیگه نمیاد
؟؟
6 سال پیش
اره میتونی
هوراااااااا
پس اونحا رو هم می ترکونیمش
راستی پتی جون پارت دپم چطوری بود اگه اشکالی داره بگو
6 سال پیش
سلام پت پتی :)
من همون مهدیسم
اگه یادت باشه
6 سال پیش
دیگه نمیاد
؟؟
چرا میادش
6 سال پیش
هوراااااااا
پس اونحا رو هم می ترکونیمش
راستی پتی جون پارت دپم چطوری بود اگه اشکالی داره بگو
هنوز نرفتم سراغه پستا
سرفرصت قشنگ میخونمش
6 سال پیش
دیگه نمیاد
؟؟
من باس برم
فعلا باعای :(
6 سال پیش
هنوز نرفتم سراغه پستا
سرفرصت قشنگ میخونمش
باشه نظرت برام مهمه حتما نظر واقعیت رو بگو بهم
6 سال پیش
من همون مهدیسم
اگه یادت باشه
یادمه اجی
مگع میشه یادم بره
6 سال پیش
باشه نظرت برام مهمه حتما نظر واقعیت رو بگو بهم
چشم ابجی
میخونمشون
ونظرمیدم
6 سال پیش
یادمه اجی
مگع میشه یادم بره
فداتون
6 سال پیش
من باس برم
فعلا باعای :(
کجا ابجی
چیشده؟
6 سال پیش
هوراااااااا
پس اونحا رو هم می ترکونیمش
راستی پتی جون پارت دپم چطوری بود اگه اشکالی داره بگو
آخی پارت دپت؟
تا اونجایی که میدونم خیلی دپ و غمگین نبودا
خدایی سوتی سرا
6 سال پیش
سلام رمانت واقعا قشنگه
تند تند قسمتای بعدیو بزار...مشتاقم بخونم
6 سال پیش
آخی پارت دپت؟
تا اونجایی که میدونم خیلی دپ و غمگین نبودا
خدایی سوتی سرا
6 سال پیش
سلوووم
6 سال پیش
سلوووم
سلام خوبی.
6 سال پیش
رمانت واقعیه
یه داستان واقعی یاتخیلی
تخیلی که فک نکنم باشه
؟؟؟
این پارت رمانت خیلی خوبه
بازم رو جمله بندی هات کار کن
6 سال پیش
رمانت واقعیه
یه داستان واقعی یاتخیلی
تخیلی که فک نکنم باشه
؟؟؟
این پارت رمانت خیلی خوبه
بازم رو جمله بندی هات کار کن
واقعیه عزیزم
خوش ندآرم با تخیلات وقت دیگران هدر بره
6 سال پیش
سلام رمانت واقعا قشنگه
تند تند قسمتای بعدیو بزار...مشتاقم بخونم
سلام ممنون از لطفتون
پیشنهاد می کنم تا اخرش رو دنبال کنید رفته رفته جذابیت خاصی پیدا می کنه
6 سال پیش
آخی پارت دپت؟
تا اونجایی که میدونم خیلی دپ و غمگین نبودا
خدایی سوتی سرا
کوفت دختر سوتی چیه
6 سال پیش
6 سال پیش
سسسسسلااااااممم
6 سال پیش
سسسسسلااااااممم
6 سال پیش
WooooWمهساااااا
6 سال پیش
نه مهدیس بودی
6 سال پیش
WooooWمهساااااا
رفت پست تائیدکنه
6 سال پیش
نه مهدیس بودی
ها
6 سال پیش
کووووو شیخ
6 سال پیش
میو میو
6 سال پیش
رفت پست تائیدکنه
هااااا
6 سال پیش
کووووو شیخ
حالا میادش
6 سال پیش
میو میو
اینم از داداشه من