آدمی زاده گوگِل كه نیست
تا دو تا حرف تایپ كنى حدس بزنه
چى می خواى بگى
باید رک و پوست كنده حرفِ
دلت رو بهش بزنی
بدونِ حاشیه
به قولِ قدیمیا برو سر اصلِ مطلب
دوسش دارى!؟
دو حالت بیشتر نداره
برو بهش بگو
قبول كرد، كه قبول كرد
قبول نكرد، دووووباره بگو
من موهام بلنده اما رنگ کرده نیست
جایی که پسر غریبه هست ناز نمیکنم و عشوه نمیام
چون نیازی به دیده شدن ندارم
تیپم شیک و سادس
دنبال پول و ماشین مدل بالای پسرا نیستم
چون بابام برام کم نذاشته عقده ای نیستم
یکی از افتخاراتم اینه که همیشه هرچی خواستم مامانم برام خریده نه پسرای مردم
نمیگم خیلیا ما رو میخوان نه چون جنس ارزون خیلی مشتری داره
من هرکسی نیستم که هرکسی بیاد سمتم
قبل از اینکه خونه رو ترک کنم باید بگم کجا و با کی میرم
شبم باید قبل از ساعت خاصی خونه باشم
همینم که هستم و عوضم نمیشم
واسه من دختر بودن یعنی همین:)
مرد و غیرتش
😍💪🏼
اونی كـه با یه ” نه ” گفتنش میـفهمی که نباید اصرار کنی
😁💕
اونی کـه وقتی بهت #اخم میکنه يعنى باید #شالتو بکشی جلو
😡
اونی کـه وقتی مـیـخوای از پـیـشش بـری دست مـیـکـشـه رو لـبـت و مـیـگه کـمـرنگ کن اون رژتــو
😏💄
اونی کـه وقتی تو یه جمع میاد از بغلت تکون نمیخوره
😊😘
اونی کـه وایـمـیسه سـر کـوچـه تـا بـری تـو خـونـه
🏡👀
اونی کـه اگه بخوای اشتباه کنی پیش خودت بگی
اگه بفهمه میکشتم
😔😥
اونی کـه قبل از #مهمونی باید #لباساتو بهش نشون بدی تا
ok
بده
😍👫👗
اونی کـه خنده و شیطونیاش فقط مال تو
😂
و اخماش واسه بقیه س
😒
به این میگن مرد
👔
••●❥
منطقى ها از ديدنت خوشحال مى شوند
و احساسى ها با ديدنت “ذوق” ميكنند
منطقى ها از بودنت لذت مى برند
ولى احساسى از بودنت “كيف” ميكنند
منطقى ها شبها خوابت را ميبيند
ولى
احساسى ها ” رويا”ى تورا
منطقى ها به طرف تو قدم بر ميدارند
ولى احساسى ها “پرواز” ميكنند
منطقى ها در جواب “دوستت دارم” لبخند مى زنند ….ولى
احساسى ها مى شنوند
ذوق ميكنند
كِيف ميكنند
رويا ميبينند
بال در مى آورند
پرواز ميكنند
و بارها و بارها
مى گويند: من هم، دوستت دارم❤️💜
دیگہنِمیخوامِشـ! . . .❲🖤❳
چِقَدرخَستِگےاَزاینجُملہپیداستـ! . . .❲🕷❳
وَچِقَدرسَختہشِنیدَنِشـ! . . .❲🚬❳
وَسَختہتَراَزونگُفتَنِشـ! . . .❲🐾❳
چِقَدربَدهکہحَواسِموننیستـ! . . .❲🌪❳
تویرابِطَمونـ! . . .❲⚓️❳
چےداریمبہسَرطَرَفمُقابِلمیاریمـ! . . ❲🖥❳
کہحَواسِموننیستـ! . . .❲🎥❳
یہجاهایےدارهتَحَمُلِمونمیکُنہ! . . .❲🕯❳
دارهصَبوریمیکُنہ! . . .❲⛓❳
کہهَواسِموننیست! . . .❲🕳❳
آخَرخَستہمیشہ! . . .❲🗝❳
کہآخَراَزَمونسَردمیشہ! . . .❲🔗❳
ومیرِسہبہیہجُملہ! . . .❲🛒❳
دیـــگـــہنِــمـــیـــخـــوامِــــشـ! . . .❲🖤❳
چِقَدربَدهکہ! . . .❲📓❳
حَواسِمونبہاَحوالاتِشنیسـ! . .
ما دیگه، اون نوجوونای قدیم نیستیم که با شنيدن سينوس
کسینوس خندمون بگیره
بزرگ شدیم،نه؟
بچه کوچیکا بهمون میگن خاله، عمو
قدمون چند هوا بلندتر شده
دیگه، دستمون به کابینت بلندای اشپزخونه میرسه و پامون
…با، گاز و کلاچ
بعضيامون انقدر بزرگ شدن رفتن پی سیگار
بعضيامونم نه، دیدن غم و غصه شون دود کردنی
!نيست، نشستن خوردنش
ما دیگه، روزای برفی لیز نمیخوریم
نه که زمین یخ زده لیز نباشه ها
فقط یاد گرفتیم باید با احتیاط قدم برداریم که با مخ نریم تو
…زمین
قلبامون چی شد راستی؟؟
بعضيامون دل شکستن ،خیلیامون دل شکسته
…ن ، بعضيامون دل باخته و بعضيامون دل تنگ
ما خیلی وقته که دیگه بچه نیستیم
ولی پیر شدیم یا بزرگ ؟؟
…اینه که، جای بحث داره
🖤🥀
خانوم دکتر من واسه اینکه بتونم ببینمتون سه روز توی نوبت بودم، سعی میکنم خلاصه بگم حرفام رو که زیاد وقت نگیرم
گوش میکنم
راستش همه چیز برمیگرده به سیزده سال پیش، وقتی عاشق بوی دخترونه ی مقنعه ی مدرسش بودم! من نقشه کشی میخوندم و دیوونه ی بازیگری، اونم ریاضی میخوند اما جای معادله و عدد دوست داشت بدونه تو سر آدما چی میگذره
سال آخر دبیرستان بهترین روزای زندگیمون بود، نیم ساعت قبل از زنگ آخر از دیوار مدرسه میپریدم بیرون و هنوز زنگشون نخورده جلوی در مدرسه منتظرش بودم
اون هیچ وقت نفهمید که من واسه هزینه ی فلافل و سمبوسه ی مسیرِ مدرسه تا خونه تمام طول هفته تکالیف نقشه کشی بچه هارو انجام میدادم و پول میگرفتم ازشون
حالمون خوب بود که خوردیم به کنکو
من از کنکور متنفرم خانوم دکتر، از تغییر مسیرهای یهویی متنفرم
به هم قول دادیم هر جفتمون توی یه شهر قبول بشیم، انتخابمونم شیراز بود
من قبول نشدم اما اون قبول شد و رشته ی مورد علاقشو به دوری مون ترجیح داد و رفت
منم باید میرفتم سربازی، این دوری من رو عاشق تر میکرد و اون رو دلسردتر! حق داشت خب، اختلاف مدرک تحصیلی رو میگم، آخه من وقتی ازسربازی برگشتم مجبور بودم برم سرکارو جایگزین پدر کار افتادم باشم
لا به لای سختیای زندگی داشتم دست و پا میزدم که برگشت بهم گفت من و تو راهمون خیلی وقته سواشده، بهتره دچار سوتفاهم نباشیم
به همین راحتی گفت سوتفاهم و رفت پی تفاهمی که توی همه چی دنبالش میگشت الا دلِ من که براش لرز میگرفت
بعد از سیزده سال هفته ی پیش جلوی محل کارم یه نفر زده بود به ماشینم و کارت ویزیتش رو گذاشته بود و رفته بود
اسمش رو که روی کارت دیدم اول باورم نشد اما بعد ازکلی پیگیری فهمیدم خودشه
ماشینم قراضه تر از این حرف هاست که برم پی خسارت اما به عنوان مریض وقت گرفتم، مریضش بودم خب
انقدر توی کارش بزرگ شده که واسه دیدنش سه روز توی نوبت بودم
انقدر فکرش پرته که بعد از این همه حرف زدن هنوز داره نگاهم میکنه و نفهمیده من همون سوتفاهمی ام که بزرگترین تفاهم زندگیم رو ازم گرفت…اینا همه حرفای من بود خانوم دکتر، اما نیازی به نسخه نیست، شما سیزده سال پیش نسخه ی من رو پیچیدی
یه ماه پیش وقتی توی بلیط فروشی سینما دیدمت همه ی اون روزامون از جلوی چشمم ردشد، اون تصادف ساختگی رم ترتیب دادم که ببینمت…که شاید بتونیم دوباره دچار اون سوتفاهم بشیم! میخوام فردا ظهرجلوی مدرسه ی دوران دبیرستانمون ببینمت
فردا قول دادم زن و بچم رو ببرم سینما بعدش بریم فلافلی، همون فلافلی نزدیک مدرستون…راستش من هنوز دیوونه ی بازیگری ام…بازیگر خوبی ام شدم…سیزده ساله دارم زندگی رو بازی میکنم، یه بازی بی نقص
[گاهیهَمبِخودِتسَربِزَن
حالِچِشماتوبِپُرس
وَدَستیبِسَرورویِاحساسِتبِکِش
روبِرویِآینهبِایستوَ
تَمامتَنهاییاَترامُحکَمدَرآغوشبِگیر
وَباصِدایِبُلَندبِخودِتبِگو
“تو”تَنهاداراییِمَنهَستی
بِگوکِباهَمِهیِکاستیهایِجِسمیوروحی
توروبیبَهانِهوعاشِقانِهدوسِتدارَم
بَرایخودِتوَقتبِذار
بامِهرَبونیدَستِتوبِگیروبِهَوایِآزادبِبَر
نَذاراِحساسِتَنهاییکُنی
نَذاراَبرایِسیاه،چِشاتواَزپادَربیارَن
مُطمَئِنباش
هَرگِزکَسیدِلسوزتَراَزتو
نِسبَتبِتوپِیدانِمیشِه
اَلَکی بش نگو دوست دارم
🙂
اَلَکی آرومش نکن
🙂
اَلَکی بَغَلش نکن
🙂
اَلَکی وابستش نکن
🙂
لعنتی اون بعد از تو داغون میشه
🙂