کاش در تندیس آدم دل نبود
این همه غم داخلش منزل نبود
کاش جای هر غمی آغوش بود
عاشقان را جرعه ای دمنوش بود
کاش می شد قلبها را لمس کرد
لحظه های عاشقی را حبس کرد
کاش در تندیس آدم دل نبود
این همه غم داخلش منزل نبود
کاش جای هر غمی آغوش بود
عاشقان را جرعه ای دمنوش بود
کاش می شد قلبها را لمس کرد
لحظه های عاشقی را حبس کرد
مـے دانـم
تـــــــ❤ـــــو کـہ بـاشـے
یـک ریـز شـعـر مـےگـویـم
مـن از چـشـم هـاے تــــــ❤ــــو
شـعـرهـایـم را کِـش مـے روم
لیست عادتهای خوب در غذا خوردن
لقمههای کوچکتر بردارید و غذا را سریع نخورید، به آرامی خورده و مرتب بجویید. در هنگام غذا خوردن به خوبی تمام مزههای آنرا کشف کرده و لذت ببرید. در حین صرف غذا برای چند دقیقه در آرامش کامل باشید و موبایل را از خود دور نگه دارید
لیست عادتهای خوب درباره موبایل
هر روز صبح به سه نفر از دوستان خوب و ارزشمند پیام صوتی سلام احوال پرسی و انرژی مثبت بفرستید. هنگام رانندگی اینترنت گوشی را غیرفعال کنید، کسی که کار واجبی دارد حتماً تماس تلفنی میگیرد در زمان خواب صد درصد گوشی خود را خاموش و یا به حالت پرواز درآورید، فردای شما بستگی به آرامش خواب امشب شما نیز دارد
عادتهای خوب برای زندگی بهتر در سال نود و شیش
برای اعضای خانواده هر دو سه ماه یکبار هدیه کوچکی بگیرید تا همواره در خاطرشان عزیز باشید. هر ماه یک مقدار مشخص از درآمدتان را به حساب سپرده بلند مدت واریز کنید، حتماً ۱۰ سال بعد خواهید دید که چقدر کار خوب و مثبتی انجام داده بودید! با سینما آشتی کنید، هنر روح شما را تازهتر میکند! حداقل هر ماه یکبار به سینما رفته و از دنیای هنر لذت ببرید
💙💙💙💙💙
در کل زندگی شخصی هر کس به میل خودش پیش میرود و در این مطلب فقط سعی کردیم تلنگری برای الهام بخشیدن و الگوبرداری عادتهای خوب ارائه کرده باشیم. امیدوارم در سال جدید۹۶عادتهای خوبی وارد زندگی و رفتارتان بکنید و از آن لذت ببرید
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
موهای نوهات را نوازش میکنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری میاندیشی
که در جوانیات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم میتوانست
موهای سپیدت را
به نخستین برفِ زمستان تشبیه کند
و در چینِ دور چشمانت
حروفِ مقدس نقر شده
بر کتیبههای کهن را بیابد
یک روز
بل که پنجاه سال دیگر
ترانهی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامهی “مروری بر ترانههای کهن” شاید
و بار دیگر به یادخواهی آورد
سطرهایی را
که به صلهی یک لبخند تو نوشته شدند
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر
در آن روز
تازهترین شعرم برای تو خواهد بود
یادگاری یا شایدم خاطره
تصورش را بکن
رمانی هزار صفحه ای را
تا انتها بخوانی
و درست در انتهای آن
چشمت به ده صفحه ای بیافتد
که کسی آنرا
از کتاب جدا کرده است
آدمها همین قدر غیرمنتظره میشوند
وقتی بدون هیچ دلیلی
ما را قربانی رفتنشان میکنند
تا ماه شدی ، برکه شدم ، با تن تب دار
آیینه شدم ، محوشدی، تکه و تکرار
باید بنشینم ، بنوازم ، بنوازی
شهناز شوی ، ناز شوم با نفس تار
من پنجره را پلک زدم تا تو بیایی
شاید که دری باز شود در دل دیوار
ای دورترین بغض زمین ، مرز نفس گیر
نزدیک تر از من به خودم … وعده ی دیدار
و سيزده بدر از رگ گردن ب شما نزدیک تر است
و تو چه میدانی ١٤فرودين چیست؟
زمانی که ۷ صبح ساعت ها به صدا درمی ایند
و انچه در اسمانها و انچه در زمین است از وحشت در هم میپیچند
و گروه گروه به سمت ادارات رانده میشوید
و زیانکاران از ما میخواهند که انان را به ٢٩ اسفند برگردانیم تا اندکی بخوابند
در ان زمان نگهبانان به انان گویند ایا ب شما نگفته بودیم که تعطيلات عيد فانیست و عذابی دردناک در انتظار شماست؟
همانا که بازگشت همه بسوی اداره و مدرسه و دانشگاست