سلام
میدونم وقتی
این نوشته رومیخونین… براتون یه چیز کاملا ساده ومسخرس اما این نوشته یه بغضه… یه سکوت محضه چون نمیتونی، دادبزنی و حرف دلتو بگی
من همون دخترمومشکی, سخت کشیده
این دورَم دوره ای که
خیلیا ازادن وقتی نوشته ای درمورد زندگیم مینوسم باتمسخر میگن که ماقبولش نداریم چون اصلا دیگه همچین چیزی نیس …
چون خانوادهاشون به قول خودشون روشن فکرن ومن بایدتوحسرت حتی حرفاشون بمونم
کاش یه روز… یه ساعت… یه دقیقه … یه ثانیه یکی باشه که منو درک کنه
الان جسم من زندس که اونم بزودی ازبین میره التماس دعا… برا من مرده
عشقم دوست خوبم عزیزم من چون شمعی هستم توچون شمعدان… که سوختن منو میبینی
دم نمیزنم دم نمیزنی چرا…
چون دریغ, ازاین که بدونی اگه من از شمعم اب میشم بازم همونم فقط کمرم خم شده اما اگه تو با سوختن برا همیشه ازبین میریو و اونی که نباید ساختن تونی بزنه و دم نمیزنه قانون ما همینه
یاحق
دلتون همیشه ، شادوبی غم
7 سال پیش
بسیار زیبا
7 سال پیش
اره اومدممنون فدات اجی
7 سال پیش
فدات عزیزدلم فسقل جونم,
7 سال پیش
چی خبرا عزیزم
این اسم های رنگ وارنگ دگه چیه جونم
7 سال پیش
اجی تو پست جدیدم عکس کودکی منه
باز نظر بده چجوری بودم
7 سال پیش
الکیه خخخ چشم اجی عزیزم سلامتیت
7 سال پیش
عالی بود دردناک نوشتی
7 سال پیش
عالی بود دردناک نوشتی
ممنون حرف دل خودمه توموقعیتش بودم که نوشتم خخخ
7 سال پیش
حافظ میگه
غنمیتی شِمُر ای شمع وصل پروانه
کین معامله تا صبح دم نخواهد ماند
یعنی دو حالت وجود داره ای شمع وقتی که یه پروانه به وصلت میاد
یک حالت اینه که تا صبح بالو پرش میسوزه و نور عشق تو
و حالت دیگه اش اینه که صبح که شد ، هوا روشن شد ، نور عشق تو در برابر نور خورشید به چشم نمیاد و ول میکنه میره
ツ
یا یه جای دیگه میگه
گل عزیزست غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد ازین راه و از آن خواهد شد
هر چه میخواهد دل تنگت بگو