ما فقط دوست معمولی بودیم
وقتی شب به شب بیدار می ماندیم به پای هم توی صفحه های مجازی لعنتی تا خوابمان بگیرد لابلای حرف زدن های بیخودمان از روزمرگی های بیخودترمان دوست معمولی بودیم
وقتی اولین بار توی سرازیری ولیعصر قرار گذاشتیم و دیدمش و خیز برداشت که توی آغوشش بگیردم و من بی معطلی گم شدم میان بازوانش دوست معمولی بودیم
چند لحظه گذشته از دومین قرار وقتی کلافه گفت آن روسری لعنتی را بکش جلوتر و آن رژ خرابی را پاک کن از لب های وامانده ات و من فکر نکردم که کجای رژ صورتیِ رنگ و رو رفته ام مخصوص آدم های خراب است دوست معمولی بودیم
به وقتِ نخورده مستیِ قرار سوم که دود سیگارش را فوت کرد توی صورتم و من یادم رفت چقدر از سیگار متنفرم، چقدر از سیگار بدم می آید و غرق شدم توی حس خوشایندِ دود آمیخته با عطر تلخش دوست معمولی بودیم
به شیرینیِ قرار چهارم، درست همان جایی که سرم را گرفته بود به سینه اش و لابلای دیالوگ های علی سنتوری و حسادت من به تک تک نگاه هایش به گلشیفته و در پسِ نفس های عمیق و سنگینمان دوست معمولی بودیم
به گاهِ قرار پنجم، زیر بارانِ بی چتر پیاده روی خلوت ناکجا آباد و درست همان لحظه ی پر التهاب لعنتی که ایستادم روی پنجه ی پاهایم و سرش خم شد که ممنوعه و عمیق و کوتاه و شیرین و پر از اضطراب و با طعم باران ببوسمش و ببوسدم دوست معمولی بودیم
هنگامه ی بی قراری قرار ششم و لابلای بویِ حلوایِ جان گرفته از تردید نگاه های گریزانش و در انعکاس تصویر تارش توی نی نی لرزان مردمک چشم های مضطربم دوست معمولی بودیم
سرِ قرار هفتمی که رفتم و نیامد و منتظر ماندم و نیامد و همه آمدند و نیامد و رفتند و نیامد و نمی آید و نخواهد آمد، دوست معمولی بودیم
به وقت شرعیِ قرارِ یک هزار و سیصد و چندم و به حرمت پیام های نرسیده و تماس های رد شده و گریه های شبانه و زخم های روی زخم آمده و جراحت های جذام شده و خاطرات نداشته و یادگاری های نداده و دوستت دارم هایی که باورم نشد و به حرمت چشم انتظاری ها و این تنهایی بی پایانِ ابدی
ما هنوز هم دوست معمولی هستیم
طاهره اباذری هریس
به عنوان كسى كه دوستت دارد
از تو فقط يک چيز مى خواهم
جورى رفتار كن
جورى حرف بزن
جورى جواب بنويس
جورى پاى حرفهايت بمان كه من هيچوقت دلم نيايد كه لحظه اى پشتِ سرت بگويم: نشد كه نشد
تو بايد بشوى
شدنى تر از تو ندارم
این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟
یا روضهٔ مقدس فرزند مصطفاست؟
این داغ سینهٔ اسدالله و فاطمه است؟
یا باغ میوهٔ دل زهرا و مرتضاست؟
ای دیده، خوابگاه حسین علیست این؟
یا منزل معالی و معمورهٔ علاست؟
ای تن، تویی و این صدف در «لو کشف»؟
ای دل تویی، و این گهر کان «هل اتا» ست؟
او را بس اینقدر که بگویی ز روی لطف
با جد و با پدر که: فلانی، غلام ماست
السّلام عَليَ الحُسَين ع
وعَلي عَلِيِ ابن الحُسَين ع
وعَلي اوْلادِ الحُسَين ع
و عَلي اَصحابِ الحُسَين ع
ولادت امام حسین علیه السلام
و روز پاسدار مبارک
یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه
اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه… نه که چون حرفه تلخه، نه ؛چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی
رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا،بد نباشه اما فقط خودتویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی
بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا گذشت
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ
😷ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ
😌ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ نیستم
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ است
😕
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ
😊ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺣﺘﻤﺎ
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ
😱ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ
😎ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ
😳ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
😁ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ
😊ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ اند
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ
😉ﮐﻨﯽ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ
☺ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮی
💖❤ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟
درگروه خونی
O
نگرانی و عصبانیت زیاد دیده میشود
افراد دارای گروه خونی
AB
سرسخت، منطقی و بدون نگرانی هستند
در گروه خونی
B
سخت گیری کمتری دیده میشود
اما گروه
A
مهربان ترین گروهند
نفسم به نفست بنده
😭💙
دیگه بسه
غم لنزتو نبینم واسه من مقدسه
😍📷😂
همه اینو میدونن تو واسم عزیز جونی
😍💙💙💙
دل منم شک نداره که تو واسه دلم میمونی
از وختی که دیدمت تورو، فهمیدم واسم میمونی
از این اخلاقا ندارم که بگم دوستت دارم زبونی
( ولی میگم😂)
تن بی جونمو با اومدن احیا کردی
(:
خودتو بدجوری توی این دلم جا کردی
💙👉
تو اومدی دل متروک منو
دریا کردیییییی
😍😘😜😆