تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم
تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟
تو را كدام خدا؟
تو از كدام جهان؟
تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟
تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟
تو از كدام سبو؟
من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه
كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند
به رقص می آیند
سرود میخوانند
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یك سخن با تو
به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه
كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست
تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است
فریدون مشیری
من برقِ قبل از رعد بارانم
از حال چشمانم خبر دارید
چشمان من یک ابر باران زاست
لطفا کنارم چتر بردارید
علی عطری
نیستم آهو، شهنشاها ضمانت میکنی؟
توشهام خالیست آقاجان عنایت میکنی؟
دردها دارم ز ناپرهیزی نفس پلید
نه شنیدم از همه ؛ آیا طبابت میکنی؟
نامهام پر گشته از اعمال زشت و ناصواب
روسیاهم نامهای دیگر کتابت میکنی؟
کاظمین دور است قبر مادرت هم ناشناس
خواهرت را واسطه سازم شفاعت میکنی؟
در دلم شورحسیناست یاعلیموسیالرضا
این تقاضای بزرگم را اجابت میکنی؟
شنیده ام که
کسانی شبیه و شکل مرا
کنار پنجره ی فولاد میدهند شفا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
برق چشم تو به هر بت بخورد می شکند
چه کسی دیده بتی با هنر بت شکنی
…ادبیات جهان محو جمالت شده چون
تو کلاسیک زن هستی و مدرنیته تنی
با چنین وصف کجا میشود از عشق گذشت
ای تنِ تُرد تو چینی و لبانت وطنی
عمران میری
تو مرا میفهمی
من تو را میخواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
تو مرا میخوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میمانی