ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد
اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی
گفت : من بلغزم باکی نیست
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید
هر”پرهیزکاری”گذشتهای دارد و هر “گناه کاری”آینده ای
هر چه میخواهد دل تنگت بگو