♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خدایا آمدهام برای حال مردم کشورم دست به دامانت بگیرم و دعا کنم برای خاطر دلهای بیقرار و سینههای داغداری که از تباهی و دردها گریختهاند و امیدشان به نگاه و دستان مهربان توست ناامیدشان نکن خدا دلم گرفته از این روزهای سردی که هرثانیه داریم در آتش اضطراب ناگزیر آن میسوزیم و گرم نمیشویم، دلم گرفته از شرایطی که هست از اینکه مردم کشورم را نا آرام و بیقرار میبینم و کاری از دستم ساخته نیست از اینکه نمیشود پنهان کنم که چقدر ترسیده و چقدر بیتابم اینروزها میترسم آخر خسته از انتظار و ناامید از معجزه شویم چقدر نیاز دارم بیایی و کنار گوشم آرام بگویی؛ نگران نباش، خودم درستش میکنم خودم مراقب عزیزانت هستم، خودم حواسم به همه چیز هست، نگران نباش خداااا! رهایمان نکن میان اینهمه درد ما بدون تو کودکان گم شده در دل شبهای تاریک یک بیابانیم دستان ما را بگیر که میترسیم از سیاهی، دستان ما را بگیر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نرگس صرافیان طوفان
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ خوب شد آمدی ، از بس که به هم ریخته ام ؛ منطق و عشق و هوس را به هم آمیخته ام ! بغلم کن ، دلِ تنهام ، بغل میخواهد ... روحِ دیوانه ی من ، شعر و غزل میخواهد ... بغلم کن که تنم یخ زده از بی بغلی ، دهنم تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی !
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * روزها از پی هم میگذشت پاییز برای من هر لحظه دلگیرتر می شد از اون روزی که اونطور باهام برخورد کرد سعی کردم زیاد جلو چشمش نباشم تا یه خورده آروم بگیره جلو پنجره اتاقش و تو کوچه و در خونشون که نمی تونستم برم اما چند دفه رفتم تو کوچه ای که مدرسش بود پشت انبوهی از درخت های کاج قایم میشدم و رفتنش رو تماشا میکردم هر وقت که می دیدمش دل بیقرارم مثل یه توپ پر باد خودشو به قفسه سینم می کوبید اگه یه روز نمی دیدمش تا روز بعد کلافه و بیتاب بودم تصمیم گرفتم براش نامه بنویسم ذوق عجیبی داشتم و سر از پا نمیشناختم برگی از دفترم کندم اولین بارم بود داشتم نامه مینوشتم اون هم برای کسی که دوستش داشتم گیج بودم و نمیدونستم چی بنویسم چند خط نوشتم اما خط خطیش کردم بازم یه برگ دیگه کندم خیلی ساده و صادقانه توش نوشتم از همون اول که دیدمش دلمو بهش دادم دیگه هم پسش نمیگیرم ازش خواستم یکم با دلم راه بیاد یه سری حرفای قشنگ هم نوشتم که شاید فرجی بشه و دلش به رحم بیاد گل سرخی از باغچه خونه دور از چشم مادرم کندم و پیش به سوی کوچه کاج ها از در مدرسه که اومد بیرون دیدمش ولی صبر کردم تا اطرافش یه خورده خلوت بشه و کوچه کاج هارو رد کنه دست و پام می لرزید هیجان کل وجودمو گرفته بود نفس عمیقی کشیدم و خودمو از پشت درخت غول پیکر کشیدم بیرون داشت نزدیک میشد خدایا کمکم کن بهم که رسید سلام کردم ولی اون بی توجه از کنارم گذشت پشت سرش آروم راه میرفتم جواب سلام واجبه ها، با تو هستم خانم با عصبانیت روشو کرد سمتم
میگن بعد از عاشورا تن شهدای کربلا رو خاک کردند که روایت های زیادی هست در مورد خاک کردن جسم شهدای کربلا که چند تا از معتبر ترین روایت ها رو میارم *oOoOoOoOoOoO* گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز گذارده و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علیاصغر کنار پای حضرت است. برای شهیدان (از خاندان و یاران آن بزرگوار که اطرافش به زمین افتاده بودند) گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همانجا که کشته شده بود، سر راه غاضریه (جایی که اکنون قبر اوست) دفن نمودند ارشاد مفید، ص 118 *oOoOoOoOoOoO* برخی باور دارند که امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کردهاند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عدهای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(2) و چون اجساد را نمیشناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کردهاند، میگوید: امام سجاد(ع) با بهرهگیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است مروج الذهب، ج 3، ص 63. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 77 *oOoOoOoOoOoO* از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت امام رضا(ع) فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر بحار الانوار، ج 42، ص 187 *oOoOoOoOoOoO* مقرم نیز میگوید چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا و بر قبر نوشت: این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند. آنگاه به طرف عمویش عباس رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده، و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست. گویند: مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را چه میکنند (دفن همه در یک جا) حر را به این مکان برد *oOoOoOoOoOoO* بعد از عاشورا تن و جسم شهدا رو که دفن کرده بودن ؛ براشون مقبره و قبر درست کرده بودن گذشت تا اربعین ، حضرت زینب و حضرت سکینه و بقیه ی اسیرا برگشتن به کربلا که فلسفه اون راه پیمایی اربعین هم همینه میگن کاروان که رسید هر کسی سریع میرفت پیش محل دفن عزیزاش حضرت زینب و امام سجاد و سکینه رفت پیش محل دفن امام حسین شروع کردن به گریه زاری و عذا داری بعد یکمی که گذشت حضرت سکینه ، اومد پیش امام سجاد گفت قبر عموم عباس کجاس ؟؟ میدونی چرا این رو پرسید چون دنبال یه قبر بزرگ میگشت الله اکبر یه این مصیبت شاعر میگه مزارت عشق را بیتاب کرده فلک را بنده سرداب کرده گواهی می دهد این قبر کوچک که مردی را خجالت آب کرده واقعن تا وقتی حضرت عباس شهید نشده بود ، کسی جرات جسارت به حرم ها و زن و بچه ها رو نداشت حضرت سکینه بعد که قبر عموش رو نشونش دادن شروع میکنه درد و دل کردن عمو جان غنچه ی نشکفته پژمرد به روی دست عمه خواهرم مرد مرا یک حرف باشد باتو آن هم اگر بودی کسی سیلی نمی خورد ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ السلام علیک یاابالفضل العباس ایهاالعبدالصالح المطیع لله ولرسوله ولامیر المؤمنین، و لفاطمةالزهرا و الحسن و الحسین اشهدانک قدقتلت مظلوما یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین درودب تو ای ابالفضل العباس ای بنده ی صالح و مطیع خدا و رسولش و امیرالمؤمنین و برای فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین براستی گواهی می دهم که تومظلومانه کشته شدی ای برطرف کننده ی غم واندوه ازچهره ی حسین غم و اندوه مرا نیز بحق برادرت حسین برطرف ساز ♦♦---------------♦♦ گر نشد آب میسّر گردد گو عمو خود به حرم برگردد خود بگو من چه بگویم به جواب گر ببیند نه عمو هست نه آب التماس دعا تو شبای محرم برای همدیگه دعا کنید
ﺧﺘﻢ ﺭُﺳُﻞ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺟﻨﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺳﻔﺮ ﺟﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ ﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺳﻔﺮ ﺭﯾﺰﯾﺪ ﺧﻮﻥ ﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺻﻔﺮ ﮐﺰ ﭘﯿﮑﺮ ﻭﺟﻮﺩ، ﺭﻭﺍﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺳﻔﺮ ﺭﺣﻠﺖ ﻧﺒﯽ ﺭﺣﻤﺖ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ. :"( :"( :"( ﺭﻭﺯ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻣﺤﻦ ﺍﺳﺖ، ﺭﺧﺖ ﻣﺎﺗﻢ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﮕﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﺰﺍﯼ ﺣﺴﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﺩﺭ ﻭﻃﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﺮﯾﻢ ﺁﻝ ﻃﺎﻫﺎ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ. :"( :"( :"( ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺯﻫﺮ ﻣﺄﻣﻮﻥ، ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﺭﺿﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﺠﺮﮤ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻪ، ﻣﯽﺯﺩ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﮔﻪ، ﺟﻮﺍﺩﺵ ﺭﺍ، ﮔﻬﯽ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ، ﺭﺍ ﻣﯽﺯﺩ ﺻﺪﺍ ﺩﺍﻍ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﺤﺸﺮ، ﺑﺮ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ .ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ
مرد =ﺧﻮﺍﺏ+ﺧﻮﺭﺍﮎ+ﮐﺎﺭ+ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﻻﻍ=ﺧﻮﺍﺏ+ﺧﻮﺭﺍﮎ+ﮐﺎﺭ ﭘﺲ: ﻣﺮﺩ=ﺍﻻﻍ+ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺩﺭﻧﺘﯿﺠﻪ: ﻣﺮﺩ-ﺩﺭﺁﻣﺪ=ﺍﻻﻍ **** ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺪﻩ ﺍﻝ error 404 not found No Image **** ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺭﻭﺩﯾﺪﻡ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺵ ﻧﺦ ... ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺗﻮ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﻭﺍﺳﻪ شوﻫﺮﺕ!!!!!!!!! ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ میری؟؟؟؟؟؟؟؟ **** ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ : ﺩﺍﺩاﺵ ﮔﻮﺷﻪ ﺳﯿﺒﯿﻞ ﻫﺎﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﺪﻟﻰ ﺑﺰﻧﻢ!؟ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ : ﻋﺴﯿﺴﻢ! ﺍﺑﺮﻭ ﻫﺎﺕ ﺭﻭ ﻫﺸﺘﻰ براﺩﺭﻡ ﯾﺎ ﺷﯿﻄﻮﻧﻰ؟ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﻪ : وﺍﻯ ﻧﺎﻧﺎﺳﺴﺴﺲ! ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻓﯿﺴﺖ ﺑﺮﻡ! ﻣﯿﮏ ﺍﭖ ﺧﻠﯿﺠﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﺰﻧﻢ ﯾﺎ ﻻﯾﺖ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﻰ؟ :D ^_^ **** ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻧﮕﯽ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻦ ، ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻧﻢ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻥ، ﺍﯾﻨﺎ ﻧﺬﺭﯼ ﻧﻤﯿﺎﺭﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ؟! **** ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ شناﺳﻨﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻘﺮﯾﺒﺄ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﻭﺍﺳﻪ زنهای ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﻢ ﺑﻤﯿﺮﻥ ! . . . ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﺍ ﺁﻗﺎﻥ ! **** ﺩﻭ ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ” ﺯﻧﻬﺎ ” ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻥ ، ﻭﻟﯽ ﮐﯿﻔﯿﺖِ ﮐﺎﺭِ ” ﻣﺮﺩﻫﺎ ” خیلی ﺑﻬﺘﺮِ ! ﺁﺷﭙﺰﯼ ﻭ ﺧﺎﻟﻪ ﺯﻧﮏ ﺑﺎﺯﯼ ! **** ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻤﺶ ﺩﻟﻘﮏ بازﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ و ﺩﺍﯾﯿﻢ ﻫﯽ ﺣﺮﺹ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ! ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺳﺮ ﻣﻦ ﭼﯽ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﻣﺰﻩ ﺷﺪﻡ؟ :) :) :) ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺖ : ﮔﻪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺎﺑﺎ، ﮔﻪ ﺯﯾﺎﺩﯼ :| :| :| ****
"ما نه برای یافتن فردی کامل، بلکه برای دیدن کامل یک فرد ناکامل عاشق میشویم." – سام کین "من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت."– جولیا رابرتز "دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم." – ناشناس "زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است." – آنتونیو دو سنت اگزوپری "در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد." –هانس نوون "عشق یعنی وقتی دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید." –کی نودسن "اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود." – ناشناس "بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند—باید آنها را با قلبتان احساس کنید." –هلن کلر "این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند." – فرانکلین پی جونز "اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست." – هرمان هسه :oops: :wink: :wink: :oops:
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم