![](http://khengoolestan.com/wp-content/uploads/2019/03/bahar_up_right_border_4_1398.png)
![](http://khengoolestan.com/wp-content/uploads/2019/03/bahar_up_left_border_4_1398.png)
![](http://khengoolestan.com/wp-content/uploads/2019/03/down_bahar_3_border_1398.png)
يبارم بابام سيگار ديد تو كيفم
.
.
.
.
.
گفتم راننده تاكسيه رو مجبور كردم ترك كنه سيگارشو گذاشتم تو كيفم كه نكشه
😂😜
امروز دوباره بابام تو اوج گرما کولرو خاموش کرد
😂
منم دیدم رفتار مشکوک تروریستی داره زنگ زدم ۱۱۳
.
.
.
.
.
خداحافظ پدر
😂
ارسال شده توسط شادی
مورد داشتیم اسید پاشیدن صورت دختره هیچی نشده
.
.
.
.
لامصب آرایش که نیست ایزوگام دلیجانه نم پس نمیده
😂😜
ارسال شده توسط شادی
معمولاً تو اتوبوس
میرم تَه تَه میشینم
.
.
.
.
.
پیری که بتونه تا اونجا راه بیاد مطمئناً سرپا هم میتونه وایسه
😂
ارسال شده توسط شادی
امروز نمیدونستم چجوری به خانواده بگم من زن میخوامو دیگه بزرگ شدم
پاشدم رفتم کولرو خاموش کردم بابام اومد ماچم کرد گفت: آفرین پسر دیگه بزرگ شدیا وقت زن گرفتنته
کلید اسرار: الگو گرفتن از پدر
😂
ارسال شده توسط شادی
امروز رفتم بودم پشت بوم آنتن تلوزیونو تنظیم کنم
با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم: الو مامان خوبه؟
مامانم میگه: مرسی همه خوبن، شما خوبین؟ خانواده خوبن؟ ببخشید بجا نیاوردم
😂
الان فهمیدم چرا بابام سکته کرد
😂😜
ارسال شده توسط شادی
دیروز داشت از چشام آب میومد دختر خالم با اعتماد به نفس کامل اومده میگه: واااااای چشات آبریزش بینی داره؟؟
.
.
.
.
خدایا شکرت
😂😜
ارسال شده توسط شادی
الان یه فیلم دیدم بچه به باباش گفت: ترسویِ بزدلهِ بازندهیِ بیشعورهِ بیهمهچیز
پدره فقط اشک ریخت
😂
یه بار به بابام گفتم: تورو خدا پول بده
با لگد زد تو چِشَم گفت: تو نه شما
✌️😂
یه روز یه بنده خدایی تو خیابون شاشش میگیره نگاه میکنه میبینه فقط یه داروخونه اونجا بوده سریع میره توش و میگه: آقا نفت دارید؟
پرسنل داروخونه میگه نه
میگه داروخونه ای که توش نفت نباشه باید شاشید توش و خلاصه در میاره میشاشه اونجا
😂
دوباره سال بعد از اونجا رد میشده
😂
شاشش میگیره میپره اونجا میگه آقا ببخشید نفت دارید؟
پرسنل داروخونه تیز میگیره میگه آره چقدر میخوای؟ یارو میگه آخه داروخونه جای نفته؟
تو داروخونه ای که نفت باشه باید شاشید توش
😂
خلاصه این بارم کارشو میکنه و سال بعد دوباره از اونجا رد میشده دوباره شاشش میگیره میپره تو داروخونه تا میاد حرف بزنه پرسنلش میگه اخمخ تو چیکار داری نفت داریم یا نداریم تو بشاش و برو مرسی اه
پلاستیک سوزوندم،بابام اومد گفت بوی چی میاد؟تریاک میکشی؟
.
.
.
.
.
.
گفتم چه پدری هستی که فرق پلاستیک وتریاک نمیدونی
زد توگوشم گفت توچرا فرقشون رو میدونی
😂😜
بچه های مهمونا اگه بلد باشی باهاشون بازی کنی اونقدرام بد نیستن
.
.
.
.
.
مثلا بازی “هرکی بهتر اتاقمو تمیز کنه برنده س”سرگرمم میشن
😂😜
برعکس عمل کن! ده روز، به جای اینکه احساسِ یک آدم ضعیف و غمگین را داشته باشی. احساسِ یک انسانِ با اقتدار و قوی را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادی را حس کن
ـ یعنی به خودم دروغ بگویم؟!؟
چه فکر کنی ضعیف هستی و چه قوی، درهر دو صورت داری به خودت دروغ میگویی، پس چه بهتر که دروغِ با ارزشی باشد
ـ این کار چه سودی دارد؟!؟
جهانت را به سمتِ آنچه که رفتار میکنی سوق میدهد
سفر به دیگر سو
کارلوس کاستاندا
آخرای شبه خسته
میری بی سر و صدا روی تخت دراز میکشی
دلت واسه یکی خیلی تنگه
شایدم واسه خودت
دلت میخواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه
نمیخواد چیزی هم بگه
فقط همین
گوش بده کافیه
پروردگارم
آرامم کن همانگونه که دریا را آرام میکنی بعد از هر طوفانی
امیدم
راهنمایم باش
که در این هستی سردرگم نشوم
معبودم
ایمانم راقوی کن که تو را
در تنهایی خودم گم نکنم
تواِ لعنتی
خوب میدونستی برای اینکه زندگی یکی بعد رفتنت دیگه پا نگیره باید چیکار کنی
خوب میدونستی که ساعت دو ظهر وقتِ دوستت دارم گفتنه
نه یک شب
که دوستت دارمِ دو ظهر وسطِ اون همه شلوغی فرقش با باقی دوستت دارما فرقه زمینِ تا آسمون
تو خوب میدونستی که باید دستشو بگیری بذاری رو سینت
بذاری حس کنه صدای قلبتو با کفِ دستاش
بعد آروم تو فاصله یک سانتیش یه جور که نفسات بخوره تو صورتش بگی که نباشی این صدا رو کف دستای هیچکس لمس نمیکنه دیگه
تو خوب میدونستی
باید تو مریضی یکیو بغل کنی
تو مریضی صورتشو با دستات قاب بگیری و بگی که چشماش بهترین پرتره ی دنیاست
تو خوب میدونستی وقتی رو موهای از بارونِ خیسِ یکی داغی لباتو بذاری
و به جایِ خودت به فکر نلرزیدن تن اون باشی
کارشو تموم کردی
تو خوب میدونستی موقعی که آدم سرشو میندازه پایین و با دستاش بازی میکنه
فقط نیاز داره به یه گرما، یه امنیت و یه حصار که دور تا دور تنشو محاصره کنه
تو خوب میدونستی برای کشتن حس من چیکار کنی
برای دیگه نچسبیدن دوستت دارم به دل و جونم
برای دیگه نلرزیدن دلم از تپشای قلب کسی
برای دوباره دیوونه ی چشمای کسی نشدن
تو خوب میدونستی برای تموم کردنِ آرامش گرفتن از امن شونه های یکی باید چیکار کنی
تو همه چیو خوب میدونستی
و من نمیدونستم که
اونایی که همه چیو خوب بلدن
رفتنو از همه بهتر بلدن
عشق مانند بیمار شدن است
نمیدانی چطور اتفاق می افتد
عطسه میکنی یکهو میلرزی
و دیگر دیر شده سرما خورده ای