عاقد دوباره گفت: وکیلممم …؟
پدر نبود
ای کاش در جهان راه و رسم سفر نبود
گفتند: رفته گل … ! نه
گلی گم
دلش گرفت
یعنی که از اجازه ی بابا
خبر نبود
هجده بهار … منتظرش بود و
برنگشت
آن فصلهای سرد که بی درد سر نبود
ای کاش
نامه یا خبری … عطر چفیه ای
رؤیای دخترانه ی او بیشتر نبود
عکس پدر … مقابل آیینه … شمعدان
آن روز دور سفره به جز … چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت : وکیلممم …؟
دلش شکست
یعنی به قاب عکس … امیدی دگر نبود
او گفت
با اجازه ی بابا … بله … بله
مردی که غیرِ آینه ای … شعله ور نبود
* پروانه نجاتی *
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد
️نزدیک خونه پدری یه سرازیری خیلی تند بود از اون سرپایینیها که باید چشماتو میبستی و تند تند فقط رکاب میزدی
باید فکر نکرده ازش عبور میکردی … سنی نداشتیم من و همبازیام ، انقدر سَرِ نترس داشتیم که گاهی بدون گرفتن دسته دوچرخه از سراشیبی پایین میومدیم. دستارو جمع میکردیم توی سینه، خودمونو بغل میکردیم و با سرعت ازش پایین میومدیم، بدون ترس، بدون فکر
تا سن و سالمان کم بود جسارت هر کاری رو داشتیم. زندگی همون لحظهای بود که نفس میکشیدیم، لحظه بعد برامون معنا نداشت بزرگتر که شدیم، شدیم آدمه ترسا، آدمه نمیشه ها. ریسک کردن یادمون رفت انگار
همین شد که طعم خوب و شیرین و خوشمزه خربزه رو از ترسِ لرزَش از دست دادیم. گفتیم همین نون و ماست کفایت میکنه، خربزه آبه
رضا قاسمی تو کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها یک جمله خوبی داره ، میگه : این طور بارمون آوردن که بترسیم
حق داره ، تقصیر ما نیست ، بد بارمون آوردن
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد
هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد
آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت
خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم
سلام به تموم برو بچ خنگولستان
یه مقدار عقب جلو شد ولی بلاخره ابدیت جدید خنگولستان رو تموم کردیم
داخل ابدیت جدید این تغییرات اعمال شده
متریال سازی برای برنامه
متریال سیستم جدید طراحی برنامه های اندرویده که تا الان برنامه های بزرگ ازین سیستم استفاده میکردند
تغییر نمای ظاهری
برای برنامه دو تا تم طراحی شده اونم با استاندارد رنگ های متریال
****
****
اضافه شدن بخش های اشتراک گذاری و انتشار متن و مطالب برنامه
با توجه به پیشنهاده کاربرا سیستم انتشار و اشتراک و کپی کردن متن پست ها ایجاد شده
بهبود سامانه لایک
سامانه لایک سعی شده کمتر توپوق بزنه
استفاده از انیمیشن های متریال
اضافه کردن بخش های جانبی مثل فال حافظ و فال خنگولستانی
اضافه کردن بخش جانبیه عشق سنجی
اضافه کردم حالت نمایشی اتومات برای مناسبت ها و شهادت ها
اضافه کردن مسابقات نقاشی و مسابقات هفتگی
اضافه کردن بخش ارتباط با ما برای ارسال پست و مطالب کاربران
ایجاد پنج رنگ مختلف برای نمایش مطالب
ایجاد راهنمای استفاده از برنامه
صدا گذاری برای و نوتیفیکیش (اعلان)
خلاصه عاقا کم نذاشتیم
و پیشنهادمون اینه که ابدیت کنید چون میخایم ازین به بعد داخل مطالب پنج رنگ استفاده بشه که ورژن قبلی ندارتش
و یه خواهش دیگه اینکه
نظر و ستاره داخل بازار و مایکت یادتون نره
لینک های ابدیتم لینک های پایینه
~~~~~~~~~~~~~
~~~~~~~~~~~~~
لینک دانلود مستقیم ◄
حجم برنامه هشت مگا بایت شده
واقعن اونقدر کم هست حجم که برای تست هم که شده دانلود کنید 🙂
آیا میدانید مروارید چگونه بوجود می آید؟
صدف در دریا بارها باز و بسته میشود برای نفس کشیدن، اما یکبار که باز میشود یک شن مزاحم وارد آن میشود، صدف هم برای رفع مزاحمت ماده ای مایع از خود ترشح میکند، این مایع بلافاصله جامد میشود و مروارید بوجود می آید
نتیجه اخلاقی: همیشه همه ی مشکلات بد نیستند ، بلکه گاهی اوقات مزاحمت ها برای باارزش شدن ما هستند
اى غريبى كه ز جدّ و پدر خويش جدایی
خفته در خاك خراسان ، تو غريب الغربایی
چه ثنا گويمت ، اى داور هفتاد و دو ملّت
كه ثنا خوانده خدايت ، تو چه محتاج ثنائى
اغنيا مكّه روند و فقرا سوى تو آيند
جان به قربان تو اى شاه كه حجّ فقرایی
بيا كه مظهر آيات كبريا اينجاست
بيا كه تربت سلطان دين ، رضا اینجاست
اگر كليد در رحمت خدا جوئى
بيا كليد در رحمت خدا اينجاست
ز قبله گاه سلاطين بخواه حاجت خويش
شهى كه حاجت مسكين كند روا اينجاست
قدم ز صدق و ارادت در اين حرم بگذار
كه مهد عصمت و ناموس كبريا اينجاست
بيا كه منبع فيض و عنايت ازلى
بيا كه مطلع و الشّمس و الضّحى اينجاست