user_send_photo_psot

oOoOoOoOoOoO

انگار که سالهاست میگذرد از آخرین باری که نفست را در آغوش کشیدم
شایدم نه انگار که همین دیروز عشقت را به من هدیه دادی
میبینی ؟ چه اندک حس میکنم نبودنت را
شاید باور ندارم که از زندگیم رفته ای
این روزها تمام چیزهایی که مرا به رویایت می برد در کنار من است
حتی همان عطری که همیشه به گلویت میزدی اما وجود تو انگار حتی عطر را هم خوشبو تر می کرد
شب هایم را با فکر به آغوشت آغوش گرم و امن تو به خواب که نه
به رویایی شیرین فرو می روم
تو شب هایت را چگونه می گذرانی ؟گفته بودی بدون شنیدن صدایم به خواب نمی روی
تو هم صدای مرا که در گوشت نجوا های عاشقانه می خوانم تجسم می کنی ؟
یا نه صدایی دیگر برایت نجوا می کند عاشقانه های مرا
جانان من برگرد دلی هر روز از روز قبل دلتنگ تر می شود

oOoOoOoOoOoO

نویسنده : مریم امین
خودم