خلاصه داستان:

دختری به نام آرام حافظه ی خود را از دست داده است و قادر به یاد آوردن گذشته ی خود نیست
او شاهد رفتار های عجیبی از خانواده ی خود می باشد اما هیچ کس به او نمی گوید که چه اتفاقی افتاده است.در این حین ما در این داستان به زمان گذشته میرویم تا بفهمیم گذشته ی این دختر چیست و با چه آدم هایی سر و کار داشته است

ژانر:عاشقانه

:نویسنده
Sepideh.M.J

زیر باران بیا قدم بزنیم

عمر شب را شبی رقم بزنیم

خسته ایم از سکوت حنجره ها

زیر باران بیا که دم بزنیم

(منوچهر سعادت نوری)

نبضِ عاشقانه هایم را بگیر
ببین چقدر
#تُ
#تُ
#تُ ، میزند

مهین رضوانی فرد‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌

مادامی که در یک جامعه در یک سو گرسنه
از سرما بلرزد
و در سوی دگر متنعمان برخوردار از همه چیز باشند
این جامعه لجن است

اگر تمام چهره اش را هم با قران بپوشانید
باز هم لجن است

شهید بهشتی

به خدا اعتماد کن
گاهی بهترین ها را
بعد از تلخترین تجربه ها
به تو میدهند تا قدر
چیز هایی که به دست آوردی
را بدانی

‏آدمها رو نه گلوله میکشه نه بیماری و نه هیچ چیز دیگه
حرفهایی اونارو میکشه که حقشون نبوده بشنون
(:

اگه تلـاش کــردی و شکــســت خـوردی
بهـت تــبـریـکــ مـیگـم
بیــشـتر آدمـهــا
حـتــی تلــاش هـم نـمــیکنن

”دوستت دارم“حرف ساده
ایست
هم گفتنش اسان است ، هم
شنیدنش

اما…فهمش ساده ترین دشوار
دنیاست

👸Maryam👸

آدم است دیگر
تمام میشود صبرش
خسته میشوَد از انتظار
انتظارِ طولـانی و بی نتیجه
میرود،بی سر و صدا،برای همیشه

وَ تو می آیی،اما دیر است
آدم ها تا ابد منتظر نمیمانند
هرچقدر هم که عاشق باشند

هستی جعفری

يه لبخند ميتونه خيلى از حس ها رو پنهون كنه. ترس ، اندوه، قلب شكسته

اما يه چيز رو خوب نشون ميده: قدرت