user_send_photo_psot

..*~~~~~~~*..

یک شب ماری در نجاری، بدنش به اره ای گير کرد و كمي زخم شد
خيلي عصبانی شد، اره را گاز گرفت که سبب خونريزی دهانش شد
و برای دفاع از خود شدیدا حمله کرد. بدنش را به دور اره پيچاند
و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز بجای اره،
لاشۀ ماری زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر خشم زياد مرده است

ما در لحظۀ خشم میخواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی بجز خودمان كسه ديگری را نرنجانده ايم و موقعی اين را درك میکنیم كه خيلي دير شده.

..*~~~~~~~*..