هیچ وقت
وارد گذشته آدمی نشو
حتی عزیز ترینت
میدونی چرا؟
چون قشنگترین باغچه ی دنیا رو هم که بیل بزنی
بازم یه کرم توش پیدا میشه
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند
هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود
در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت
با خانم… دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت
من “گاو” هستم
خانم دبیر بنده را می شناسند
بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند
تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، در میان گذاشتم
یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد
یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی فهمم
از او خواستم پیش پدر دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم
اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد
خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت
مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد
“من گاو هستم ”
خواهش می کنم، ولی…
شما بنده را به خوبی می شناسید
من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، می دونید
بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم
ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید
قطعاً من هم می توانستم اندکی به شما کمک کنم
خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند
گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود
آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد
وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم
در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود
دکتر… عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه
رفيق ميخواستم بهت بگم كه اكثر ما آدم ها گفتگو كردن بلد نيستيم
تا اولين مشكل بينمون رخ میده تصمیم به ترک همدیگه میگیریم
یه چیزی به اسم غرور و لجبازی که اصلا از صفات یک انسان متمدن و بافرهنگ نیست اجاره نمیده ما وارد گفتگو بشیم
اکثر مسائل و کدورت ها رفع میشه اگر ما بی تعارف راجع بهشون حرف بزنیم و این اجازه رو هم به طرف مقابلمون بدیم که راجع به چیزی که اذیتش کرده حرف بزنه
مطمئن باش این راهکار در اکثر موارد مشکلات رو حل میکنه
اگر هم حل نشد حداقل آدم حرفش رو زده و این باعث میشه اون ناراحتی رو با خودش حمل نکنه و مهم تر اینکه به طرف مقابلش کمک میکنه خودش رو بهتر بشناسه
دلت آروم رفيق
على سلطانى
بدتر از اينكه ديگه چيزی نتونه خوشحالت كنه اينه كه ديگه چيزی نتونه ناراحتت كنه
بدتر از اين كه ديگه نتونی بخندی اينه كه ديگه نتونی گريه كنی
ميگيری؟!؟
بی حسی خطرناكه
من از تنهایی لذت میبرم
درسته که ادم ها همیشه دنبال یه داستان میگردن تا باهاش کلنجار برن
و اینم میدونم که خیلی بلند پروازیه که بخوای تنهایی خوشبخت شی
اما خوب تنهایی خوبیش اینه که نمیزاره کسی اصول زندگیتو خراب کنه
من به اصول زندگی و تنهاییم پای بندم
واسه نگه داشتن تنهایی هم اولین قدم اینه که که از هر کسی خوشت نیاد و نذاری هر کسی نزدیکت بشه
در خصوص فایدههای کتابخوانی نیازی بهتوضیح وجود ندارد و کسی را نمیشناسیم که کتابخواندن را توصیه نکند، اما بهلطف پیشرفت فناوری این روزها بیشتر از تعداد موهای سرمان کتاب برای خواندن وجود دارد و همین قضیه نیز وسواس برای کتابخوانی را افزایش میدهد از طرف دیگر بهقول قدیمیها هر گردی، گردو نیست و مطالعه هر کتابی هم پرفایده نخواهد بود در این بین کتابهایی نیز وجود دارند که نفرینشده و ترسناک قلمداد میشوند و گفته میشود که محتوای این کتابها با دنیای جن و پریان در ارتباط است
به همین دلیل مطالعه این کتابها، خوانندهها را دچار دردسرهای زیادی کرده است، با این حساب قصد داریم در ادامه به کتابهای ترسناک و نفرینشدهای اشاره کنیم که بهتر است هرگز نخوانید
کتاب نکرونومیکون The Necronomicon
از کتاب ترسناک و نفرینشدهای برای شما صحبت میکنیم که گفته میشود قدرتهای پلیدی برای زندهکردن مردگان دارد این کتاب به قوانین دنیای مردگان اشاره دارد و در ابتدا کتاب «نکرونومیکون» تنها بهعنوان یک کتاب خیالی در داستانهای نویسنده معروف
اچ پی لاوکرفت H P Lovecraft
شناخته میشد اما پس از اینکه داستانهای «لاوکرفت» بهمحبوبیت زیادی رسید و کتابهای او به زبانهای مختلف ترجمه شد یک ناشر به این فکر افتاد تا نسخهای کاغذی از کتابی که در داستانهای «لاوکرفت» به آن اشاره شده بود را منتشر کند
این ناشر برای فروش بیشتر کتاب «نکرونومیکون» جلد بسیار ترسناکی برای آن طراحی کرد و در قسمتهای داخل کتاب نیز با محتوایی ترسناک و نفرینشده طرف هستیم اگر به کتابهای ترسناک علاقه داشته باشید بهاحتمال زیاد باید «لاوکرفت» را بشناسید و حتماً بهخوبی با آثار او و داستان معروفی که با نام
ندای کاتولو Call Of the Cthulhu
نوشته، آشنا هستید در نسخه فیزیکی کتاب «نکرونومیکون» اشارههای زیادی به داستانهای لاوکرافت شده و بارها به شخصیت ترسناک و معروف این کتابها که با نام «کاتولو» آنرا میشناسیم، اشاره میشود
تمامی این موارد دست به دست هم داد تا این کتاب به یکی از نفرینشدهترین کتابهای دنیا مشهور شود و با کتابی طرف باشیم که به فرهنگ عامه راه پیدا کرده و در فیلمهای معروفی مانند
مرده شریر Evil Dead
جمعه سیزدهم Friday the ۱۳th
شاهد اشارههایی به کتاب «نکرونومیکون»، هستیم
کتاب اُورفِن استوری The Orphan’s Story
این کتاب درواقع رمانی حماسی از زندگی یک اسپانیایی است که راهی امپراتوری اسپانیا میشود تا بخت و اقبالش را امتحان کند تاریخ نگارش کتاب «اورفن استوری» که ترجمه آن معادل «داستان یتیم» است، به چیزی بین سالهای ۱۶۰۸ و ۱۶۱۵ میلادی باز میگردد و از قرار معلوم این کتاب را
مارتین دی لئون کاردِناس Martín de León y Cárdenas
نوشته است ظاهراً نویسنده کتاب کشیشی بوده که سوگند مقدسش را زیر پا میگذارد
این کتاب نکتههای جالب و عجیب زیادی دارد، اما یکی از جالبترین موارد کتاب «اورفن استوری» عدم چاپ آن است در نتیجه در طول چندین قرن متمادی، این کتاب بهچاپ نرسید تا اینکه در نهایت در سال ۲۰۱۸ شاهد چاپ و انتشار رسمی آن بودیم جالب است بدانید چاپ نشدن این کتاب برای خودش داستان ترسناکی دارد و در طول چند قرنی که از نگارش آن گذشته بود، چندین ناشر برای چاپ آن اقدام کردند، اما تمام این ناشرین پس از مدتی به بیماریهای عجیبی گرفتار شدند و فرآیند چاپ آن متوقف شد تا اینکه در نهایت در سال ۲۰۱۸ از زیر چاپ درآمد
این موارد باعث شد تا کسی جرأت چاپ کتاب «اورفن استوری» را پیدا نکند و این کتاب از نظرها پنهان بماند ماجرا از آنجا شروع میشود که یک محقق اهل پرو با نام
بلیندا پالاسیوس Belinda Palacios
متن دستنوشته این کتاب را در اعماق آرشیو انجمن اسپانیا در آمریکا در سال ۱۹۶۵ پیدا میکند اما از آنجایی که با کتابی بدنام و نفرینشده طرف هستیم، قبل از شروع کار، همکاران این محقق اهل پرو به او تذکر دادند که مطالعه این کتاب را کنار بگذارد اما این محقق تذکر دوستان و همکارانش را جدی نگرفت و چندی نگذشته بود که مرگهای عجیبی به سراغ اطرافیانش آمدند بعضی از آنها در تصادف کشته شدند و بعضی دیگر نیز گرفتار دردهای بیدرمانی شدند
به این ترتیب چاپ این کتاب باز هم به عقب افتاد تا اینکه در نهایت در سال ۲۰۱۸، یک ناشر جسور اقدام به چاپ «اورفن استوری» کرد
کتاب جادوی مقدس آبرامِلین ساحر
The Book of the Sacred Magic of Abramelin the Mage
با کتابی سهقسمتی طرف هستیم که «براملین ساحر» در قرن پانزدهم میلادی، آن را برای پسرش
لامِک Lamech
نوشته است این کتاب در سال ۱۹۰۰ میلادی به انگلیسی برگردان شد و بهسرعت به یکی از نفرینشدهترین کتابهای تاریخ تبدیل گردید
«آبراملین ساحر» بر این باور بود که هر انسان، یک شیطان منحصربهفرد را در درون خودش دارد و در مراحل مختلف این کتاب، خواننده آیینهایی را برای تحتکنترل درآوردن شیطان درون خودش، فرا میگیرد آموزههای این کتاب خواننده را قادر میسازد تا با کمک علایم مرموز و وِردهای جادویی، کارهای فوقطبیعی انجام دهد
نکتههای ترسناک این کتاب به همینجا ختم نمیشود و از قرار معلوم کسی که نسخهای از کتاب «جادوی مقدس آبراملین ساحر» داشته باشد، گرفتار شیاطین میشود و اقبالخوش از او روی میگرداند و در نهایت به کام مرگ فرستاده میشود
گریمویرز بدونعنوان Untitled Grimoires
در سال ۲۰۱۳، یک کتابفروش ناشناس، دو جلد کتاب دستنویس بسیار مرموز را با قیمت گزاف ۱۳،۸۶۵ دلار بهفروش رساند پس از اینکه معامله به پایان رسید، فروشنده به خریدار تأکید کرد که با دستنوشتههای مرموزی طرف است که اگر به آنها اعتقاد نداشته باشد، سرنوشت شوم و نفرین مرگباری به سراغش خواهد آمد
جالب است بدانید عبارت
گریمویرز Grimoires
بهعنوان کتاب وِردهای جادوگران قدیم شناخته میشود و در باورهای گذشته، این کتاب باید حتماً به همراه جادوگری که آن را نوشته بود سوزانده میشد کتابی که از آن صحبت میکنیم درواقع مجموعهای از دستنوشتههایی است که توسط یکی از کاهنهای زن فرقه
ویکا Wicca
با نام
پرسیفون آدرساستیا ایرین Persephone Adrastea Eirene
در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی بهنگارش درآمده است
از قرار معلوم «ایرین» محفل جادوگری خاص خودش را داشت و افرادی که در منطقه او زندگی میکردند ترجیح میدادند با «ایرین»، در ارتباط نباشند در این دو کتاب به وِردها و طلسمهایی اشاره شده که مادر «ایرین» آنها را استفاده میکرد از طرف دیگر اطلاعات زیاد و آموزشهایی نیز در این کتابها برای احضار ارواح، شیاطین و دیگر موجودات غیرطبیعی نیز وجود دارد و در قسمتهایی از این دستنوشتهها به نحوه اجرای جنگیری اشاره شده است
از آنجایی که از دستنوشتههایی صحبت میکنیم که به دهه ۱۹۶۰ میلادی باز میگردند، احتمال زندهبودن «ایرین» وجود دارد، اما خبری از زنده یا مردهبودن او در دست نیست در ابتدای این دستنوشتهها، به خواننده اکیدا اخطار داده میشود که مطالعه این نوشتهها ممنوع است و اگر شروع به خواندن ادامه دستنوشتهها کنید، مجازات سختی در انتظار شما خواهد بود با این حساب مشخص نیست کسی که این دستنوشتهها را خریداری کرده است در حال حاضر در چه شرایطی بهسر میبرد
دستنوشتههای وُینیخ The Voynich Manuscript
تاریخ نگارش این دستنوشتهها به اوایل دهه پانزدهم میلادی باز میگردد و این کتاب بهعنوان یکی از رمزآلودترین کتابهای دنیا شناخته میشود گفته میشود رمزنگاری این کتاب بهاندازهای دشوار است که بهعنوان قله اورست رمزنگاران معروف شده است دستنوشتههای وُینیخ، حدود ۲۴۰ صفحه دارد و کاملاً به زبان عجیب و غریب و غیرقابل فهمی نوشته شده است از طرف دیگر در این کتاب با تصاویر ترسناک زیادی هم طرف هستیم
اولین مالک این کتاب، کیمیاگری با نام
جورج بارِش Georg Baresch
بود جالب اینجاست که حتی روح «جورج» از اینکه این کتاب چگونه از کتابخوانهاش سر در آورده بود باخبر نشد و به ناگاه این کتاب را در میان کتابهایش یافت پس از «جورج بارش»، «دستنوشتههای وُینیخ»، بین چندین امپراتور و اشرافزاده دستبهدست شد
تئوریهای مختلفی در خصوص این دستنوشتهها وجود دارد و عده زیادی بر این باور هستند که این دستنوشتهها، توسط موجودات فضایی و بیگانهها به زمین آورده شده است و نفرین مرگباری گریبان رمزگشای این دستنوشتهها را خواهد گرفت
کتاب کلید کوچکتر سلیمان The Lesser Key of Solomon
این کتاب که با نام
کلاویکولا سالومونیس رِجیس Clavicula Salomonis Regis
نیز شناخته میشود، مجموعهای از وِردها و طلسمهای شیطانی را دربر دارد نویسندههای اصلی کتاب «کلید کوچکتر سلیمان» تاکنون ناشناس باقیماندهاند و گفته میشود که تاریخ نگارش این کتاب به قرن هفدم میلادی باز میگردد
چندین قسمت از کتاب «کلید کوچکتر سلیمان» به احضار ارواح اختصاص داده شده است
…
ツ نمایش کامل ツ
امان هیچوقت لباس عروس نپوشیده بود
حتی روز عروسیش
یعنی عمه کوچیکه م نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلا و با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفیدِ عروس پوشیدنو گذاشته بود به دلِ مادرِ تازه عروسِ من
بچه تر که بودم، موقع بافتن موهام برام از اون موقعا می گفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه
دست می کشید توی موهامو با خنده تعریف می کرد که چقدر دلش میخواسته روز عروسیش موهاشو شینیون کنه و تاج عروس بذاره، اما مشاطهگر پیر و اختصاصی خانواده ی پدری بلد نبوده و کلی با اتوی موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه
یه وقتایی که به شوخی می گفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسیِ مفصل بگیریم که لباس عروس و شینیون و تاج عروس و آرایشگاه و کلی مهمون و بزن بکوبم داشته باشه، می خندید و می گفت: دیگه خیلی دیره
میگفت: توی زندگیِ هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچوقت از یاد نمیرن، هیچوقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه، دردشون فراموش نمیشه، تا ابد حسرت میمونن
می گفت: درسته الان دیگه اون جوون ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید اونقدر ذوق و شوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرتِ اون یه روز رو دوشِ دلمه هنوز
میگفت: بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان، اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن، غرق می کنن آدمو
راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر می کنم به مامان و حسرتاش، به عمه ی کوچیکم و کاراش،
به خودم، به تو، به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم میمونن، به حسرتای کوچیکی که خیلی بزرگن
مثل جانم شنیدن از لبات
مثل ترکیب اسمم با صدات
مثلِ
مثلِ گرفتن دستات
طاهره اباذری هریس