نابرابر شده این جنگ، از آن می گذرم
هر که پرسید کجا رفت، بگو بی خبرم
تو و خالِ لب و ابرو و دو تا چشمِ سیاه
در مقابل مــــن بیچاره فقط یک نـفرم
رحمانی
(شاهد)
نابرابر شده این جنگ، از آن می گذرم
هر که پرسید کجا رفت، بگو بی خبرم
تو و خالِ لب و ابرو و دو تا چشمِ سیاه
در مقابل مــــن بیچاره فقط یک نـفرم
رحمانی
(شاهد)
کاش در تندیس آدم دل نبود
این همه غم داخلش منزل نبود
کاش جای هر غمی آغوش بود
عاشقان را جرعه ای دمنوش بود
کاش می شد قلبها را لمس کرد
لحظه های عاشقی را حبس کرد
خواستم منکر عشقت بشوم فهمیدم
از ته قلبِ من اخبارِ مُوثّق داری
می شود فاشِ همه، آنچه میان من و توست
که تو هم مثل خودم چشمِ دهنْ لق داری
(:
مهدی عابدی
تو یارِ صبورِ سابقِ من هستی
بد هم بشوم موافقِ من هستی
من بدقلقم! بد عنقم! بیمارم
ممنونم ازینکه عاشقِ من هستی
(:
آرزو کبیرینیا