oOoOoOoOoOoO

هفت و سی و پنج دقیقه ساعت زدن انقدر مهم است؟
انقدر مهم است که منتظر نمانی کمی دیرتر بیدار شدنش را ببینی؟
واقعا دیدن اینکه پیچ گاز را تند میگذارد تا چای زودتر گرم بشود برایت جالب نیست؟
مثلا میخواهی چه تصویری زیباتر از تردید داشتن انگشت هایش برای برداشتن نان تست داغ پیدا کنی؟
هفت و سی و پنج دقیقه ساعت بزن
بنشین بگذار کمی با عجله برایت صبحانه آماده کند،خودت هم با عجله چایت را بنوش
اصلا یک شکلی از کنار میز صبحانه جدا شو که با یک لقمه نان و پنیر پابرهنه تا اول پله ها دنبال تو بدود اما بدون ملاقات اول صبح از خانه بیرون نزن
نمی شود که همیشه منتظر روزهای تعطیل بود
نمی شود که تمام نان های اول صبح به موقعه به سفره برسند
نمی شود که کسی چند دقیقه خواب نماند
اصلا یک وقت هایی همین عجله ای صبحانه خوردن ها،همین با تمام کم و کاستی ها کنار سفره نشستن ها، همین کمی با صدای بلندتر دوستت دارم گفتن در راه پله ها حالِ خوبش می ارزد به صدتا صبحانه مجلل

oOoOoOoOoOoO