آه، ای شباهت دور
ای چشم های مغرور
این روزها که جرأت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم
بگذار در خیال تو باشم
بگذار
بگذاریم
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است
قیصر امین پور
تو
شبیه دیگران نیستی
دیگران حرف میزنند
راه میروند
نفس میکشند
تو
نه راه میروی
نه حرف میزنی
ونه میگذاری نفس بکشم
کامران رسول زاده
خودت را برای خودت خرج کن
هر از گاهی برای خودت شاخه گلی بخر
لباسی که دوست داری بپوش
و برای خودت وقت بگذار
خلاصه بگویم خودت را خرج خودت کن
زیرا زمانی میرسد که خودت می مانی و بازوانی که خودش را بغل می کند
آن وقت شرمنده دلت نمی شوی که چرا خودت را خرج آدم اشتباهی کردی
برای خودت بمان
هیچکس به اندازه تو برای خودت ماندنی نیست
آدم هايي هستند که دلبري نميکنند
حرفهاي عاشقانه نميزنند
چيز خاصي نميگويند که ذوق کني
آدمهايي که نميخواهند عاشقت کنند
اما عاشقشان ميشوي
ناخواسته دلت برايشان تنگ ميشود
دلت برايشان ميرود
اين آدمها فقط راست ميگويند
راست مي گويند با چاشني قشنگ
” مهر”
لبخند ميزنند نه براي اينکه توجهت را جلب کنند
لبخند ميزنند چون لبخند جزئي از وجودشان است
لبخندشان مصنوعي نيست
اجباري نيست
در لبخندشان خدا را ميبيني
اينها ساده اند
حرف زدنشان
راه رفتنشان
نگاهشان
ادعا ندارند
بي آلايش اند،
پاک و مهربانند.
“چقدر دوست دارم اين آدم هاي
بي نشان، اما خاص را”
زندگیتون پر از آدمای خاص