فهرست مطالب
  • نوشته های اندرویدی (2,526)
  • دفتر شـعـــر (1,222)
  • دلنوشته (1,035)
  • متن زیبا (934)
  • عاشخونه ها (879)
  • انرژی مثبت (849)
  • داستانکهای زیبا (542)
  • متفرقه (303)
  • روانشناسی (265)
  • یک ذره کتاب (249)
  • پست های سریالی (249)
  • عکس و مکث (245)
  • بسته جوکها (212)
  • پیام های اوسا (164)
  • یادمون باشه (131)
  • سخنان بزرگان (129)
  • خاطره ها (125)
  • جملکس (118)
  • نهج البلاغه (117)
  • سرگرمی (98)
  • طالع بینی (86)
  • جوک های تابستون 96 (86)
  • آیا میدانید (86)
  • ترانه خونه (85)
  • داستانک های شیخ و مریدان (84)
  • داستان های دینی (77)
  • پیامک تبریک (74)
  • متن سلامتی (64)
  • خندانکس (58)
  • چیستان (57)
  • پیام تسلیت (57)
  • جوک های بهار 95 (57)
  • جوک های تابستان 94 (56)
  • نقاشی های ارسالی (51)
  • مطالب علمی (50)
  • بهلول (47)
  • جوک های تابستان 95 (46)
  • جوک بهمن 93 (41)
  • جوک های بهار 96 (41)
  • جوک های زمستان 94 (40)
  • جوک های آذر 93 (39)
  • خبرنامه (39)
  • دیالوگ های ماندگار (38)
  • داستان های ترسناک (35)
  • جوک های بهار 97 (35)
  • حدیث (34)
  • ساختاری (34)
  • چُس ناله (34)
  • جوک های بهار 94 (32)
  • جوک های زمستان 95 (32)
  • پــیامــک (30)
  • اموزش (30)
  • شرت و پرت (28)
  • ملا نصرالدین (25)
  • زنگ سلامت (19)
  • جوک های پاییز 95 (18)
  • جوک های زمستون 97 (17)
  • جوک های بهار 98 (17)
  • داستان کوتاه علمی (16)
  • جوک های پاییز 96 (16)
  • جوک های پاییز 98 (16)
  • زندگی نامه بزرگان (15)
  • دروصف محرم (15)
  • تست های روانشناسی (13)
  • جوک های پاییز 94 (13)
  • دهه شصتیا (13)
  • جوک های بهار 99 (13)
  • جوک های پاییز 97 (12)
  • جوک های زمستان 98 (12)
  • کامنتکس (10)
  • آموزش (10)
  • جوک اسفند 93 (9)
  • نرم افزار ساخت بوت (8)
  • جوک های تابستان 97 (8)
  • جوک های آبان 93 (7)
  • نبرد ها (7)
  • جوک های زمستان 96 (7)
  • گالری (6)
  • خبرنامه ی کلش آف کلن (6)
  • جوک های تابستان 98 (6)
  • داستان های مولانا (5)
  • نرم افزار های متفرقه نیمباز (5)
  • جوک های دی 93 (5)
  • کارگاه داستان نویسی (5)
  • جدا کننده ها (4)
  • نرم افزار ها (4)
  • داستان های تصویری (4)
  • فیلمنامه های طنز و خنده دار (3)
  • آموزش روباتیک (3)
  • بیس های پیشنهادی (3)
  • مپ های عجیب غریب (3)
  • آشپزی (3)
  • نرم افزار تبلیغ در روم (2)
  • نرم افزارهای فلود (2)
  • آموزش کلش آف کلنس (2)
  • مپ های مخصوص کاربران (2)
  • قوانین اتحاد (1)
  • توون هال 7 (1)
  • توون هال 8 (1)
  • توون هال 9 (1)
  • توون هال 10 (1)
  • جوک پاییز97 (1)
  • جوک های تابستان 99 (1)
  • اپ اندروید

    Tag Archives: خنده دار

    داستانک شیخ و مریدان


    روزی شیخ و مریدان به شکار میرفتن و از راهی می گذشتن

    در میان راه شیخ از دست مریدان کلافه شد

    و نیت کرد که آنان را از سره خویش باز کند

    *righo_ha* *fuhsh*

    گفت ای مریدان از میان شما آن کسی که با گوز خود بتواند صدای بلبل در بیاورد

    *sheikh* *sheikh*

    بالا ترین مقام را دارد و از همه ارشد تر است

    مریدان بعد از شنیدن این حرف شروع به گوزیدن کردن

    :khak: :khak:

    و شیخ که فکر میکرد با گفتن این سخن آنها را به سرگرم میکند به آرامی به سمت درختی رفت تا انجا استراحت کند

    در همین میان
    مریدی باکسن خود به سمت شیخ گرفت و گوزید

    :khak: :khak:

    واز شیخ خواست تا ببیند که آیا گوزشان صدای بلبل میدهد یا خیر ؟

    شیخ که از فرط عصبانیت فریاد بلندی از خشتک خویش منتشر کرد و گفت نه احمق باید صدای بلبل بدهد

    *bi asab* *bi asab*

    سپس مرید گفت یا شیخ این بلبلیس که سرما خورده

    *hir_hir* *hir_hir*

    شیخ بسیار عصبانی شد و عصای خود را به مرید فرو کرد و از آن پس وقتی میگوزید صدای فیل سرما خورده میداد

    چندی دوباره استراحت کرد

    مریدی دیگر آمد و باکسن خود را به سمت شیخ گرفت و گفت یا شیخ

    شیخ تا روی خویش برگرداند

    مرید برای شیخ گوزید ، گفت یا شیخ این همچون بلبلیس که در سبک متال و راک آواز خوانده

    *ieneh* *ieneh*

    شیخ بسیار عصبانی شد با تکه سنگی که دم دست بود یه سمت مرید پرتاب کرد و مرید مانند خری که در چمن زار آزاد گشته پا به فرار گذاشت

    سپس مریدی دیگر به سمت شیخ آمد باستن خویش را به سمت شیخ گرفت

    شیخ قبل از اینکه بگوزد عصای خود رو به او فرو کرد

    و مرید منفجر شد

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    و به در و دیوار پاشیده شد

    سپس شیخ دید فایده ندارد رو به مریدان گفت

    ای احمق ها بلبل ها روی درخت میخوانن شما نیز اینچنین کنید شاید گوزتان صدای بلبل داد

    *jar_o_bahs* *jar_o_bahs*

    مریدان بعد از شنیدن این سخن همگی به بالای درخت رفتن و روی شاخه های درخت شروع به گوزیدن کردن

    شیخ که خیلی خسته شده بود و به درختی تکیه داد

    و با خود فکر کرد که خوب است تا مریدان سرگرم گوز بلبلی هستند اندکی در کنار این درخت بریند

    شروع کرد به حفر چاله

    در هنگام حفر چاله ماری از میان بوته ها به بیرون پرید

    و شیخ بسیار ترسید و در شلوار خود رید

    در همین هنگام نیز جوانی سراسیمه به نزدیک درخت رسید
    و جسمی را که داخل پارچه ای پوشانده بود در چاله ی نیمه کاره ی شیخ مخفی کرد

    به محض اینکه جوان کارش را تمام کرد نگاهش را به سمت درخت چرخاند و شیخ را دید

    که باکسن خود را به درخت میمالد و به او می نگرد

    :khak: :khak: :khak:

    جوان که بسیار شرمزده شد اشک از خشتکش جاری شد و از شیخ دور شد

    روز بعد شیخ مقداری سیب زمینی خریده بود و به دنبال هیزم و کبریت میگشت تا سیب زمینی ها رو در میان آتش کباب کند

    در همان زمان عده ای از مردم دهکده و مریدان آن جوان را طناب بسته نزد شیخ آوردند و از او خواستند تا برای آن جوان مجازاتی مشخص کند
    شیخ اندکی ریش و پشم خود را خاراند و و از جمعیت پرسید

    جرم این جوان چیست ؟

    یکی از مریدان از میان جمعیت بلند پاسخ داد

    نمیدانم

    *tafakor* *tafakor*

    شیخ بسیار خشمگین شد و فرمود زهره مار و نمیدانم

    *fosh* *fosh*

    سپس به مریدان دیگر گفت مقداری فلفل آوردن و در باکسن وی فرو کردند

    و مانند کوره ی آهنگری از باستن مرید آتش زبانه میکشید
    و شیخ نیز از این موقعیت استفاده کرد و سیب زمینی های خود را پخت

    دوباره رو به جمعیت کرد و گفت جرم این جوان چیست

    این بار کسی پاسخ داد

    این جوان دیروز به درون معبد قدیمی دهکده رفته است و ظرف گرانقیمتی که آنجا بود را ربوده و فرار کرده است

    شیخ پرسید

    از کجا می دانید که کار این جوان بوده است!؟

    *talab* *talab*

    همان شخص پاسخ داد

    دقیقا مطمئن نیستیم. اتفاقا وقتی ظرف به سرقت رفته کسی در معبد نبوده است. ما براساس حدس و گمان فکر می کنیم کار او بوده است. البته او خودش می گوید که از ظرف گرانقیمت خبری ندارد و ما هم هرجایی که گمان می کردیم را گشتیم ولی ظرفی را ندیدیم

    شیخ با عصبانیت بسیار عصبانی شد

    *bi asab* *bi asab*

    و شخص را به درون کوره ی آهنگری مرید انداخت

    و گفت شما بر اساس حدس و گمان شخص محترمی را متهم کرده اید

    زود این جوان را رها کنید و وقتی شواهدی محکم تر داشتید سراغ من بیائید

    جمعیت جوان را رها کردند و پراکنده شدند

    ساعتی بعد جوان به آرامی و در خلوت زمانی که شیخ خواب بود نزد شیخ آمد و شرمزده و خجل سرش را پائین انداخت

    و با صدایی آهسته کنار شیخ گوزید

    شیخ بسیار ترسید و دوباره در شلواره خود رید

    و به هوا بر خواست و گفت اینجا چه میکنی ای ملعون

    جوان پاسخ داد

    استاد ! شما خودتان دیدید که من ظرف را کجا پنهان کردم؟ پس چرا من را لو ندادید!؟

    شیخ همچنانی که باستن خود را با لباس یکی از مریدان تمیز میکرد گفت

    به جز من چشمان خالق هستی هم نظاره گر اعمال تو بود. وقتی خالق کائنات آبروی تو را نگه داشت و اجازه نداد که کسی نظاره گر اعمال تو باشد ، چرا من که چشمانم از اوست پرده پوشی نکنم!؟

    جوان بعد از شنیدن این سخن به شکل رگباری شروع به زدن گوز بلبلی کرد و از شیخ دور شد

    روز بعد دوباره جمعیت آن جوان را نزد شیخ آوردند و گفتند

    ظرف گرانقیمت شب گذشته به طرز عجیبی به معبد بازگردانده شده است و هیچکس ندیده است که چه کسی این کار را انجام داده است. برای همین ما به این نتیجه رسیده ایم که این جوان بی گناه بوده است و بی جهت او را متهم نموده ایم. به همین خاطر نزد شما آمده ایم تا از او بخواهید ما را ببخشد

    شیخ که اسهال شدیدی گرفته بود ، لبخند پهنی زد و به آرامی در کنار جمعیت رید و گفت

    این جوان حتما شما را می بخشد. بروید و به کار خود برسید

    وقتی جمعیت پراکنده شدند

    شیخ آهسته نزدیک جوان رفت و در کنار او هم رید و گفت

    همان کسی که چشمان بقیه را کور کرد و آبروی تو را حفظ نمود

    اگر اراده کند می تواند پرده ها را براندازد و همه اسرارپنهان تو را برملا سازد و در یک چشم به هم زدن تو را رسوا کند

    قدر این حامی بزرگ را بدان و همیشه سعی کن کاری کنی که او خودش پوشاننده عیب های تو باشد

    جوان بعد از شنیدن این حکمت به قدری از خود بی خود شد

    و خشتک درید و جیغ زنان دور شد

    و آورده اند از آن پس

    به هر گربه که میرسید بلند اورا مجید میخواد

    مریدان دیگر نیز هنوز روی درختان میگوزند

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    داستانک های شیخ و مریدان نوشته شده و طنز پردازی شده توسط برو بچه خنگولستان است

    و هر جایی تو این سبک داستان شیخ و مریدان خوندید شک نکنید از ما کپی شده

    لیست داستان های شیخ و مریدان ◄

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    داستانک های شیخ و مریدان

    دوتا کلیپ خنده دار


    وای فکر کنید من این اهنگو براتون گذاشتم

    شمام مثه این اخمخا هی باش قر دادید

    :khak: *vakh_vakh*

    حجم پنج و نیم مگا بایت برای دانلود کلیک کنید ◄

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این کلیپ هم خیلی باحاله

    بچهه گوشی رو از دست ننش میدزده و فرار میکنه

    اصن حالم خوب شد بعده این کلیپ

    *ghalb_sorati* **♥**

    حجم هفتصد کیلو بایت برای دانلود کلیک کنید ◄

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 96

    بسته جوک پاییزی 9 آذر 1396


    ‏عروسی یه آشنایی هستش بابام جو گیر

    شد کلی نقل ریخت تو جیبش که بریزه

    رو دوماد یه 5 گرمی تریاکم تو جیبش

    بود خلاصه قاطی نقلا پاچیده رو

    عروس دوماد حالا ما مثل سگ مواد یاب

    داریم تو دارو درختا و حیات دنبال تریاک آغام میگردیم😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یه بار تو مسابقات اسب‌دوانی شرکت کردم، با اینکه دوپینگ هم کرده بودم آخر شدم

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    بعد فهميدم كه مواد نیروزا رو باید اسبه میخورد نه خودم 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ‏یبارم دیر وقت منو و مادرم بیرون بودیم
    ‏یه آقاهه مشکوک نزدیکمون میومد
    ‏یهو مامانم بلند گفت: فاطمه الان بابای قوی هیکلت میاد پیشمون😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    فرمولی که پدر مادرا جدیداً واسه انتخاب اسم بچه‌شون استفاده میکنن

    آ + هرچیزی + ا

    آندیا – آرتمیسا – آکوپکوا – آتریسا – آی‌سودا – آسیا – آفریقا – آماشالا – آباریکل-آ گوزا

    😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    اینستای فلان فلان شده چرا قلب و گذاشته بغل گزینه ی سند؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    با یکی دعوام شد داشتیم به هم فحش میدادیم

    وسط هر فحش 3 تا قلب هم براش میفرستادم☹️😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ‏ما يه فاميلامون تو کارخونه سوسيس کالباسه, ولى خيلى آدم توداريه , هيچى به کسى نميگه
    گاهى ميره تو فکر با خودش ميگه مجید, مجید

    😂😂😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    ینی من اگه پاندا میشدم پانداها بار بری میکردن

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    خرا به عنوان گونه در معرض خطر لم میدادن یونجه میخوردن فیلم میدیدن😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    خود کرفس باورش نمیشه که آب داره
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .

    .

    بعد یه سریا میرن آب کرفس می‌خورن😂😂😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    نحوه ادیت کردن من در تلگرام:
    سلام حوبی؟
    سلام خهوبی؟
    سلاخ مهبی؟
    سلام بی؟
    سلام خوبی؟

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    چند روزه که حالت سرماخوردگی دارم ولی سرما نمیخورم

    ..
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    احتمالا ویروسا و گلبولای سفید از راه دور فقط به هم فحش میدن 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بدخواه داری پی وی عکس بده

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    واسش سیبیل بکشم 😂

    توانم در همین حده 😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    تصمیم به گرفتن سلفی میگیرم
    دوربین را باز میکنم

    میبینم زشتم
    از دوربین خارج میشم
    گوشی را قفل میکنم ☺️😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    اون سرى داشتم عكس دوست دخترمو از رو گوشى بوس ميكردم بابام ديد،

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    گفت دارى چيكار ميكنى؟ گوشى رو چندبار ديگه بوسيدم، گذاشتمش رو پيشونيم و گفتم جز سى هم تموم شد.😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    من با دمپایی
    .
    .
    .
    .

    تو با چن تایی
    وای باورم نمیشه
    منم بالاخره شاخ شدم😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بچه فامیلمون تازه به دنیا اومده واسش 12میلیون سیسمونی خریدن
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    اونوقت من تا 3 ماهگی تو بیمارستان گرو بودم تا بابام اینا پول بیارن منو ببرن☹️😂😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بهنام بانى يه داداش داره به اسم
    ‘ باعث بانى ‘
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    متاسفانه محبوبيت خيلى زيادى تو جامعه نداره و همه بخاطر صدای داداشش لعنتش مى كنن😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    وصیت یک دختر😂

    غسلم ندهید!
    آرایشم پاک میشه !
    قبرمو بزرگتر بسازید تا کلیپسم جا بشه!

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    واسه شبهای دیگه هم لباس بذارید
    لباس شب اول قبرم رو همه دیدن☹️😂😂😂😂

    ارسالی از پت پتی

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ که ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ

    ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ : ﻋﺸﻘﻢ😂😂

    ﮔﻔﺘﻢ : ﺟﺎﻧﻢ؟

    ﮔﻔﺖ :ﺗﻮ ﺍﺯ ﭺ ﻓﺼﻠﯽ ﺧﻮﺷﺖ ﻣﯿﺎﺩ؟

    ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺼﻞ ﺟﻔﺘﮕﯿﺮی ﺑﯿﺸﻌﻮﺭ ﺑﺎ ﮐﯿﻒ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ !!!!!!

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﻮﺏ ﺻﺪﺍﻗﺘﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ😂😂😂

    ارسالی از پت پتی

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 96

    بسته جوک پاییزی 7 آذر 1396


    از خنگه می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    می گه به من اطلاع ندادن. هنوز نمی دونم دایی شدم یا خاله
    😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    امروز به این فکر میکردم چجوریه تو عربستان ملت با اینکه کار خاصی نمیکنن و صنعت عظیمی نداره اینقدر پولدارن؟

    بعد یادم افتاد نفت دارن

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    بعد دوباره یادم افتاد دیدم عه ما هم که نفت داریم
    عه گازم که داریم
    عه صنعتم که داریم

    هیچی دیگه یه چایی خوردم و سعی کردم قضیه رو فراموش کنم😂
    ..

    .
    .
    اصن به من چه

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    ‏تو زمستون بابام خواست ماشینو روشن کنه، گفتم صبر کن چک کنم گربه ای توش نباشه، رفتم لگد زدم بهش گلگیرش رفت داخل

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ‏انقدر کتکم زد که گربه ها وساطت کردن گفتن به خاطر ما نکشش😂😁😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ‏پسری که با صورت ۶تیغ قیافه ش قابل تحمل باشه واقعاً قیافه ش خوبه

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    وگرنه با ته ریش که دختر دبیرستانیا هم مرد زندگی اند😂😁😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    در پرتغال به کسی که به وطنش خیانت می‌کنه میگن: پرتغال‌فروش😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    وظیفه‌ی سرویس اطلاعاتی هم اینه که پیدا کند پرتغال‌فروش را😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    ﺗﻮﯼ ﺷﺒﮑﻪ ﯼ ﭘﻨﺞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﯾﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ

    “ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺍﻭﻧﺠﺎ”

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺠﺮﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺍﻭﻧﺠﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯾﺪ

    ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    از شماره ناشناس پیام اومده

    “سلام مریـم هستم،اگر آشغالارو ببری پایین،امشب را با تو خواهم بود”

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    یکے بیاد به پدرم بگه روشش اینجورے نیست😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    گربه ی هانیه توسلی مرده . میگه ای کاش منم بمیرم زودتر برم پیشش. حالا من بمیرم بابام میگه صداشو در نیارید یارانش قطع نشه

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    مامانمم میگه پس ازین وسط جمعش کنید تازه جارو کشیدم

    😂😁😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    احسان علیخانی سال دیگه هانیه توسلی رو دعوت میکنه ماه عسل میپرسه اون مرحوم لحظه آخر چی گفت؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    هانیه میگه گفت میو! و علیخانی زار زار اشک میریزه😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    واقعا چطوری تو اتوبوس و مترو زل میزنین تو چشم بزرگ ترتون و راحت میشینین رو صندلی؟ 😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    من رومو میکنم اونور چشم تو چشم نشیم 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    راس میگن که ‏باد آورده رو باد میبره

    حالا مهم نیس چه بادی

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    من خودم یه بار جلو دوس دختـــــــرم گوزیدم ول کرد رفت😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    تو پارک یه خانم سگشو گم کرده بود. وقتی پیداش کرد بهش گفت: کجا بودی مامانی؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    حالا اگه ما گم شده بودیم بهمون میگفتن کجا بودی توله سگ😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    به خنگه میگن داداشت چیکارست؟

    روش نمیشه بگه آخونـده

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    میگه: ڪمربند مشکی نماز داره😂

    ولی دیوونست می بنده به سرش😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    یه بارم پیام دادم به دوست دخترم گفتم من سرطان خون دارم برو دنبال زندگیت😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    پیام داد: احمق من اون جدیده ام باید به قبلی اینو بفرستی😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    یه بار خیلی مریض تو خونه افتاده بودم که یهو بابا بزرگم با تفنگ ساچمه ای اومد تو

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    به بابام گفت اگه زیاد زجر میکشه بگو خلاصش کنم 😂
    😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    مرتیکه نفهم صد بار بهت گفتم من اخوند نیسم

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    اگه نیستی پس این چیه روسرت گذاشتی..😂
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
    کل کل سندباد و جاناتای درصحرای افریقا😂😁😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    روش زجر دادن خانمها
    😂
    زن عراقی:بهش خرجی ندی😂
    زن لبنانی: عبا سرش کنی😂
    زن سوری:محروم کردن از تفریح😂
    زن اردنی: ازدواج مجدد😂
    زن سودانی:شونه کردن موهاش😂
    زن عمانی:منع کردن از خرید طلا✨
    زن مصری: هم خونه بودن با مادر شوهر😂
    زن بحرینی:گرفتن سوییچ ماشین 😂😜
    زن قطری: نگرفتن پیشخدمت😂
    زن کویتی:منع کردن از آرایش😂😜

    واما زنده باشه

    😂زن ایرانی:هیچ کس حریفش نمیشه

    بجز خدا😂😜

    ارسال شده از پت پتی
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یکی از خاطرات دوران راهنمایی من، انضباط تجدید آوردم

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    به همین برکت

    بعد تو شهریور اومدم ساکت نشستم قبول شدم…😂😜

    ارسالی از پت پتی
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    ‏هیچی بدتر از این نیست که ببینی کسی که ازش طلب داری تصادف کرده و جلو چشات داره جون میده

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    و تو هیچ امیدی نداری که یه روزی پولتو ازش پس بگیری😂☹️
    😂😜
    .
    .

    ارسالی از پت پتی
    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    به پدربزرگم گفتم چرا بعد از ۵۰ سال زندگی مشترک هنوز با مادربزرگم تو یه بشقاب غذا میخورید؟

    یه حرف عاشقانه زد هیچوقت یادم نمیره 😂❤️

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    گفت اگه زهر ریخته باشه تو غذام خودشم بخوره 😂

    ارسالی از پت پتی

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    داشتم با تبلتم
    Angry Birds
    بازی میکردم

    بابام اومد کنارم نشست ، یه سری تکون دادُ زیر لب گفت

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    بدبخت
    آخرشم کفتر باز دیجیتالی شدی 😂😜

    ارسالی از پت پتی

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 96

    بسته جوک پاییزی 7 آذر 1396


    با یه دختر قرارگذاشتم قهرمان کاراته بود

    سر قراراول 2 دقیقه دیر رفتم

    😂😁😂😂
    .
    .
    .
    .

    .
    .

    از دوردیدم گارد گرفته سمت درخت داره نانچیکو میزنه
    😂😁😂😂😁😂😂
    هیچی دیگه خطمو فروختم
    😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    گوشیمو گم کردم
    رفتم کلانتری میگم گوشیمو گم کردم!
    .
    .

    میگه کجا گم کردی؟
    میگم پارک..!
    میگه چرا رفتی پارک؟ 😂
    اصلا با کی رفته بودی؟ 😂
    دخترباهات بود؟؟
    چكارش مى كردى؟؟
    اون كجارفت؟؟
    گروهبان صفدری

    ببرش بازداشتگاه 😂

    😂😁😂😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    روایت داریم در بهشت حوریان با مومنان چنان رفتار میکنن

    ..
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    که انگار نه انگار اونجا خانواده نشسته😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    از افتخاراتم اينه كه هيچ وقت با طناب كسى تو چاه نرفتم؛ 😂☝️

    هميشه فقط با طناب خودم رفتم، 😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    اصولا من به استفاده از وسايل شخصى معتقدم 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ‏یه سری تصادف کردم یارو از ماشین پیاده شد چنتا فحش داد اخر گفت بیا بیرون مگه کری😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ادای کرا رو دراوردم معذرت خواهی کرد رفت😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺧﻮﺭﺩﻧﯿﻪ
    ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    عه 😂
    ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ک#وون ﻣﺮﻍ ﺍﻓﺘﺎﺩ 😂
    به نظر خوشمزه میاد 😂
    ﺑﯿﺎ ﺑﺨﻮﺭﯾمش 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    تو خونه‌ی ما انقدر عکس امواتمون رو در و دیواره که

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    وقتی تنها هم هستم روم نمیشه با شورت تو خونه بگردم
    😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    خروسه آبادانی میره دعوا همه پراش کنده میشه

    بهش میگن بسه دیگه تمومش کن داغون شدی

    میگه نه وولک مو تازه لخت شودوووم😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یکی منو دعوت کرد تو یه گروه بعد خودش لفت داد 😂😜

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    فک کنم گوزیده بود میخواسته بندازه گردن من 😂😜

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    رابطه واقعی😂

    دختر: بیا گوشیت، پیام داری😂

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    پسر: عزیزم، برام چِکِش کن.😂

    (برگرفته از کتاب خرچنگها بشکن میزنن😂)

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بچه‌ی دخترداییم نمکدونو آورد گفت بیا. مامانش گفت وقتی نمکدونو میدی باید چی بگی؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    اونم گفت انقد نمک بزن تا بمیری، تو به بابا همیشه اینو میگی😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یه بارم خواب میدیدم از بانک ملی زنگ زدن

    میگفتن آقا شما در قرعه کشی ما بازنده

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    یک دستگاه خودرو پراید شدید

    فردا میخری میاری در بانک تحویل میدی 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    گشت ارشاد منو دوست دخترمو گرفته
    از دوس دخترم ميپرسه شما با ايشون چه نسبتي داري ؟؟

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    دوست دخترم ميگه هيچي بخدا جناب سروان
    اين فقط برام شارژ ميخره 😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    دیشب براثر زلزله شیراز لرزید.

    آخرین خبر از تلفات زلزله شب گذشته در شیراز
    52 نفر از خواب بیدار شدن
    حدود100 نفر پهلو به پهلو شدند
    یک نفر هم گفت وقتی کمکهای مردمی رسید بیدارم کنید

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    روابط عمومی هلال احمر شیراز هم اعلام کرد : چیطو شده……؟؟؟؟😂

    شدت زلزله شیراز بسیار بیشتر از ٧.۳ بوده ولی زمین شیراز حاضر نشده بیشتر از ٤ ريشتر بلرزه و اعلام کرده: عامو ولوم بکنن سر صبحی تو رو جون ننت ﮐﯽ ﺣﺎﻝ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻠﺮﺯﻩ😂☺️😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
    2شب پبش دختر 3ساله‌م تب کرده بود شیاف زدیم تبش بیاد پایین

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    امروز من تب کردم یه اسمارتیز آورده میگه بابا بیا اینو بزنم به تونت خوب شی

    ^_^

    😂

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    گفتم غم تو دارم😂

    گفتا غمت سرآيد😂

    .
    .
    .
    ..

    ..
    .
    .

    گفتم چه خوشگلي تو😂

    گفتا چشت درآيد😂😁😂

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    جوک های پاییز 96

    دفترچه خاطرات | خودکشی


    دوران دانشجویی بود برای لیسانس

    بعد موقع امتحانا بود

    منم که کلن تو طول ترم هیچی نمیخوندم و جزوه هم نمینوشتم

    *gil_li_li_li* *gil_li_li_li*

    امتحان فیزیک الکترومغناطیس داشتیم یکی از سخت ترین درسامون

    هی نگاه به جزوه میکردم هیچی نمیفهمیدم

    :khak: :khak:

    هی عرررررررر میزدم کف اتاق و دود از باکسنم در اومده بود

    *gerye_kharaki* *gerye_kharaki*

    بعد یکی از رفیقام گفت اصخر اگه نمیره تو مخت یکمی برو تو ایوون تا یه هوایی بت بخوره

    بعد گفتم شاید جواب بده ، رفتم داخل ایوون نشستم روی نرده های ایوون

    برا خودم آواز میخوندم

    *soot* *soot*

    بعد یه رفیق داشتیم توی سوییت های پایین داشت درس میخورد

    اسمش صادق بود

    ولی ما بش میگفتیم اوس علی نجس

    کلن برا همه لقب میزاشتیم

    یه حاجی داشتیم تو اتاقمون اولش که اومده بود خیلی بچه مثبتی بود

    بعد بسکه براش گوزیدیم از لج ما میگوزید این آخریا
    بعد بش میگفتیم حاجی گوزو

    این اوس علی نجس پایین بود

    گفت ببند اون دهنتو داریم درس میخونیم

    *fosh* *fosh*

    بعد من گفتم خوبه یکمی براشون فیلم بازی کنم

    گفتم اوس علی دیگه حال و حوصله زندگی ندارم

    به ننم بگو خرس خوردش نگید خودشو کشته
    *odafez* *odafez*

    بعد این اوس علی میگفت برو بابا جرأتشو نداری هی میخندید

    بعد من پیش خودم گفتم که بزار یکمی آویزون بشم بعد با زور دستام میام بالا

    *palid* *palid*

    انصافا ارتفاعشم خیلی بود ، چون ما طبقه بالا بودیم

    بعد گفتم اوس علی حالا که خودمو کشتم میفهمی

    بعد آویزون شدم

    بعد این اوس علی از تو ایوون پایین اومد بیرون
    دید آویزون شدم

    گفت داری چیکار میکنی اخمخ

    *esteres* *esteres*

    بعد من کف پام به دیوار بود و دستم به نرده ها وصل بود

    باکسنمو داده بودم عقب مثه میمونا

    بعد این اوس علی دقیق زیر باکسن من واساده بود

    گفتم اوس علی برو کنار تا نریدم رو سرت

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    بعد خندم گرفت

    عاقا تا خندم گرفت
    دستام جفت شدن ، چسبیدن به هم ، اویزون شدم

    بعد دستا که جفت بشن نمیشه که دیگه زور زد

    گفتم وااااای اوس علی خاک بر سرت

    *help* *help*

    بدو بدو واقعی شد

    این اوس علی نجسم حول کرده بود

    هی جیغ و داد میکرد

    *dingele dingo*

    منم با این شلوارک آویزون شده بودم

    یه چشمم شده بود اشک یه چشمش شده بود عن

    *gerye*

    من هی جیغ میکشیدم میگفتم خدایا گوز خوردم

    خدایا من نمیخواستم خودمو بکشم

    الکی الکی دارم میمیرم

    خدایا بدبخت شدم

    بعد زیرمم نرده بود میترسیدم از اون بالا بپرم

    نرده از وسط جرم بده نصفم اینور بیوفته نصفم اونور

    هی همیطوری تو هوا هی میگفتم خا بر سرت اوس علی

    ریدم رو سرت اوس علی

    اونم هی مثه مرغ پر کنده اینور اونور میدویید جیغ میزد

    *dingele dingo*

    بعد دیگه دستام خسته شده بود

    گفتم خدایا مو اصن قصد خودکشی نداشتم الکی الکی دارم میمیرم اگه مردم همش تقصیره این اوس علی نجسه

    بعد پامو فشار دادم به دیوار که از بقل دیوار دورم کنه نیوفتم رو نرده طبقه پایین و روی پاگرد سیمانی

    بعد همیطوری که پامو فشار دادم به دیوار باکسنم گردولی شد

    هموطوری خودمو از دیوار دور کردم و پریدم پایین

    بعد با کف پا اومدم رو زمین بعد چون ارتفاع زیاد بود

    اتوماتیک زانو هامم تا آخرین حدشون جمع شدن و از چهل پنج درجه به صفر درجه رسیدن

    بعد بازم حده ارتفاع و وزن بیش از حد مجاز بود که مابقیه انرژی رو باکسنم جان فدایی کرد و خودشو کوبید به زمین

    و نیرویی معادل هفتصد و شیش کیلو ژول به باکسنم وارد شده

    و در اثر فشاره وارده طبق فرموله
    u = mgh

    با احتصابه

    گرانش برابره با
    ۹٫۸۲ میلی متر بر ثانیه

    پتانسیل انرژی جنبشیه من زیاد شد و در اثر اختلاف پتانسیل به وجود اومده

    برق از باکسنم متصاعد شد و خشتکم جر خورد
    و سه چهار تا پیچ و مهره هام ریخت کف بیابون

    و هر چی فیزیک خونده بودم پاک شد امتحانمم ریدم

    بعدی که خوردم زمین با باکسن ولو شدم
    بعد خودمو زدم به مردن

    بعد بچه ها تازه اومدن بیرون

    یکیشون گفت اصخر دعا کن جفت پاهات شکسته شده باشه وگرنه من برات میشکنمشون

    بعد من گفتم وای به من دست نزنید هنوز گرمم
    *narahat* *narahat*

    اوس علی برو نخ سوزن بیار

    *odafez* *odafez*

    فکر کنم باکسنم پاره شده

    دست به من نزنید که جیغ میکشم

    بعد اینام اینقده بیشعور بودن دست نزدن منو ول کردند رفتن

    *talab* *talab*

    خو یعنی چی این چه طرز برخورد با یه مصدومه که از یه خودکشی جون سالم بدر برده

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    یه خاطره دیگه هم دارم
    من همیشه تو خوابگاه با این شلوارکه و زیر پوش حلقه ایی میگشتم

    *baghal*

    بعد خوابگای ما اصن خیلی دور بود از انسان ها و جماعت ادمیزاد

    بعد دیگه همه با هم خودمونی بودیم

    بعد ترم یک یا دو بود

    یکی از دخترای دانشگاه که مسئول کانون فرهنگی بود

    با وانت دانشگاه و یکی از مسئولین دانشگاه اومده بود تو خوابگاه

    اومده بودن دنبالم برای کارای فرهنگی و دکور چیدن

    *malos* *malos*

    بعد دم در به یکی از بچه ها گفت که بلند صدام بزنه اونم هی از جلو دره طبقه پایین بلند صدا میکرد

    اصصصصخخخخخررررر اصصصصصصصخخخخخررررر

    بعد من اومدم دم پله ها واستادم

    گفتم مرررررررررگ و اصخر

    *righo_ha* *righo_ha*

    چیکار داری ؟؟

    گفت بیا پایین یکی کارت داره

    *fekr* *fekr*

    گفتم من نمیام پایین بگو بیاد بالا

    *fuhsh* *fuhsh*

    بعد گفتش که آخه نمیشه

    *Aya* *Aya*

    بعد من یواش یواش داشتم میومدم پایین با شلوارک صورتی و توپ توپیم ، هر کسی که میومد بالا با باکسنم میزدم بش بخوره به دیوار

    کل راه پله ی ما ، رو به روش دیوار نداشت همش شیشه بود
    قشنگ میتونستی یه نفرو که میره پایین یا میره بالا ببینی

    وسط مسیرم نشستم رو حفاظ پله ها قیژژژژژ با باسنم قر خوردم اومدم پایین

    بعدم دستمو کردم تو باکسنم شلوارکمو که این حفاظ حول داده بود داخل کشیدم بیرون

    بعد من نگاه نکردم پایین ببینم کیه

    :khak: :khak:

    همیطوری اومدم اون خانمه که مسئول فرهنگی بود کل مسیر داشت منو از بیرون تو شیشه ها میدید

    بعد من اومدم دم در دیدم عهههه ؟؟!!!

    *moteafesam* *moteafesam*

    بعد بدتر حل کردم مثه اسب حامله شروع کردم دویدن بالا که لباس درست بپوشم

    تو مسیر مثه اورانگوتان چهار دستو پا میرفتم بالا

    بعد که از رو به روی دستگاه راه پله رفتم کنار داد زدم گفتم

    گفتم اندکی صبر کنید هم اکنون خود را میرسانم

    *modir* *modir*

    بعد رفتم شالوار پوشیدم و عینک دودی زدم و اینا که یعنی مثلن فکر نکنه خیلی دیگه بی کلاسم و اینا

    ولی خو مثی که همه چیو دیده بودن

    اخه مسئوله که اومده بود میگفت چه شلوارک قشنگی داریا

    رفیقمم که زود تر رسیده بود ، میگفت کل مسیر رو داشت نگات میکرد و میخندید ، منم بش میگفتم براش دعا کنید داریم از دستش میدیم

    :khak: :khak:

    بعد رفته بودیم برای دکور سنگ های بزرگ بزرگ ببریم که رنگ کنن و دکور بزنن

    من دولا که میشدم

    شلوارکه زیر شلوارم پوشیده بودمش چشمم میخورد به اون

    دولا که میشدم شلوارکمو که میدید این اصن انگاری تشنج میکرد

    هی میگفتم خانم فلانی هی نخندا کار کن

    میگفت من نمیتونم خودتون بار کنید سنگا رو

    *odafez* *odafez*

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*

    لیست خاطره های قرار داده شده تا به امروز ◄

    اگه خدا بخواد سعی میکنم بیشتر بنویسم خاطرات و مطالب خنده دار

    دوستتون دارم

    *baghal*

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    خاطره ها

    نقاشی های ارسالی به خنگولستان


    نقاشی های ارسال شده به خنگولستان

    از تاریخ 29 شهریور تا 21 آبان

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

     

    این متن نقاشی رو کوثر خانوم برامون فرستیده

    خب باس بگم که کوثر خانوم اینجا همه خنگیم

    نه تنها خنگ بلکه صفات بارز دیگه ایی هم داریم

     

    که برات اون معروفاشون رو میگم

     

    مثلن شیدولی به جز خنگولی بودنش ، اخمخه

    :khak: :khak:

    پت پتی در کنار خنگولی بودنش سلطان سوتی حساب میشه

    *soot* *soot*

    این ننه پفتلی شل مغزه

    *amo_barghi* *amo_barghi*

    این رو مخی خود درگیری مضمن داره

    *gij* *gij*

    بلقیسم که سیاهه آفریقاییه

     

    اونی که از همشون سالم تره انصافا منم

    *modir* *modir*

     

    تازشم طبق تعریف ما خنگ بودن اصلن بد نیست

    خنگ یعنی کسی که به حرف دلش گوش میده

    مهربونه

    ادمای که زیاد حساب کتاب میکنن ، مثه روبات میشه زندگیاشون

    *baghal*

     

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این عکس رو اکیا برامون فرستیده

    نوشته که

     

    از دار دنیا یه خرگوش داشتم ،که اونم در رفت

     

    حالا همه سینه بزنید

    *shokr* *shokr*

    خری از گوش ولی از چه تو رفتی

    به هر گوشه نشانه تو جویم از چه رفتی

     

    بیا خرگوش که بی تو من هلاکم

    دست کم نکن  هرگز  تو تلگرامت بلاکم

    حالا همه هم دیگه رو بزنید و شیهه بکشید

    :khak: :khak:

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    اینم ننه پفتلی فرستیده  برامون نوشته که منو آقام یهویی

    ننه اکور پکور و آقاش جعفر قلی غلام

     

    نه خدایی آقا نگاه کن من دروغ گفتم این شل مغزه

    الان تقریبا دو سه ماهی میشه برا خودش توهم زده

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

     

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این عکس نوشته رو هم کاکا رضا برامون فرستاده

    انصافا ،حالا انگشتا هیچی ولی چشمامون داره داغون میشه با این تکنولوژی

     

    مرگ بر استفراغ

    *righo_ha* *righo_ha*

     

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این نقاشی رو هم کوثر فرستاده برامون

    اول برامون یه آدمک کشیده  که انگاری سربازه

    بعد یهو انگاری تو داستان نقاشیش جنگ شده تو نقاشیش

    ولی حوصلش نشده بکشه همیطوری خط خطی کرده

    ولی خب دمت گرم منظورت رو رسوندی آبجی کوثر

    دست گلت درد نکنه

    *golomi_jone_delomy*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    خو رسیدیم به چهره ی گرگی در پوست گوزمیش

    این نقاشی رو همشهری برامون فرستیده

    قشنگ معلومه چقد متفاوته این بشر

    همین نقاشیشم معلومه

    گفته من خیلی خنگم با چهره ی ناراحت و گریون

    بعد اون ذات پلید درونش یه چهره ی خنده دارم باعث شده که بکشه

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این رو یه کاربرامون فرستیده که اسم نمایشیش رو گذاشته عشق

    فکر کنم ازین کاربرای پوست پیازیمونه که خیلی احساساتیه

    برامون نوشته که

    عاجقتونم خنگولیا

     

    من از طرف همه خنگولیا جواب میدم

     

    مام عاجقتیم  خیلی ، بَلکوم بیشتر

    **♥** *ghalb_sorati*

    از این کاربرامون تنها شواهدی که بر جاست این کامنته

     

    دل تنگشی اما مگه این غرور لعنتی گذاشت شمارشو بگیری
    دوسش داشتی اما مگه این غرور لعنتی گذاشت بهش بگی
    دوستت داشت اما مگه این غرور لعنتی گذاشت پیشش بری
    واسه یه نگاهت جون می داد ولی مگه این غرور لعنتی گذاشت نگاهش کنی
    اشتباه کردم اشتباه.خودم رو لعنت می کنم دیگه بسه که همه ی کاسه کوزه رو روی غرور شکوندم
    حرف آخرم اینه
    عشقم منو ببخش
    واسه یه

     

    دقیقا نوشته که عشقم منو ببخش واسه یه

    و هممون رو گذاشته تو خماری

    واسه یه چی  ؟؟

     

    مثلن عشقم منو ببخش واسه یه سوء تفاوت که پیش اومده ؟؟

    *fekr*

    واسه یه چوسی که پیشت زدم

    *tafakor*

    واسه یه اشتباه ؟؟

    عشقی جان ، ان شا الله که دوباره بینتون گرم بشه ، خیلی گرم تر از قبل و به هم برسید

    الهی آمین، دیگه هم بچه های ما رو داخل خماری نذار

    *abnabat* *abnabat*

     

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این رو هم یکی از کاربرامون فرستیده

    خودت عشقی ، خیلی دوستت داریم

    خیلی انرژی داره این پیاما برا خنگولستان و خونوادش

     

    *ghalb* *ghalb*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این عکس نقاشی رو  آیشن برامون فرستیده

    خیلی باحاله ، بعضی از طرح ها و نقاشیا در عین اینکه ساده اند

    خیلی شیرین و خنده دارند

    مثل همین شکلکی که آیشن کشیده

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این اسکرین رو هم کاکا پارسا برامون فرستیده

    و باز برمیگردیم به توضیحاتی که اول نقاشیا دادم

    خدایی یه نگاه به همین کامنت بلقیس بندازید

    قشنگ معلومه اکثر ساعت های شب و روزش سیماش اتصالی داره این بلقیسو

    *jizzzzzzz* *jizzzzzzz*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این نقاشی رو هم فکر میکنم مجدد آیشن برامون فرستیده و نوشته که

    عشق اگر عشق باشد ناممکن ترین هارا امکان میبخشد

    تنها برکه ایی است که میتوانی درآن غرق شوی اما نفس بکشی

    عشقی درسته و میشه اسمش رو عشق گذاشت که یه سرش به خدا وصل باشه

    مثلن عاشق یه نفر میشی ، و اونو برای این میخوای که به خدا نزدیک ترت کنه

    این میشه عشق درست

    ولی متاسفانه ، این چیزی که امروزه اسمشو عشق میزارن

    گاهی خود خواهیه ، گاهی نفرت  ، گاهی فشار تنهایی ، گاهی عادت

    مام که مثه خیار داریم زندگی میکنیم نه عشق میدونیم چیه نه زندگی

     

    ما خیلی اخمخیم خنگولیا بزنید قدش

    *ieneh* *ieneh*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    هیچ اثاری از فرستنده و طراح این عکس نقاشیمون در دسترس نیست

    ولی خب اگه کاره خودش بوده باشه ، خیلی خوب و قشنگ کشیده

    باریک الله  ، ان شا الله همیشه قلمت پا بر جا و استوار باشه

    و ذهنت همیشه فعال و با انرژی

    خیلی قشنگه  ،تازه ابروهاشم شبیه ابروهای خوشگله منه

    *lover* *lover*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این نقاشی رو هم پت پتی نهاده

    بزارید تا داستان روند این نقاشی رو بگم

    این پت پتی اومده تست کنه بخشای خنگولو  رو گفته

     

    بزار لا اقل یه چیزی بکشم بعد تست کنم

    کشیده و گذاشته روی پروفایلش دیده اع ؟؟

    چه قشنگ شده دیگه همیطوری رو پروفایلش مونده

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

     

     

    اینم یه کاربرای زیر آبیه دیگمونه ، هیچ اثار و نشانه ایی ازین کاربر هم موجود نیست

    ولی قشنگ فازش به فاز برنامه میخوره

    کاملن متفاوت و باحاله

    *raghs_gilgili* *raghs_gilgili*

     

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    این نقاشی رو هم یکی دیگه از کاربران زیر آبی فرستیده

    فکر میکنم که اومده یه پسر خوشگل و مودب بکشه

     

    ولی متاسفانه شبیه زامبی شده

    انصافا فیگورشو ببینید

     

    دقیقا مثه فیگوزه زامبیا کشیدتش

    اگه دروغ میگم تف کنید تو صورت حمید معصومی نژاد از رُم

    *haaaan* *haaaan*

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بعله  این متن نقاشی رو هم یه کاربر زیر آبیه دیگه برامون فرستیده

    یادم بندازید یه سری پند و نصیحت ها دارم بعدن بیام یکی یکی براتون بگم

    البته الان داخل لولو توی تلگرام



    ツ نمایش کامل ツ

    شیخ المریض
     

    6 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    نقاشی های ارسالی

    دفترچه خاطرات | اولین چت ها


    سلوم به بروبچ خنگولستان

    میخوام یه سری خاطره از اولین چت هایی که داشتم براتون بگم

    خب اولین چت کردن من و فضای مجازی من مربوط میشه به تقریبا پنج شیش سال پیش

    اون موقه ها برنامه های چتی که الان هست ، مثه تلگرام و واتساب و نمیدونم و فلان و بهمان نبود

    اون موقع پیشرفته ترین برنامه چت یه برنامه بود به اسم نیم باز ،یه ایکون نارنجی رنگ داشت

    که هم برای سیستم اومده بود و هم برای گوشی

    من اوایل گوشی خوب نداشتم ، گوشیم ازین ساده ها بود

    ولی بخاطر اینکه کنکور دولتی در اومدم ، بابام برام لب تاب خریده بود که هنوز دارمش و کارام و کارای خنگولستان رو با همون انجام میدم

    این نیم باز ، هم چت شخصی داشت ، یعنی با یه نفر چت میکردی نفر به نفر

    و هم گروه چت که بش میگفتن چت روم

    چون با سیستم میرفتم ، برنامشون برای چت روم خراب بود و کار نمیداد

    پس فقط چت نفر به نفر داشتم

    یه خصوصیتی که این نیم باز داشت ، یه روبات داشت این روبات کارش این بود که شانسی متصلت میکرد به یه غریبه

    خب حالا از اینجا به بعدش باحاله

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    فکر کنید یه پسره گییییییییج و منگ که تنها تکنولوژی پیشرفته که دم دستش بود آتاری دستی بوده
    میاد تو فضای مجازی

    *fekr* *fekr*

    بعد ما خونه اینترنت نداشتیم ، لب تاب رو که بردم دانشگاه ،از اینترنت خوابگاه وصل میشدم

    اولین بار که رفتم تو این روباته

    روباته پیام داد شما یه یه غریبه وصل شدید ، سلام کنید

    منم یهو ذوق مرگ شدم گفتم سلااااااام غریبه 😂😂💃

    یارو پیام داد

    m or f

    ( که بعد ها فهمیدم منظورش جنسیته )

    منم که یه گیییییج و منگ زدم

    A

    بعد پایینش نوشتم یعنی اصخر هستم شما ؟؟

    یارو دوتا شکلک اینطوری فرستاد

    😐😒

    بعدم قطع ارتباط زد

    روباته پیام داد اتصال شما با غریبه قطع شد

    برای اتصال مجدد اقدام کنید

    دوباره زدم

    وصل شدم به یه پسره

    اسمش مهران بود

    اینم مثه من داغون و گیج بود ولی چون ساده و اینا حرف میزدیم کلی هم حرف زدیم

    آیدی همو گرفتیم

    خییییییلی داغون بودیم منو این مهران

    مثلن اینا تو این غریبه میگفتن
    asl
    که یعنی اصل بده و مشخصاتت رو بده

    من نمیدونستم

    سریع میپریدم تو پیویه مهران میگفتم مهران تو این غریبه یکی بم گفته

    asl

    یعنی چی ؟؟

    میگفت یعنی فکر کنم تو رو با عسل اشتباه گرفته

    بعد من میرفتم با این پیشفرض که من عسل یارو ام باش حرف زدن

    هی براش ناز میکردم

    میگفتم عزیزم حالا که من عسلتم برام چی میخری ؟؟

    *malos* *malos*

    بعد میدیدم عسل که هیچی من گوزشم نیستم

    *narahat* *narahat*

    خلاصه یه مقداری زمان برد تا یاد گرفتم اصطلاحات چت کردنو

    تو این مدت حسابی از چت کردن با دخترا خجالت میکشیدم

    یه جوری ضایع بودم ؛ که با دختر میچتم پشت لب تاب که هم اتاقیام از قیافم میفهمیدن که طرفی که دارم چت میکنم باش دختره

    خب والا من حتی تو دوران بچگیمم ، کلن اهل زیاد بیرون رفتن ارتباط گرفتن حتی با پسرا هم نبودم

    تو خاطراتم بخونید بچگیم قشنگ معلومه

    بعد برا همین با دخترا توی همین غریبه بیشتر چت میکردیم و ایدی نمیگرفتم یه مدت حرف میزدیم یه ساعت دو ساعت و تموم میشد قطع میشد و دیگه همو نمیدیدیم

    چون این لب تابم دست بچه ها هم میرفت ، اصن دوست نداشتم ایدیشو ببینن یا هر چی

    هنوزم همیطوری ام کلن ادم نمیشم

    *shadi* *shadi*

    من همیشه دستم به طنز میرفت و خنده دار تایپ میکردم

    حتی متن های ساده ایی که عادی میگفتن

    طرفی مقابل که باش چت میکردم اونطرف از خنده میرید تو شلوارش

    *bi_chare* *bi_chare*

    خلاصه بعده چند روزی که چت کردم دیدم عه چه خوبم من ؛ همه میخندن شاد میشن و کیف میکنن

    منم فکر کردم که کلن ملت هر کسی میاد برای چت کردن میخواد بخنده

    تو همین غریبه ها که بشون وصل میشدم

    یهو وصل شدم به یه دختره

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    خدایا توبه

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    عاقا ما وصل شدیم به این اصل و اینا رو پرسید

    من عادت نداشتم اصل بگیرم ، ولی خب تا اصل میدادم ،اتومات طرف مقابلم اصل میداد

    من گفتم اره اسمم اصخره ، اونم گفت منم سارینام

    *are_are* *are_are*

    بعد شروع کردیم حرف زدن

    وسط دری وریایی که من براش میگفتم

    این هی میگفت گرممه

    :khak: :khak:

    هی من میگفتم اشکالی نداره

    بعد دوباره یکمی حرف میزدیم این گفت احمق میگم گرممه

    :khak: :khak:

    بعد من میگفتم تو گرمته من احمقم ؟؟

    *bi_chare* *bi_chare*

    میگفت تو چقدر خنگی ، خیلی گرممه

    من میگفتم خو اشکالی نداره این کارا رو که میگم بکن

    یه دوش آب سرده سره حال بگیر تا خنک بشی

    میگفت ای وای ، دوش نمیخوام بگیرم

    :khak: :khak:

    بعد گفتم که باوشه ، کولرو روشن کن ،خنک میشی

    بعد عصبانی شد ، گفت خیلی خری

    *bi asab* *bi asab*

    بعد دوباره حرف زدیم

    از اینور اونور حرف زدیم

    یهو گفتش که بیا پیشم ، من رو تخت دراز کشیدم

    بعد من چمیدونستم ، فکر کردم یه مدل مسخره بازیه میخوایم بخندیم و اینا

    گفتم باووووشه برو کنار که من اومدم زااااارت رفتم پیشش

    *amo_barghi* *amo_barghi*

    بعد شروع کردم تصویر سازی کردن برا خودم

    گفتم وای چقدر عروسک داری

    *yohoo* *yohoo*

    این عکس کیه رو دیوار

    اونم هی میخندید میگفت خیلی خری به قرآن

    بعد گفتم وای من خیلی گشنمه برم از یخچالتون یه چیزی بردارم

    *bandari* *bandari*

    گفت برو تندی بیا

    منم هی مثه اوسکلا صدا در میوردم

    میگفتم قیییییییژژژژژژ

    اون میگفت چی کار داری میکنی ؟

    میگفتم هیچی دره اتاقتو باز کردم

    بعدم مثه اوسکلا به خونواده ایی که تو تصورات خودم ساخته بودم

    سلام احوال پرسی میکردم

    به سلام ملیکم ، چوطور موطوریید ؟ خواهش میکنیم پا نشید

    بعد گفت داری با کی حرف میزنی

    گفتم خونوادتن ، دارند تلوزیون میبینن

    گفت زهره مار تو خونه تنهاییم

    بعد یهو یه تکونی خوردم

    *Aya* *Aya*

    ولی خب ، فکر میکردم هنوز مسخره بازیه

    بعد رفتم دره یخچالشون

    گفتم اوووووه مایکل جکسون

    شما انگاری خیلی پول دارید که این همه خوراکی تو یخچال دارید

    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

    اون میگفت زهره مار تندی بیا کارت دارم

    گفتم باوشه الان میام

    یکمی استیکر میوه و اینا براش فرستادم ، گفتم بیا اینا رو هم برا تو اوردم

    گفت ممنون

    بعد من پرسیدم خونوادت رفتن کجا ؟؟

    گفت رفتن مسافرت

    گفتم اع ، خوش بگذره ان شا الله بشون

    بعد اونم گفت اره ، حالا که تنهاییم بیا به ما هم خوش بگذره

    *are_are* *are_are*

    منم گفتم باشه

    من اواز میخونم تو پاشو برقص

    بعد شروع کردم آواز خوندن

    ازون بالا بالا شمرون تا این پایین تهرون

    تو هر جا پا میزاری ، خاطر خواهات فراوون

    پیش خودت خیال کردی که تو درمون هر دردی

    نه جونم این خبر ها نیست ، عزیزم اشتباه کردی

    بعدم خودم قر میدادم و اینا و فکر میکردم که اونم داره قر میده

    یهو گفت وای خدایا تو چقدر احمقی

    *bandari* *bandari*

    یهو گفت نمیخوام بخونی

    *righo_ha* *righo_ha*

    بعد گفت من خیلی گرممه اخمخ

    من گفتم بیا فوتت کنم

    *moteafesam* *moteafesam*

    گفت تو خیلی گیجی پسر

    چی تنته ؟؟

    گفتم شلوار کردی آبی با پیرهن زرد

    *ey_khoda* *ey_khoda*

    بعد گفت وای تو دیگه کی هستی ؟؟

    منم گفتم اصخر هستم

    بعد من فکر کردم که منم باید بپرسم

    گفتم چی تنه توئه

    گفت تاپ سفید ، بعد گفت خیلی گرممه ، بیا لباسامو در بیار

    بعد جا خوردم ، یه چند ثانیه ایی ، هیچ نمیدونستم چی بنویسم

    گفتم که من باید برم دسشوری ، دشوریتون کجاس ؟؟

    گفت پووووفففف برو بیا

    بعد من رفتم تو دشوری

    درو از پشت بستم

    این شروع کرد حرف زدن

    گفت بیا دیگه عزیزم ، منتظرتم

    من لباسامو در اوردم

    بیا با هم کیف کنیم

    بعد من تو توالت نمیمودم بیرون

    گفت داری چیکار میکنی

    بعد من میگفتم که ببین من ازین کارا بلد نیستم

    گفت باره اولته ؟؟

    بعد من گفتم که من فکر کردم مسخره بازیه ، وگرنه اصن نمیومدم تو اتاقت

    گفت اشکالی نداره ، حالا شروع کنیم

    گفتم چی چیو شروع کنیم

    اصن من ایدز دارم ، ایدز میگیری

    میگفت یهو عصبانی شد گفت احمق مجازیه

    *righo_ha* *bi asab*

    بعد نکه خیلی گرمش بود هی خودشو میمالید به دره توالت

    منم میگفتم باو من اصن ماله این حرفا نیستم

    من همیطوری که عادی و اینکارو نکردم ، خدا زدتم ، پیغمبر از روم رد شده

    خدایی بی خیال من نیستم ، ببخشید

    بعد گفتش که بیشعوره اُمل ، یا نمیدونم گفت بیشعوره قومبول

    هی شروع کرد دری وری بارم کردن

    ولی من از توالتشون نیومدم بیرون

    خلاصه خیلی بد بود

    بعد قطع ارتباط زدم

    i am one ommol , or i am one ghombol

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    بعد گوشی خریدم

    تونستم برم توی چت روم ها

    هیچ وقت یادم نمیره

    اولین بازی که خواستم برم داخل یه چت روم

    دنبال یه جایی میگشتم که خلوت باشه

    یه روم پیدا کردم به اسمه اسمان

    نه نفر یا هشت نفر داخلش بود

    پریدم داخلش

    شروع کردیم مسخره بازی و چرت و پرت گفتن و خندیدن





    ツ نمایش کامل ツ
    شیخ المریض
     

    7 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    خاطره ها

    بسلامتی


    khengoolestan_axs

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    بسلامتی روزی که سفید بپوشم

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    بعد اقاهه بخونه

    سالن جشنه مون امشب چه تماشایی شده
    دسسسسس دسستت
    *ghahreman*

    مهدیس دستتت
    *hip_hip*

    بلقیسس قررر قررر
    *belgheis*

    یاسی پاشو دیگه چقدر ناز میکنی
    💃💃💃
    لیلی قرر قرر قررر قررر
    *bandari*

    شادی دس رقص دس رقص
    *tashvigh*

    سحر بیا وسط اههااا اهااا
    *yohoo*

    به به شیخ رو زده سیم اخر چه قری میده

    *!^^!^^^^!^^!*

    برم قرصام رو بخورم
    *vakh_vakh* *vakh_vakh*

     

    7 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    نوشته های اندرویدی

    نمایش بیشتر
    user_send_photo_psot

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    فروردین : اینا خیلی هنر کنن بتونن پیژامه ست کنن ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    صبح دل انگیزه جمعتون بخیر

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    *ghalb_sorati* ...

    user_send_photo_psot

    o*o*o*o*o*o*o*o

    اگر روزی مجبور شدی
    بین ماندن و رفتن تاس بیندازی برو
    در این بازی به ...

    user_send_photo_psot

    ^^^^^*^^^^^

    و جهنم
    تنها جای کسانیست که

    فهمیدند دوستشان داریم
    اما
    رفتند

    الباقی ...

    user_send_photo_psot

    کامنتای زیر پستای ماه عسل
    .
    ‌‌‌‌.
    .
    .
    برنامتون عالی بود ازگریه کور شدم

    از شدت ...

    user_send_photo_psot

    @~@~@~@~@~@

    آن چیست
    .
    .
    که خشک میره تو خیس میاد بیرون
    سفید میره تو قرمز میاد بیرون ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    جمله‌ی اول انرژی مثبت

    ادم‌هایی که شبیه خودشون زندگی ...

    user_send_photo_psot

    حكمت صلوات 

    ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

    صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي ...

    user_send_photo_psot

    -----------------@*--

    ‌‌صُبح شد ❣
    پهن ڪُن سفره ی آغوشت را ❣
    ڪنار تو جرعه ای نگاه ❣
    حبه ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥


    کاش حداقل خدا میفهمید
    که چقدر دلمون میشکنه ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    گفته بودم که تو را دوست ندارم دیـگـر
    درد آن‌جا که عمیق است ...

    user_send_photo_psot

    oOoOoOoOoOoO

    دلم كه ميگيرد
    ميروم سراغِ آلبومِ عكسهايمان
    يك به يك ورق ميزنم
    با ...

    user_send_photo_psot

    *~~~~~~~~*

    من از اینکه موهای فری داشتم همیشه متنفر بودم
    اصلا این موج های ...

    text .
    .
    .
    در حال تکمیل کردن سیستم نمایشی سایت .
    .