فهرست مطالب
  • نوشته های اندرویدی (2,526)
  • دفتر شـعـــر (1,222)
  • دلنوشته (1,035)
  • متن زیبا (934)
  • عاشخونه ها (879)
  • انرژی مثبت (849)
  • داستانکهای زیبا (542)
  • متفرقه (303)
  • روانشناسی (265)
  • یک ذره کتاب (249)
  • پست های سریالی (249)
  • عکس و مکث (245)
  • بسته جوکها (212)
  • پیام های اوسا (164)
  • یادمون باشه (131)
  • سخنان بزرگان (129)
  • خاطره ها (125)
  • جملکس (118)
  • نهج البلاغه (117)
  • سرگرمی (98)
  • طالع بینی (86)
  • جوک های تابستون 96 (86)
  • آیا میدانید (86)
  • ترانه خونه (85)
  • داستانک های شیخ و مریدان (84)
  • داستان های دینی (77)
  • پیامک تبریک (74)
  • متن سلامتی (64)
  • خندانکس (58)
  • چیستان (57)
  • پیام تسلیت (57)
  • جوک های بهار 95 (57)
  • جوک های تابستان 94 (56)
  • نقاشی های ارسالی (51)
  • مطالب علمی (50)
  • بهلول (47)
  • جوک های تابستان 95 (46)
  • جوک بهمن 93 (41)
  • جوک های بهار 96 (41)
  • جوک های زمستان 94 (40)
  • جوک های آذر 93 (39)
  • خبرنامه (39)
  • دیالوگ های ماندگار (38)
  • داستان های ترسناک (35)
  • جوک های بهار 97 (35)
  • حدیث (34)
  • ساختاری (34)
  • چُس ناله (34)
  • جوک های بهار 94 (32)
  • جوک های زمستان 95 (32)
  • پــیامــک (30)
  • اموزش (30)
  • شرت و پرت (28)
  • ملا نصرالدین (25)
  • زنگ سلامت (19)
  • جوک های پاییز 95 (18)
  • جوک های زمستون 97 (17)
  • جوک های بهار 98 (17)
  • داستان کوتاه علمی (16)
  • جوک های پاییز 96 (16)
  • جوک های پاییز 98 (16)
  • زندگی نامه بزرگان (15)
  • دروصف محرم (15)
  • تست های روانشناسی (13)
  • جوک های پاییز 94 (13)
  • دهه شصتیا (13)
  • جوک های بهار 99 (13)
  • جوک های پاییز 97 (12)
  • جوک های زمستان 98 (12)
  • کامنتکس (10)
  • آموزش (10)
  • جوک اسفند 93 (9)
  • نرم افزار ساخت بوت (8)
  • جوک های تابستان 97 (8)
  • جوک های آبان 93 (7)
  • نبرد ها (7)
  • جوک های زمستان 96 (7)
  • گالری (6)
  • خبرنامه ی کلش آف کلن (6)
  • جوک های تابستان 98 (6)
  • داستان های مولانا (5)
  • نرم افزار های متفرقه نیمباز (5)
  • جوک های دی 93 (5)
  • کارگاه داستان نویسی (5)
  • جدا کننده ها (4)
  • نرم افزار ها (4)
  • داستان های تصویری (4)
  • فیلمنامه های طنز و خنده دار (3)
  • آموزش روباتیک (3)
  • بیس های پیشنهادی (3)
  • مپ های عجیب غریب (3)
  • آشپزی (3)
  • نرم افزار تبلیغ در روم (2)
  • نرم افزارهای فلود (2)
  • آموزش کلش آف کلنس (2)
  • مپ های مخصوص کاربران (2)
  • قوانین اتحاد (1)
  • توون هال 7 (1)
  • توون هال 8 (1)
  • توون هال 9 (1)
  • توون هال 10 (1)
  • جوک پاییز97 (1)
  • جوک های تابستان 99 (1)
  • اپ اندروید

    Author Archives: مـ(◍•ᴗ•◍)ــن

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن

    About مـ(◍•ᴗ•◍)ــن

    سلام هرکی جواب نده خره میخوای رد شی رد شو ولی یادت باشه جواب ندادی خری😜😈😎😆😏😉

    :))))


    سهلاااامممممم 😄
    شوکول پلشتی های ژَذااب😍

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    سوختن همیشه به خاطر داغ یک عزیز، خیانت یک رفیق یا شکست یک عشق نیست. سوختن گاهی به خاطر اعتماد به رنگ آبی شیر توالت است

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    شما کنترلو میکوبین زمین کار میکنه، ما تیوپ خالی کِرمِ رو میکوبیم تا یه ماه ازش کِرِم میاد

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    چجوري صبح بيدار ميشيد بعد دوش ميگيريد؟ بايد وقتي بيدار ميشي، دوباره بخوابي
    😂😐😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    ‏من مشکلمو با اینکه چرا باید شبا بخوابم حل کنم تازه باید دنبال یه وکیل خوب باشم مشکلمو با صبح بیدار شدنم حل کنه

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    ‏با رفيقم قرار گذاشتيم صبحا بريم بدوييم. پنج و نيم صبح بهش زنگ زدم گفتم بيداري؟ گفت نه

    گفتم منم همینطور

    دوباره خوابيديم
    😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    ‏انقدر که دوست دارم تو خونه بمونم؛ احساس میکنم تو زندگی قبلیم لوازم خونگی بودم
    😂😂😐

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    روی تک تک پله های ترقی من یه پوست موز هست
    😐😕

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    هیچ عکسی اندازه عکس امام تو صفحه اول کتابای مدرسه نتونست استعداد نقاشی و خلاقیت بچه ها رو شکوفا کنه
    :)))

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    هنذفریمو گم کردم مامانم گفت اتاقتو جمع کنی پیدا میشه.به امید اون اتاقو جمع کردم الان هنذفریمو از تو کیفش دراورده میگه بیا اینم جایزه ت
    😐😐😂😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    مامانم اگه روزی ٢٢ساعت غر نزنه مرحله اون روز رو از دست میده 😐
    😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    ‏من اگه روزی مهاجرت کردم دیدید روزی 100 تا عکس ازونجا میذارم هی نیاید بپرسید عقده داری؟
    واقعا عقده دارم، جدی
    😂😂😂😐

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    نوشته موهای زائد خود را با تیغ نزنید زیگیل میزنه، اپلاسیون نکنید پوستتون کش میاد، لیزر نکنید باعث نازایی میشه

    خب پس شینیون کنیم؟
    😕😐😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    الان دقیقا وسط فصلی هستیم که اگه علائم سرطان هم داشته باشی میگن چیزیت نیست حساسیته
    😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    مطمئنم جاذبه زمین دقیقا زیر سنگ توالت متمرکز شده وگرنه هیچ توجیه دیگه‌ای نداره این همه سخته دل کندن ازش
    😂😂

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    به دوس دخترم میگم خونمون خالیه میگه خب بدین اجاره
    دوسش دارم اینو مخ اقتصادیش خوب کار میکنه همینو میگیرم
    😂😂😂😐

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    تکراریم بودن مهم نیست
    خیلی خودتون و درگیرش نکنید
    😅😅

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    جوک های پاییز 97

    🗡فریب ما مخور آقا دروغ میگوییم🔫♥


    user_send_photo_psot

    ♦♦—————♦♦

    فریب ما مخور اقا دروغ میگوییم
    به جان حضرت زهرا دروغ میگوییم

    چه ناله ای چه فراقی چه درد هجرانی
    نیا نیا گل طاها دروغ میگوییم

    تمام چشم براهی و انتظار و فراق
    و ندبه های فرج را دروغ میگوییم

    دلی که مامن دنیاست جای مولا نیست
    اسیر شهوت دنیا دروغ میگوییم

    زبان سخن ز تو گوید ولی برای مقام
    به پیش چشم خدا هم دروغ میگوییم

    کدام ناله غربت کدام درد فراق
    قسم به ام ابیها دروغ میگویی

    خلاصه ای گل نرگس کسی به فکر تو نیست
    و ما به وسعت دریا دروغ میگوییم

    ♦♦—————♦♦

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    دفتر شـعـــر

    ❌فحش ممنوع❌⏮بیکاری جرم نیست بیماری است⏭


    @~@~@~@~@~@

    روزی پسری شر و شیطون وکرم ریز که برای تسکین دل درد بقیه را مسخره می کرد در دانشگاه با دختری درست همانند خودش کل انداخت: ببخشید آقا

    پسر در حالی که پشتش به او بود باتمسخر گفت: ما چیکاره ایم خدا ببخشه

    ـ جناب روی کتاب بنده نشستید حس روحانی بحتون دس داده خواهشاً بلند شید من کتابمو بردارم

    ـ اوه بانو من واقعاً پوزش می طلبم وهم اکنون از جا برمی خیزم امیدوارم مراعفو کنید

    ـ آقای دلقک پور خواهشاً بلند شید من کتابمو بردارم بعدم برید رشتتون رو عوض کنید برید هنر های نمایشی تئاتر کار کنید حیفه بزارید استعدادتون اونجا شکوفا بشه

    ـ به پیشنهادتون فکر می کنم ولی باید بگم که خیلی خستم و نمی تونم بلند شم تا شما کتابتونو بردارید انشالله باشه یه وقت دیگه

    ـ بلند نمی شید….ساعت بعد چه کلاسی دارید؟

    ـ مامانم گفته به قریبه ها نگو چه کلاسی داری

    ـ مامانتون نگفتن کتاب مردمو بهشون بدید

    ـ نه مامانم اینو نگفته ولی گفته ساعت ۲ ونیم آنتی بیوتیکتو بخور تا انگل هات بمی رن

    ـ آها بعله حالا نگفتید این ساعت چه کلاسی دارید

    ـ حالا چون خیلی کنه ای بهت میگم این ساعت (…)کلاسو با(…)استاد دارم

    ـ امممممم .اسمتون چیه؟

    ـ سینا هاشمی

    ـ پس خدافز …… زیرلب زمزمه کرد………. بدا به حالت

    واز آنجا دور شد آن وقت پسر بلند شد و کتاب دختر را برداشت و آن را ورق زد، پوزخندی گوشه ی لبش نشست وکتاب را به طرف دوستش پرت کرد وپس از بیست دقیقه از جا بر خاست وبه طرف کلاسش رفت تقریبا سی وپنج دقیقه از کلاس ش گذشته بود که شخصی در کلاس را زد

    استاد: بفرمایید

    ـ ببخشید با آقای هاشمی کارداشتم اینجا هستن؟

    استاد: بله

    ـ می تونم بهشون یه چیزی بگم

    استاد: بله بفرمایید اونجا هستن
    (وبادس به سینا اشاره کرد)

    دختر رو کرد به او گفت: آقای هاشمی مادرتون گفتن آنتی بیوتیکتو نو بخورید تا انگلاتون بمی رن بلکه دل دردتون خوب شد و کتابه بقیه رو بهشون دادید
    (رو کرد به استاد وادامه داد)
    شرمنده وقتتونم گرفتم مادرشون یه کم زیادی حساس هستن

    و رفت وپسر ماند وسیل کنایه ها وتیکه هایی که پی درپی  به سمتش سرازیر می شد
    .
    .
    .
    .
    ……………….پایان…………………
    .
    .
    .
    نتیجه ی اخلاقی: با دخترا در نیوفتید چون پس میوفتید اوخ می شید
    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    @~@~@~@~@~@

    user_send_photo_psot

    آقا فحش نده دیگه هر چه قدم چرت بود ولی شما دیگه داری زیاده روی می کنی آخه عمم چه گناهی کرده چرا پایه اونو وسط می کشی بامن مشکل داری بامنم حلش کن دیگه
    اووویییییی چته با بابام چی کار داری تن جد وآبادمو تو گور لرزوندی
    باش بابا باشه دیگه از این چرت پرتا نمی نویسم آقا اصن من غلط کردم شما ببخش
    😣😣😣

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    داستانکهای زیبا

    E.X.O


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    سلااااامممممممم
    آقا سریع میرم سر اصل مطلب
    اونایی که میشناسن که هیچ
    اونایی که نمیشناسن بخونن متوجه شن بزارین ما هم یه کمکی بهشون کرده باشیم
    یکی دو تا فنم یکی دو تا فنه
    😔😔😔
    خب
    اکسو
    exo
    خیلیا نمیشناسنش ، بعضیام میگن فحشه نمونش همین مامانم
    😩😨😳😳

    عرضم به حضورتون که اکسو یه گروه خوانندگی تو کره جنوبیه و در حال حاضر 9 تا عضو داره

    اکسو از شیش سال پیش شروع به فعالیت کرد که هشت اپریل که نمیدونم معادل چن فروردینه اولین آهنگشون با اسم
    mama
    ساخته شد و دادن بیرون و اینااا
    به طور مستقیم از طرف رئیس جمهور کره جنوبی حمایت میشه بهههههترین گروه کی پاپه
    kpop

    آقا اینا اول دو تا گروه شیش نفره بودن
    گروه اکسو ام ‌
    exo_m

    چ کریس
    چ تائو
    چ لوهان
    چ لِی
    شیومین
    چِن

    ……………….

    گروه اکسو کِی
    exo_k

    چانیول😍
    بِکهیون😍
    سهون
    دی او
    کای
    سوهو
    ………………

    که اکسو ام چینی و اکسو کی کره ای میخوندن
    اینایی که بالا اسمشون بردم اونایی که کنارش «چ» گذاشتم چینی ان و بقیشون کره ای
    😃😃
    دقیقا نمیدونم سال چن بود که گروها با هم یکی میشن یعنی میشن یک اکسو
    چن وقت بعد کریس و لوهان از گروه میرن حالا به چه علت نمیدونم
    یه مدت بعدش هم تائو هم از گروه میره شنیدم میگن تائو بیماری قلبی داشته
    من دقیق نمیدونم راسته یا نه
    در هر حال
    خیلی مهم نیست
    اینا کلا زیر نظر یه کمپانی ان
    کلا کاراشون و کمپانی براشون تعیین میکنه
    اسم کمپانیشون اس امه
    s.m

    ولی اصلا سلیقه نداره یه لباسایی تنشون میکنه که عین گدای کفگیر خورده میشن
    ولی بازم کیوتن
    مخصوصا بک

    آااا
    اسماشون خلاصه میشه مثلا:
    بکهیون: بک… ببکی….ببکی

    چانیول: چان…چانی…..چان‌چان

    شیومین: شیو

    لوهان: لولو

    آندرستند
    بعد اینا کاپل دارن
    مثلا چانیول و بکهیون همدیگرو دوس دارن میشن چانبک
    😍😍😍😍
    مخلوط چانیول و بکهیون

    یا مثلا کایسو
    مخلوط کای و کیونگسو
    «کیونگسو اسم دی او هستش»

    سهبک، مخلوط سهون و بکهیون

    هونهان، مخلوط سهون و لوهان

    خلاصه به همین روال تااااا آخرررر
    من خودم تا اکسو ال شدم جونم در اومد
    به قولی اصغر و از لوهان تشخیص نمیدادم
    😣😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
    فک میکردم دی او چانیوله

    اصن من از اول دلداده شخصیت کرم ریز بک شدم وگرنه اون موقع که واقعا از لوهان تشخیصش نمیدادم
    وقتی فهمیدم بکهیون کدومه دیگه عاااااااشقش شدممممممممم
    😍😍😍😍

    کریس شخصیت سرد و خشکی داره و به نظر من قیافشم خاصه چون من تو کل اون آشفته بازار فقط میتونستم کریس و تشخیص بدم ولی خب لبش یجوریه انگاری زنبور نیشش زده ورم داره
    😕😕😞😞😞😞😞😞😞😞😞

    تائو که اصن چشم دیدنش وندارم چون واقعا قیافه افتضاحی داره البته نمیخوام به خودش و فناش توهین کنمااااا نه

    دی او قیافه با مزه ای داره به نظر من شبیه بچه های مهد کودکیه
    😄😄😄😄😄

    سهونم میگن مغروره ولی من تا الان مغروریتی ازش ندیدم
    😞😞😞😞

    چانیول یه آدم بی قواره خوش خنده کرم ریزه کلا دهنش بازه و داره میخنده
    😂😂😂😂😂😂😆😆😆😆😆😆😆

    کای، اممممم من اصلا از کای خوشم نمیاد البته اینا نظرای شخصیه منه نظر خاصی در بارش ندارم آااا کای چهره اصلی اکسوعه یعنی تو موزیک ویدیو ها و کنسرت و این چرت و پرتا بیشتر کای و نشون میدن
    😝😖

    لوهان پولدار ترین عضو اکسو ام‌ـه با سهون هم اتاقی بوده و خیلی با هم صمیمی بودن که الان جدا شدن از هم
    😢😢😢😢😭😭😭😭😭😭😭

    لوهان خیلی هم شبیه دختره
    یبار سوهو با دختر اشتباش گرفته و ازش خوشش اومده……بعد ها وقتی از سوهو پرسیدن دختر مورد علاقت کیه گفته لوهانه
    😐😂😂😂

    سوهو
    پولدار ترین عضو اکسو کی‌ـه
    پدرش پروفسوره«اشتباه نوشتم فک کنم»
    میگن سوهو جذاب ترین عضو اکسوعه
    سوهو لیدر گروه هم هست

    «اگه نمیدونین لیدر چیچیه….من خودمم نمیدونستم……. یعنی به نمایندگی از اکسو حرف میزنه و یجورایی مامان اکسوعه»
    شیومین و من خیلی دوس ندارم قیافش خیلی مضحکه انگار تازه از خواب بیدار شده چون چشماش همچین حالتی و دارن
    😝😝😝😝

    چن هم که بازم زیاد جالب نیست آاااا راستی چن و دی او صدای اصلی اکسو هستن یعنی بیشتر قطعه ها رو اونا میخونن

    موند لِی
    لی یه چال خییییییلی عمیق روی لپش داره
    و قیافه تغریبا معمولی داره ولی من دوسش دارم چون متولد مهره مث من
    😋😍😍😍

    ولی بایسم نیست
    شیطنتا و اجرا ها و رقص های فوق العادشونو که ببینین بیشتر عاشقشون میشین
    تو بخش کامت گذاری عکساشون رو میزارم
    اگه دیدین مایلین برین اونجا
    😋😋😋

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    user_send_photo_psot
    بکهیوووووون😍😍😍😍

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    user_send_photo_psot
    کریس😎😎😎
    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○س

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    نوشته های اندرویدی

    ضایع😃ادامه″3″


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
    هیچـــــــی نگفتم ولی سووووخـــــتـــــــم
    😠😬😬
    قیافم که اصن غیر قابل توصیـــــــف
    داشتم لبم و میجوییدم که جناب رئیس مرحمت کردن و اجازه خارج شدن صادر کردن

    هنوزم نگاش رو لبام بود مرتیکه
    😠

    لباش و تو دهنش جمع کرده بود و دستش جلو دهنش گرفته بود … با همون وضعیت اشاره زد سمت در

    با قدمای بلند و محکمی از اتاق رئیس بیرون اومدم و پله هارو دو تا یکی و محکم پایین اومدم و رسیدم به گلدون بزرگ کنار نرده پله ها اومدم یه لگد بهش بزنم که عصبیانیتم و کم کنم …. خلاصه پاهام و آماده کردم و اومدم بهش ضربه بزنم …. عاقا پام و بردم عقب *سوباسا رو در نظر بگیرید*

    صحنه آهسته شد نعره‌مو تو دهنم خفه کردم و پام و پرتاب کردم منتظر بودم گلدون متلاشی شه که دیدم پام به هیچ جا برخورد نمیکنه، چشمام و باز کردم دیدم پام داره همونجوری شوت میشه جلو و چون فاصلم با گلدون زیاد بود به گلدون نخورد دیگه نزدیک بود پام کنده شه که همت کردم چن تا پله رو دو تا یکی پرت شدم پایین و با زور خودم و نگه داشتم که نیوفتم و دماغم صاف نشه که در بین این تراکنش ها خشتک شلوارم قربانی شد و با صدای مهیبی این دیار را وداع گفت
    😖😳

    دیگه کامل قرمز شده بودم و با عصبانیت کنترل شده ای به سمت میزم حرکت کردم

    توی سالن هر کی میدیدم اول با تعجب بعد با خنده نگای لبم میکرد و میرفت

    ـ مردم موجی شدن

    صندلی و با ملایمت و نهایت احتیاطی که از خودم سراغ داشتم عقب کشیدم و آروم و سلانه سلانه دور زدم تا روش بشینم …کم مونده بود برای خودم تعظیمم کنم
    😅😐😋

    ـ رفتی پرونده ها رو خشک کنی قاب بگیری بعد تحویل بدی ابله
    😒😒

    ـ ایش .. ایش .‌. ایش مرتیکه هیز واااییی مهناز ندیدی. همش نگاش رو لبام بود… حالا خوبه زن داره … نداشت چیکار میکرد …. خیلی بیشخصیته….. اصن نباید رژ این رنگی میزدم هی روز گار شانس که نیس جلبکه……. حالا این مردکم که همیشه پسر حاجی بود و محجوب ….. یا باب الحوائج چشم و گوش شوهر مردمم باز کردم…. اصن این رژ‌ بود که تو زدی دختر …. اصن من که چشم و گوشش و باز نکردم خودش گوشاش قد فیله چشماشم اندازه شتر  اصلا تقصیر من نیس تازه چشم گوشش و قبلا زنش باز کرده ….. وای مهناز …. اصن میرم استعفا میدم دیگه اینجا امنیت ندارم یه باری دیدی شرکت خالی ومکان عالی و وای وای استغفرالله …. تازه دیشبم تو دسشویی مارمولک دیدم… دیگه تو دسشوییم امنیت ندارم…..من به روحانی رای ندادم که اوضاع مملکت ایجور باشه
    😧😳😳😳

    دهنم خشک شده بود اومدم آب دهنم و قورت بدم که دیدم مزه مایع ظرفشویی میده…نگو دهنم کف کرده بود
    😧😋😋

    برگشتم دیدم مهناز کف زمین پخش شده و به صورت تحوع آوری میخندید……. عینهو اسب شیهه میزد
    «نمیدونم چه فعلی بهش میخوره🙃»

    ـ خـ……ـاک …تـ….تـو سرررررت
    😂😂😂😵😵😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😥😥😥😥😥

    ـ چرااا
    😨😨😨

    ـ لبت…..وای خدا
    😂😂😂😂
    لبت
    😂😂

    ـ لبم چی !! درس حرف بزن حالم بد شد
    😐😐

    ـ رژت پخش شده
    😂😂😂😂
    عین بچه میمون آلمانی شدی
    😃😂😂😂😂
    واااااییییی خدا …‌‌ میگه چشم و گوش پسـ…. پسر حاجی بـ..از شده
    😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

    من که دیگه اصن سرم داشت صدای قطار میداد سریع آینه رو از تو کیفم در آوردم و نگای لبام کردم

    ‍هعییی….وای…هههه….یا خدا
    😨😱😰

    بچه میمون آلمانی که خوبه شبیه توله قورباغه تالاسمی آذری شده بودم
    😖😖😖😖😖😖😖

    ـ مـ.. مـ……من چرا…..چرا ایشکلی شدم
    🙊🙊🙊

    یه باری یادم اومددددددد

    __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ _
    |__ __ __ __ __ __ __ __گذشته __ __ __ __ __ __ __ |

    کار پرونده ها تموم شد و رفتم اتاق رئیس تا تحویلشون بدم
    در زدم و با کسب اجازه از جناب ذلیل مند وارد شدم…بدبخت رنگش زرد و آبی شده بود….بازم صحنه پرتاب به یاد ماندنی صندلی و نعره فیل سرطانی مانند رئیس و لبخند ذلیلی مندانه آخرش چار نعل جلوم یورتمه رفت و کبود شدم
    😹

    [*تمام لبمو کشیدم تو دهنم*]

    که خندم و ول ندم وسط و اینکه طوفان معطر موجود در معدم به بیرون راه نیافت یکی از شگفتی های خلقت بود

    |__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ |

    واااااااییییی خدا همون موقع رژم پخش شدم بود
    😣😣😣
    هر کی من و اونجوری دیده که از اتاق رئیس بیرون میام حتما وااااییی وایی
    😭😭😭
    وای خدایاا

    ـ وای وای😢
    استعفا رو دیگه حتما باید بدم
    😢😢😢
    دیگه راهی نیست
    😭😭😭😭

    ـ چرا
    😅😅😅

    ـ آبروم رفت، هی خدا
    😭😭😭

    ـ اشکال نداره… بجاش چشم و گوش پسر حاجی بددد باااازز شد
    😆😆😂😂😂😂

    ـ کوفت مرگ زهر مرض معلوم نیس داری چه فکری میکنی ….مگه تو من و نمیشناسی
    😢😢

    ـ نه عشقممم تو یه جانور ناشناخته ای
    😋😉😉😂😂

    خودکارو برداشتم و خواستم پرت کنم سمتش که با توجه به اتفاقاتی که سرم اومده بود خودکارو با لبخند گذاشتم رو میز و برگشتم طرفش

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    user_send_photo_psot

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    نوشته های اندرویدی

    ضایع😃″3″


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    من آدم خیلی خوش شانسیم و این موضوع هم کاملا ثابت شدس
    «مث بقیه موضوع ها😞😅»

    (صبح ساعت هفت..‌سرکار)

    ـ سلااااممم مهناز
    😄😄😄

    ـ سلام و کوفت دو روزه کدوم قبرسونیی که جواب تلفنم نمیدی مرده شور برده
    😠😡

    ـ ایش.. حالا نگران شدی خیر سرت
    😐

    ـ آره نگران شدم…نگران خودم که از بس جور پرونده های خانوم و کشیدم شبم خواب پرونده میبینم
    😡

    *من که میدونم نگران من شدی😆*

    ـ هیچ وقت ابراز احساسات بلد نبودی
    😞
    وگرنه الان شوهر داشتی مث من
    😍

    ـ برو بابا معلوم نیس کدوم بی شرفی ایقد محکم زده پس کله طرف که خوشی زده زیر دلش اومده تو رو گرفته
    😒
    البته مطمئنم تو خودت و قالب کردی به اون فلک زده بخت برگشته
    😐

    من 😐

    ـ حالا دو تا پرونده مرتب کردیااااا….کل سیستم مزدوج شدنمو ببر زیر سوال
    😐😐

    ـ بسه کم دری وری بباف به هم … قربونت هر چی پرونده مرتب کردم بسه …. بیا زود تر کارات و بکن
    😝😝😝

    با غیض رفتم صندلی و کشیدم بیرون که روش بشینم که انگاری زیادی وحشی بازی در آوردم چون چسبید به زمین و

    ـ عااااااااخ
    😲

    با دیدن رئیس شرکت تو اون وضعیت نمیدونستم بخندم یا گریه کنم…..داشتم کبود میشدم ….. هی صحنه ای که صندلی افتاده بود رو پاش و نزدیک بود چشاش بزنه بیرون برام تکرار میشد و کبود تر میشدم

    نه. نه. الان وقتش نیس. الان اگه بخندی کار و بار و زندگی هودودو. به بدبختیای کیمیا *مهراوه‌شریفی نیا* فک کن. به بیچارگیای ستایش*نرگس محمدی* فک کن. به در به دریای مارال «آنام» فک کن
    😓

    هر چی زور زدم دیدم نع اشکم در نمیاد دیگه نزدیک بود باد های جمع شده تو سیستم گوارشیم و به صورت طوفان عظیم و معطر و مدهوش کننده بدم بیرون که دیگه بیخیال شدم
    😑😅😅😅

    ـ آقای رئیس…حالتون خوبه
    😓😓😓

    ـ عیییمممم
    «ناله مضحک✋»

    وای..مامان وای…‌چرا صدای فیل سرطانی میده…..نکنه پاش شکسته باشه…وااااااایــــــــــی

    مهناز: آقای رئیس….رئیس ….حالتون خوبه
    😯

    رئیس: عیمم…بعله…چیزی نیست
    😖😖

    مهناز: ☺☺

    من که دیگه با دمم گردو میشکستم……..خودمونیم…ولی سگ جونه ها
    😆
    اگه سگم جای این بود الان کما بود
    😅😅

    به زور و زحمت و بدبختی پا شد و با یه لبخند کج و کوله که سعی میکرد پیروز مندانه باشه ولی بیشتر ذلیل‌مندانه بود رفت اتاقش منم با زدن یه لبخند به پهنای خاور میانه رو به مهناز مشغول کارم شدم……..3ساعت بعد……..کار پرونده ها تموم شد و رفت اتاق رئیس تا تحویلشون بدم

    در زدم و با کسب اجازه از جناب ذلیل مند وارد شدم… بدبخت رنگش زرد و آبی شده بود….بازم صحنه پرتاب به یاد ماندنی صندلی و نعره فیل سرطانی مانند رئیس و لبخند ذلیلی مندانه آخرش چار نعل جلوم یورتمه رفت و کبود شدم
    😹

    تمام لبمو کشیدم تو دهنم که خندم و ول ندم وسط و اینکه طوفان معطر موجود در معدم به بیرون راه نیافت یکی از شگفتی های خلقت بود…یادم باشه امسال ماه رمضون برم ماه عسل و مردم و در جریان این معجزه عظیم الهی قرار بدم
    😋😋😋😋

    خلاصه با یه زور و زحمتی رفتم و پرونده ها رو گذاشتم رو میزش
    😥😥😥

    دیدم رئیس داره با یه لبخندی نگای لبام میکنههههه
    😍

    من که دیگه هیچی سرخ شده بودم عرق سرد و اینا دیگه

    ـ رئیس.. پرونده ها
    😅😅

    بالاخره نگاشو از لبام گرفت و با لبخند بیش از حد گشادی زل زد تو چشمام

    ایش مردک جلف…وقتی مجرد بودم جواب سلام منم به زور میداد حالا که از قفس پریدم یادش اومد مرغی هم بوده…وجور داشته….تو قفس بوده
    😢
    چشمام داشتن اشکی میشدن که یادم اومد عه این که زن و بچه داره…عه. عه. عه. مرتیکه هیز …با یه لحن مرموزی یه کم بلند گفتم

    ـ راستی خـــــانـــــوم بـــــچـــه هـــاااا چـــطــورن
    😎😈😈

    ـ خوبن….سلام دارن خدمتتون
    😃😃😃

    و اشاره کرد به مبل کنار میز و منم با غیض ملایمی نشستم چون دفعه قبلی از غیض با دوز بالا سودی نکردم
    😑😑

    خلاصه نشستم و پامم انداختم رو پام و هی با همون غیض ملایم نگای در و دیوارای اتاقش میکردم….هیچ چیز خاصی تو اتاقش نبود….ایشش به جای چشم داشتن به زن مردم ، برو حداقل چن تا تابلو بخر نصب کن تو اتاقت آدم دلش میگیره
    😒😬
    من که اصن محلش نمیزاشتم اونم هی پرونده ها‌ رو بررسی میکرد چن دیقه ای یه بارم سرشو بلند‌ میکرد یه نگا به من یه نگا به لبم میکرد….اگر تا پنج دقیقه دیگه بررسی پرونده ها رو تموم نکنه همینجا خفش میکنم مرتیکه هیزو….معلوم نیس چن تا زیر صیغه ای داره … منم زیر سر کرده
    😡😡😡
    یه باری خندش گرفت به زور خندش و جمع کرد

    ـ یه دیقه تشریف میارید
    😃😃😃

    الان برم خفش کنم آیا
    😐
    ـ بعله
    😐

    پاشدم و آروم آروم رفتم سمت میزش که یه برگه از بین پزونده ها کشید بیرون

    ـ هنرتون قابل تحسینه
    😁😆😆

    میخ رو برگه موندم .. یا خود خدا …. ایـ…….این که..‌‌. وای وای وای وای وای . وای خدااااا … وای … اون شبی که آنتن تلویزیون خراب بود تا شبکه پنج بیشتر وصل نبود بعد من شبکه چار نگاه میکردم برنامه همون مرد مو فرفری نقاشه نشون میداد منم جو گیر شدم اومدم نقاشی خودمون و کشیدم ‌… خودم و یه آدمک و جناب همسرو خر
    😑😄😄😄

    کنارشم نوشتم من و عشقم :/

    ولی من مطمئنم اونو رو پرونده های مهناز کشیدم
    😓😓😓😓😓😓😓

    ∆∆∆
    (◍•ᴗ•◍)
    |
    /|
    |
    /
    🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎

    منم یه بیکارم مث تو که داری این و میخونی
    دیگه باید درک کنی چی میگم😩😩😩

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    نوشته های اندرویدی

    دختر بچه و بابا


    user_send_photo_psot

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    بابا جون؟

    ـ جونم بابا جون؟

    این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟

    ـ خب… خب… خب حتما اینجوری راحتتره دخترم

    یعنی با لباس راحتی سختشه؟

    ـ آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه

    پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟

    ـ ……. هیس بابایی، دارم فیلم میبینم

    باباجون، کم آوردی؟!؟

    ـ نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم

    خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود؟

    ـ چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میکنه

    آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟

    ـ نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه

    پس چرا بدون مانتو میخوابه؟!؟

    ـ خب مامانت اینجوری راحتتره

    اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت کنه با کت و شلوار خوابیده بود؟

    ـ نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد
    پس چرا خانمش که خیلی هم خانم خوبیه بهش کمک نکرد لباسشو در بیاره؟!؟

    ـ چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته

    واسه همینه که شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟!؟

    ـ عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟

    داری میپیچونی؟

    ـ نه قربونت برم عزیزم،اما یه بچه خوب که وسط فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛ باشه عسل بابا؟

    اما من هنوز قانع نشدم

    ـ توی این یک مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم

    چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟

    ـ واسه اینکه تختخوابشون کوچیکه، دو نفری جا نمیشن

    خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟

    ـ لابد پول ندارن دیگه

    پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟

    ـ چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم

    آهان، یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا کار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و خانومه که حجابشون رو رعایت میکنن، باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان که باعث آلودگی هوا نمیشین حجابتون رو رعایت نمیکنین؛ درست گفتم بابایی؟

    ـآره دخترم، اصلا همین چیزیه که تو میگی، حالا میشه من فیلم ببینم؟

    باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها، به جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت کنه که تو اینقدر موقع جواب دادن به سوالاتم خجالت نکشی! باشه باشه ؟!؟

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    مـ(◍•ᴗ•◍)ــن
    نوشته های اندرویدی

    نمایش بیشتر
    user_send_photo_psot

    *~*~*~*~*~*~*~*

    فقط دو روز مانده بود تا تولد بهترین دوستم، فکر و ذکرم شده بود انتخاب ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    اینکه آدما همیشه شبیه حرفاشون نیستن
    حرفی نیست
    ولی کاش شبیه دروغاشون ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
    دروغ میگه طرف خوشکل تر از ماست

    تو این ...

    user_send_photo_psot

    ^^^^^*^^^^^

    این جمله انیشتین رو باید قاب کنیم بزنیم بالا سرمون بی‌شک ...

    user_send_photo_psot

    *********◄►*********

    اين كاغذ اولش صاف بوده
    بعد مچاله اش كردن
    بعد بازش كردن و اينجورى ...

    user_send_photo_psot

    ..*~~~~~~~*..

    اینو واقعا درک کردم که بالا رفتن سن هیچ تاثیری در سطح شعور نداره، ...

    user_send_photo_psot

    * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *

    گويند در بنى اسرائيل ، مردى بود كه مى ‏گفت من در همه عمر ...

    user_send_photo_psot

    :shock: کپی برابر اصلش :shock:

    (6) چنان آوردی یکهو فشار (6)
    (6) خشتکت گشته چو غار (6)

    (6) ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    زندگی یک چمدان است که می آوریَش
    بار و بندیل سبک می کنی و می ...

    user_send_photo_psot

    دیروز یه پرتقالو از وسط نصف کردم، با یه حالت غم باری تو چشام نگا کرد ...

    user_send_photo_psot

    بسم رب الشهدا

    عاشقانه ای واقعی قسمت نهم

    محافظ درهای حرم

    *♥♥♥♥*♥♥♥♥*

    دو ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    فقط دو سال کافیه
    که حرف زدن و یاد بگیریم
    اما یه عمر طول میکشه یاد ...

    user_send_photo_psot

    بد اخلاق بودن بد نیس
    ولی اینکه اخلاق خوبتو واسه
    یه مشت بی لیاقت رو کنی غلط ...

    text .
    .
    .
    در حال تکمیل کردن سیستم نمایشی سایت .
    .