♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دوست داشتم همین لحظه روی صخره ای وسط اقیانوس آرام ایستاده باشم یا در قلعهی متروکهی جزیرهی بِرلنگا یا در اتاقکی میان شهر گمشدهی اینکاها تنها ، ساکت و خیره به دوردست های اقیانوس و فارغ از اخبارِ ملتهب دنیای شلوغ آدم ها دوست داشتم تنها خشونتِ حوالی ام کوسهی گرسنه ای باشد که ماهی های غمگین و خسته از حضور را می بلعد و تنها نگرانی ام بالا آمدن سطح آب و غرق شدن در آبیِ بی انتهای اقیانوس چه کسی می داند سکوت و بی خبریِ شهرهای گمشده ، به آدم چه آرامشی می دهد ، خیال پردازی زیر آسمانِ پر ستارهی اقیانوس چه حالی دارد ، یا یک فنجان چای داغ ، کنار پنجرهی یک قلعهی آرام و متروکه چقدر میچسبد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بي تو ، مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم شدم آن عاشق ديوانه كه بودم در نهانخانة جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد يادم آيد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم ساعتي بر لب آن جوي نشستيم تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت من همه محو تماشاي نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشة ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ يادم آيد تو بمن گفتي ازين عشق حذر كن لحظه اي چند بر اين آب نظر كن آب ، آئينة عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است باش فردا ، كه دلت با دگران است تا فراموش كني ، چندي ازين شهر سفر كن با تو گفتم : حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم روز اول كه دل من به تمناي تو پَر زد چون كبوتر لب بام تو نشستم تو بمن سنگ زدي ، من نه رميدم ، نه گسستم باز گفتم كه : تو صيادي و من آهوي دشتم تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم ، نتوانم اشكي از شاخه فرو ريخت مرغ شب نالة تلخي زد و بگريخت اشك در چشم تو لرزيد ماه بر عشق تو خنديد يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم پاي در دامن اندوه كشيدم ،نگسستم ، نرميدم رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهاي دگر هم نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم بي تو ، اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فریدون مشیری
*~~~~~~~~* بغض منو ندید ، اشک منو ندید تا زندگیمون اومد شروع شه اون به تهش رسید زیبای چشم سفید زیبای چشم سفید*شهاب مضفری 🎻 *~~~~~~~~* تهران شده ، دارالمجانینت♪♫ من لاابالی می شوم ، بی تو♪♫ توصیفِ احوالم ، که ممکن نیست♪♫ گاهاً چه حالی می شوم ، بی تو♪♫ مجمع الناز*امیر عظیمی🎷 *~~~~~~~~* تو گل شقایقم ، تو تک تک دقایقم واسم اون تک گل باغی شب با تو شیرین میشه ؛ حالا دیدی میشه میشه که همیشه باشی اون چشمات منو دیوونه کردن آخرش انقد خوبی که من دلم نمیشه باورش گل شقایق*مهراد جم🎺 *~~~~~~~~* حتی فکرشم نکن ، یه روزی جا بزنم ؛ مینویسم امضا میکنم میمونم عاشقی سخته خودم میدونم ، تو کاریت نباشه بیا سرتو بذار رو شونم از خودم کم میکنم ، که بهت اضافه شه ؛ تو نباشی هرچی که میخاد بشه... اصلا بزار بشه در میام تو روی هرکی که بخواد ، یه جوری با تو بد بشه هی دنیام شدی رفت واسه قلب من بمون تا رو به راه شم دنیام شدی رفت*پازل بند🥁 *~~~~~~~~* یلدای قرمز ؛ بدون رنگ رژ تو یعنی هیچ شبهای مشکی ؛ بدون سرمه ی چشات یعنی هیچ لبت طعمِ انار دونه دونه دلت سفیدی برف روی بومه صدات لالایی و من واسش دیوونه ♬♫♪ یلدای من تویی ماه توی شب های من تویی ♬♫♪ یه سیاره تو کهکشون چشاتمو چشمای من تویی یلدای قرمز*دانیال هندیانی🎹 *~~~~~~~~*
^^^^^*^^^^^ شده شمع بشی نبینی پروانتو شده حتی بترسی از سایتو تو چشماش ببینی هر شب ایندتو یه شبه ترکش کنی این عادتو شده تک بیوفته تو دلت یه گوشه شده خاطره هات ارزو شه شبا حرف بزنی با درو دیوارا نتونی پا بزاری حتی توی کوچه من الان این حالو دارم یه بیقرارم تورو ندارم کجای شهرو پا بزارم اسمتو نیارم اگه یه نفرو خیلی دلت بخواد واسش اب بشی نشه ماهی برات دیگه اسمتم حتی یادش نیاد بگو چه حالی میشی اگه بارون بیاد تنها بشینی همش یه نفرو همه جا ببینی کوه یخ بشی دستاشو که میگیری بگو چه حالی میشی من الان این حالو دارم یه بیقرارم تورو ندام کجای شهرو پا بزارم اسمتو نیارم ^^^^^*^^^^^ هوروش بند
o*o*o*o*o*o*o*o چه حال و هوایی ست انگار گرد غم را در همه جا پاشیدند رفته رفته دسته های عزاداری با شور انجام می گیرد گویا بر پایی چادر ها در صحرای محشر دل عزاداران را هم آشوب کرده همان گونه که دل خیلی ها در آن صحرا آشوبه حر با همراهانش و پر غضب به سوی خیمه گاه می آید اما تشنگی از سر و رویشان می بارد می دانی که برای چه آمده آمده که بخواهد تسلیم شوی و تو تسلیم می شوی نه تسلیم یزید و حر تو تسلیم خدا می شوی چون بنده ی خدایی آب می دهی به اسبان و سواران به یاران حر هر چند می دانی که آب کمه تو تسلیم خدا شدی و حر تسلیم تو و بزرگی ات تو و بخشندگی ات برای حر بخشش می خواهی و حر بخشیده می شود و دشمن تو چه دلیرانه در مقابل دشمنانت می ایستد و رجز می خواند چه دلیرانه شمشیر می چرخاند و برایت می جنگد و بخشیده می شود و می شود یکی از هفتاد و دو تن و لبالب شربت شهادت را می نوشد و زینب خواهرت از آن بلندی برای بخشندگی ات پر غرور می شود تو آنی که دشمنت را دوست می کنی و دشمن دشمنانت ^^^^^*^^^^^ در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄
^^^^^*^^^^^ بعضی وقت ها آدم به یه جایی میرسه که نه خوشحاله و نه ناراحت یه حس مبهم یه حس پوچ نه دلیلی برا ناراحتی داره و نه خوشحالی و بین این دو سرگردون میمونه نه ناراحتی ها طولانی و سختن نه خوشحالی ها زیاد و با دوام و انتخاب سخته که تو چه حالی باشی من ؟ من نتونستم انتخاب کنم و سرگردونم
هی رد شو از این کوچه و هی دل ببر از ما تو فلسفه ی بودنِ این پنجره هایی... *~*~*~*~*~*~*~* دلم گواه خوبی نمیداد یه حس مزخرف افتاده بود تو وجودم باعث بیقراریم میشد، دستام یخ کرده بودن، قلبم تند میزد، دلشوره که میگن همینه نتونستم طاقت بیارم، با عجله یه لباس دم دستی پوشیدم و خواستم بزنم بیرون که مامان رو دیدم مادر جون کجا میری این وقت شب؟ دروغی سر هم کردم
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ حتی یک نفر را نداشتم که با او دردودل کنم کسی باشد که به او بگویم دوستش دارم میفهمی؟ میدانی عشق یعنی چه؟ خیال نمیکنم بفهمی . هیچکس نمیداند من چه حالی دارم،هیچکس دلم از تنهایی میپوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار میشد آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید غمانگیز نیست؟ ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ عباس معروفی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم