اتاناز دوست داشت ستاره ی مجلس باشه که همونجوری که می خواست شد اتاناز تک بود غرورش و طنازی و زیبایی اش زبان زد همه بود پسران مجرد که وقتی مادرشان از این دختر تعریف می کردند حیرت می کردند که چرا این دختر را نمی شناسند حتی به جرات می توان گفت که بیشتر همسایه های نزدیکشون هم خوب او را نمی شناختن گوشه ای از مجلس ایستاده لیلی برای در خواست رقص دستش را به سمتش گرفت پرنسس اتاناز میای برا رقص گروهیه محلی بعدش چشمک زد اتاناز لبخند محوی زد و گفت