یک شب ماری در نجاری، بدنش به اره ای گير کرد و كمي زخم شد
خيلي عصبانی شد، اره را گاز گرفت که سبب خونريزی دهانش شد
و برای دفاع از خود شدیدا حمله کرد. بدنش را به دور اره پيچاند
و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز بجای اره،
لاشۀ ماری زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر خشم زياد مرده است
ما در لحظۀ خشم میخواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی بجز خودمان كسه ديگری را نرنجانده ايم و موقعی اين را درك میکنیم كه خيلي دير شده.
6 سال پیش
واقعا همین طوره
6 سال پیش
...اوم خیلی بده
6 سال پیش
دقیقا لاایک ✌️
6 سال پیش
دقیقاااااا
هر چه میخواهد دل تنگت بگو