مهم نیست که چقدر مرتکب اشتباه می شوید
یا به آهستگی پیشرفت می کنید
شما همیشه جلوتر از همه کسانی هستید که اصلاً هیچ قدمی برنمی دارند
مهم نیست که چقدر مرتکب اشتباه می شوید
یا به آهستگی پیشرفت می کنید
شما همیشه جلوتر از همه کسانی هستید که اصلاً هیچ قدمی برنمی دارند
دیدم دارین داستان ترسناک میزارین گفتم منم بزارم البته خیلی
ترسناک نیست ولی کسایی که میدونن اذیت میشن نخوننن
موضوع برمیگرده به دوسال پیش که من مدرسه میرفتم
مدرسه ما خیلی قدیمی نبود شاید 10ساله
ولی شایعه های زیادی دربارش بود
بعضیا میگفتن قبلا این جا قبرستون بوده و و هنوز جنازه ها زیر خاکن یه سری هم میگن ایجا یتیم خونه بوده ک که کار کنان و بچه ها
مریض میشن و همه شون میمیرن و همون جا هم چال میشن
مدرسه ما دوتا حیاط داشت که یکی کوچیک تر بود و پشت مدرسه
و همیشه درش قفل بود و هیچ کس نمیتونست بره داخل
زنگ تفریح خورد و من و دوتا از دوستام تصمیم گرفتیم که بریم توی حیاط پشتی از قضا درش باز بود
وارد شدیم و چون تاریک بود آروم آروم میرفتیم
از راهروی تاریک و بلند رد شدیم و رسیدیم به حیاط
همه جا پر بود از برگای زرد
همه چیز آروم بود تا باد شروع شد خیلی شدید بود
بوران که تموم شد دوباره همه چیز آروم شد
میخواستیم برگردیم که دیدیم تاب بازی داره تکون میخوره
یه تاب قدیمی بود و زنگ زده بود شروع کرد به تکون خوردن
فکر کردیم که باد داره تکونش میده ولی باد نمیومد
چند دقیقه ای گذشت صدای دست زدن و جیغ چند تا بچه میومد
با این که بچه ای اون جا نبود
از اون بد تر در هم بسته شد
هر جوری بود باید میومدیم بیرون ولی راهی نبود
دوباره وارد همون راهرو شدیم من جلو تر میرفتم و تونستم در رو
با لگد باز کنم سه تامون اومدیم بیرون و رفتیم سر کلاس
قول دادیم که دیگه اون جا نریم
من که از اون مدرسه اومدم بیرون ولی بچه ها میگن بعد از اون
ماجرا در قفل شده و هیچ جوره باز نمیشه حتی با کلید خودش
اگر پست ام تایید شه بقیشو میزارم
ممنون از این که خوندین
امیدوارم نترسیده باشین
برو بچ با توجه به اسم و عنوانی که گذاشتیم برای این سری داستانا ؛ اون کسایی که میترسن یا میدونن بعدن اذیت میشن نخونن لطفا
سه سال پیش ما داخل یکی از کوچه های نیاوران زندگی می کردیم
خونمون مثل الان بزرگ بود
چهار تا خواب داشت که دو تا ش توی راه رو ورودی بود یکیش کنار آشپزخونه و یکیش انتها خونه بود که یه بالکن بزرگ داشت که خواهرم ویدا اون رو برداشت
اتاق کنار آشپز خونه مال من شد و اتاق های توی راه رو یکیش مال مامان و بابام و یکی دیگش برای مهمون
ازهمون اولم که ما وارد این خونه شدیم حس خوبی به اتاق کنار آشپزخونه نداشتم
یه شب داخل اتاقم بودم داشتم با گوشیم ور می رفتم خوابم نمی برد که یهویی صدایی از حموم داخل اتاقم شنیدم صدای قدم زدن
حموم داخل اتاقم بزرگ بود و طبق معموم یه جفت دمپایی جلوی در حموم داشتم
سرم رو خم کردم از روی تخت دیدم که دمپایی هام نیست
از بچه گی عاشق ماجراجویی بودم ولی این دفعه دلم ریخت
از ترسم سمت حموم خوابیدم تا اومد چشام گرم بشه صدای خیلی مهیبی از آشپزخونه اومد صدای جابه جا کردن ظرف و ظروف بود
دیگه نمیتونستم نرم پاشدم در اتاقمو باز کردم
رفتم سمت آشپز خونه هیچ کسی اونجا نبود
در تمام کمد ها باز بود ولی کسی اونجا نبود
رفتم سمت اتاق خواهرم دیدم خواهرم داره با عروسکش حرف می زنه خیلی عجیب
داشتم به سمت اتاقم که پاهام به کناره ی مبل گیر کرد و افتادم
راستش صبح روی تختم از خواب بلند شدم
برای صبحانه که رفتم مادرم گفت صبح بابات دیده روی زمین افتادی بردت تو اتاق
وقتی از خواهرم پرسیدم تو برای چی بیدار بودی
گفت که من اونشب پیش مامان و بابا خوابیده بودم وقتی هم رفتم آشپز خونه رو دیدم تمیز تمیز بود
ﺳﺎﻝ 68 ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﻫﺎﻳﺪﻩ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ
ﺳﺎﻝ 86 ﻓﺎﺿﻞ ﻟﻨﮑﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﻣﻬﺴﺘﯽ
سال 93 مهدوی کنی وپاشایی
سال 95 رفسنجانی وحبیب
برای سلامتی جـاناتای دعا کنید
جون گوگوش در خطره😂😜
چی شد زنت از خونه پرتت کرد بیرون ؟؟
.
.
.
.
.
.
هیچی… از سفر که برگشتم بغلش کردم بوسیدمش بعد گفتم بخدا هیشکی زن خود آدم نمیشه 😂
من تنها دختری که تونستم بیارم خونه خالی تویِ سن 12سالگی بود
.
.
.
.
.
.
.
.
دختر همسایمون رو آوردم باهم میتی کومان نگاه کردیم بعدش رفت 😂
.
مثلا میگن آمریکا از پیشرفت علمی ما میترسه.کشوری که 50 سال پیش آدم فرستاده فضا، مثلا از تکنولوژیِ وانت کردنِ پراید میترسه؟ 😂
همه قبل از خواب به روياهاشون فكر ميكنن
من به اينكه شا#شيدنم ضروريه يا ميتونم تحمل كنم
خدا دو گوش داد یه زبون که یکی بگی دوتا بشنوی
.
.
.
.
.
.
.
البته برای مواقع ضروری 2 تا دست و 2 تا پا هم داده که اگه طرف خفه نشد انقد بزنی تا جونش در بیاد … والا
به نعمت های خدا توجه داشته باشید دیگه
😂😁😂
دختره مزاحم تلفنی داشته
سيم كارتشو عوض ميكنه
.
.
.
.
.
.
از سيم كارت جديده به مزاحمه اس ميده
.
.
.
.
.
.
اگه ميتونی الان مزاحم شو روانی
😂😁😂😂😁😂😂
واسه خارجیا ۶ جولای روزجهانی بوسه هست واسه ما کنکوره
یعنی قشنگ معلومه تاریخ کنکورو
“مش کاضم شیرازی”
تنظیم کرده
😂
حاج آقا رو منبر میگه
فرشته ها در بهشت بر لبان کسانی که صلوات می فرستند، بوسه میزنند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یارو اون وسط داد میزنه
اونایی که لب میخوان، بلند صلوات
😂
هر وقت احساس تنهايي کردي
پاشو يه فيلم ترسناک بزار نگاه کن!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد فکر ميکني يکي تو اتاقه،يکي تو آشپز خونه هست،چند نفر هم تو حياطن
خلاصه از تنهايي در مياي
😂
از حوزه امتحان اومد بيرون
گوشیشو روشن كرد
سريع رفت تو سيتينگ اينستا
جمله “خانم دكتر اينده ” رو پاك كرد
😂
ناموسا يجوري تو زندگيتون موفق نباشيد كه ما جلو بقيه عن به نظر بيايم 😂
سوسک —– میترسد از ——– موش
موش —– میترسد از —– گربه
گربه —– میترسداز —– سگ
سگ —– میترسد از —– مرد
مرد —– میترسد از —– زن
زن —– میترسد از —– سوسک
ارسالی از محمدم
روایت داریم حضرت ابراهیم حسرت یه سیگار ب دلشان ماند
هروقت کبریتی روشن میکردند
به اذن خدا به شاخه گلی تبدیل میشد
اینو جاناتی دیشب تو قهوه خونه
تعریف میکرد 😂😜
دختره ۱۵ سالشه تو اینستا گزاشته
قلب پاکم را فدای احساسات کثیفت کردم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اونوخ من ۱۵ سالم بود فک میکردم چوچول اسمه هافبک راسته کره جنوبیه
😂😁😂
شهره یه جوری میگه
“داره کم کم نفسم میگیره،برگرد”
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب مادر من
همسنای تو الآن علاوه بر آلزایمر و آسم ، تا
حالا سه بارم ایست قلبی کردن
😂
وااااالاااااا
الکی پای پسر مردم رو وسط نکش
😂
اینکه چند ملیون پول بدی دماغتو عمل کنن و بعدش 😂
.
.
.
..
.
.
.
نتونی انگشتتو بکنی توش یکی از بزرگترین خریت های بشریته
😂
شعر اتل متل توتوله رو به دلایل زیر حرام اعلام کردند
1.استفاده از کلمات زشت
2.صادر کردن شیر به هند
3.ترویج بد حجابی
شعر اصلاح شده
اتل متل صلوات…گاو حسن زده قاط…هم دست داره هم آستین…شیرشو بردن به ایران …بگیر زن مسلمان…از بچه های تهران…اسمشو بزار حلیمه چون چادرش ضخیمه
اجماعا صلوات😂
این عکس رو به بچه های دوم دبستان نشون دادن که یه جمله دربارش بنویسن
جمله برنده این بود
هیچوقت آدامستون رو قورت ندین
😂
علامت اختصاری پول ملی بعضی از کشورها
$ _ برای دلار آمریکا
€ _ برای یورو اروپا
¥ _ برای ین ژاپن
😂_ برای تومان ایران
زنه تاپ پوشیده که مثلن واسه شوهرش عشوه بیاد
بعد دو ساعت تلاش بی وقفه
شوهره میگه تو گرمته که دو ساعته اینجا لخت نشستی؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یعنی احساسات این مردا تو ماتحت آل سعود😂
من وقتی میبینم پدر مادرها وایسادن دم محل کنکور برای بچه شون دعا میکنن حسودیم میشه
من به خانواده گفتم صبح کنکور دارم گفتن برگشتی نون هم بگیر😂
دلاتون شاد و لباتون خندون