لای چشمانم را باز کردم نور چشمم را زد و این نوید صبح بود احساس بدی داشتم یه حس دو جانبه حس سر در گمی نمی دانستم چه حسیه که این صبحم را متفاوت کرده از رخت خواب بلند شدم جلوی اینه ی قدی ایستادم موهای خوش رنگ و خوش فرمم را شانه زدم لباس هایم را با بلوز طوسی و شلوار و شال سفید عوض کرد موهایم از زیر شال آزادانه روی شانه هایم ریخته بودند مثل همیشه خشگل و با سلیقه از اتاق خارج شدم