مردها،دردهايشان را دود ميكنند
گوششان را پر ميكنند از موسيقي
كفِ خيابانها را متر ميكنند
گوشه ترين قسمتِ كافه ها را انتخاب ميكنند
سيگارشان بهمن ميشود
همه چيز را در خودشان حل ميكنند
زنها اما
موهايشان را
همه ي زورشان به موهايشان ميرسد
علي قاضي نظام
شبے ڪہ باروטּ شدیدی مےبارید
پرویز شاپور از احمد شاملو پرسید
چرا اینقدر عجلہ داری؟
شاملو گفت : مےترسم بہ آخرین اتوبوس نرسم
شاپور گفت : من مےرسونمت
شاملو با تعجب پرسید : مگہ تو ماشین داری ؟
شاپور گفت. : نہ ولے چتر دارم
دوست واقعے ڪسیست ڪہ یاری رساטּ شما باشد حتے اگر دقیقا آنچہ شما مےخواهید را نداشتہ باشد
زندگیتون پر از دوستاטּ واقعے باشہ
شخصی به قصد تحقیر کردن، مورچه ای را با انگشت فشار داد، مورچه خندید و گفت: ای انسان مغرور نباش
که تو در قبرت برای من وعده غذایی بیش نیستی
در اوج قدرت مرد باش
مثلاً روى آدمهاى انتخابىِ مان
يك گزينه ى جستجو بود
ميگَشتيمِشان از بدوِ تولد تا همين نيم ساعتِ پيش
چند بار دلش لرزيده
چندبار زمين خورده و سرِ پا شده
براى چند نفر مُرده و زنده شده
به چند نفر قول داده تا آخرش ميماند
ميدانى؟
الان نميشود خيلى روىِ حرفهايشان حساب كرد
علي قاضي نظام
فاصله ستاره ها تا زمین ،دو سال و نیمِ نوریه
اگه یه ســتاره از بین بره
ما دو سال و نیم بعــد میفهمیــم
خیـلی جــالبه نــه؟؟؟
اون ســتاره ای کـه تو آسمــون میبینـــی شــاید یــک
سـاله کــه دیگ وجــود نداره
ما همیــشه همه چــیو دیــر میفهــمیمــ ، وقتــی که دیگ از بین رفتــه
و همــون موقع درست همون موقــع واسمون مهــم میشـهـ