فهرست مطالب
  • نوشته های اندرویدی (2,526)
  • دفتر شـعـــر (1,222)
  • دلنوشته (1,035)
  • متن زیبا (934)
  • عاشخونه ها (879)
  • انرژی مثبت (849)
  • داستانکهای زیبا (542)
  • متفرقه (303)
  • روانشناسی (265)
  • یک ذره کتاب (249)
  • پست های سریالی (249)
  • عکس و مکث (245)
  • بسته جوکها (212)
  • پیام های اوسا (164)
  • یادمون باشه (131)
  • سخنان بزرگان (129)
  • خاطره ها (125)
  • جملکس (118)
  • نهج البلاغه (117)
  • سرگرمی (98)
  • طالع بینی (86)
  • جوک های تابستون 96 (86)
  • آیا میدانید (86)
  • ترانه خونه (85)
  • داستانک های شیخ و مریدان (84)
  • داستان های دینی (77)
  • پیامک تبریک (74)
  • متن سلامتی (64)
  • خندانکس (58)
  • چیستان (57)
  • پیام تسلیت (57)
  • جوک های بهار 95 (57)
  • جوک های تابستان 94 (56)
  • نقاشی های ارسالی (51)
  • مطالب علمی (50)
  • بهلول (47)
  • جوک های تابستان 95 (46)
  • جوک بهمن 93 (41)
  • جوک های بهار 96 (41)
  • جوک های زمستان 94 (40)
  • جوک های آذر 93 (39)
  • خبرنامه (39)
  • دیالوگ های ماندگار (38)
  • داستان های ترسناک (35)
  • جوک های بهار 97 (35)
  • حدیث (34)
  • ساختاری (34)
  • چُس ناله (34)
  • جوک های بهار 94 (32)
  • جوک های زمستان 95 (32)
  • پــیامــک (30)
  • اموزش (30)
  • شرت و پرت (28)
  • ملا نصرالدین (25)
  • زنگ سلامت (19)
  • جوک های پاییز 95 (18)
  • جوک های زمستون 97 (17)
  • جوک های بهار 98 (17)
  • داستان کوتاه علمی (16)
  • جوک های پاییز 96 (16)
  • جوک های پاییز 98 (16)
  • زندگی نامه بزرگان (15)
  • دروصف محرم (15)
  • تست های روانشناسی (13)
  • جوک های پاییز 94 (13)
  • دهه شصتیا (13)
  • جوک های بهار 99 (13)
  • جوک های پاییز 97 (12)
  • جوک های زمستان 98 (12)
  • کامنتکس (10)
  • آموزش (10)
  • جوک اسفند 93 (9)
  • نرم افزار ساخت بوت (8)
  • جوک های تابستان 97 (8)
  • جوک های آبان 93 (7)
  • نبرد ها (7)
  • جوک های زمستان 96 (7)
  • گالری (6)
  • خبرنامه ی کلش آف کلن (6)
  • جوک های تابستان 98 (6)
  • داستان های مولانا (5)
  • نرم افزار های متفرقه نیمباز (5)
  • جوک های دی 93 (5)
  • کارگاه داستان نویسی (5)
  • جدا کننده ها (4)
  • نرم افزار ها (4)
  • داستان های تصویری (4)
  • فیلمنامه های طنز و خنده دار (3)
  • آموزش روباتیک (3)
  • بیس های پیشنهادی (3)
  • مپ های عجیب غریب (3)
  • آشپزی (3)
  • نرم افزار تبلیغ در روم (2)
  • نرم افزارهای فلود (2)
  • آموزش کلش آف کلنس (2)
  • مپ های مخصوص کاربران (2)
  • قوانین اتحاد (1)
  • توون هال 7 (1)
  • توون هال 8 (1)
  • توون هال 9 (1)
  • توون هال 10 (1)
  • جوک پاییز97 (1)
  • جوک های تابستان 99 (1)
  • اپ اندروید

    Author Archives: mk

    mk

    About mk

    زندگی یعنی BTS و تمام

    بگو چه حالی میشی


    ^^^^^*^^^^^
    شده شمع بشی نبینی پروانتو
    شده حتی بترسی از سایتو

    تو چشماش ببینی هر شب ایندتو
    یه شبه ترکش کنی این عادتو

    شده تک بیوفته تو دلت یه گوشه
    شده خاطره هات ارزو شه
    شبا حرف بزنی با درو دیوارا
    نتونی پا بزاری حتی توی کوچه
    من الان این حالو دارم یه بیقرارم
    تورو ندارم
    کجای شهرو پا بزارم اسمتو نیارم
    اگه یه نفرو خیلی دلت بخواد
    واسش اب بشی نشه ماهی برات
    دیگه اسمتم حتی یادش نیاد
    بگو چه حالی میشی
    اگه بارون بیاد تنها بشینی
    همش یه نفرو همه جا ببینی
    کوه یخ بشی دستاشو که میگیری
    بگو چه حالی میشی
    من الان این حالو دارم یه بیقرارم
    تورو ندام
    کجای شهرو پا بزارم
    اسمتو نیارم

    ^^^^^*^^^^^
    هوروش بند

    mk
     

    4 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    ترانه خونه

    ♥تا اخر عمر♥♡بیشتر از اون♡


    ..♥♥………………

    با صدای پیامه گوشیم به خودمم اومدم
    فقط به جیمین نگو من بهت گفتم ناراحت میشه

    ممنون نامجون

    دکمه ارسالو زدم
    رفتم پای کمدم لباس جدیدی که وقت نشده بود بهش نشون بدم رو پوشیدم
    عینک دودیمو زدم کلاه کپمو سرم کردم
    بعد از وارد شدن به رستوران نگاهمو چرخوندم
    هیشکی اونجا نبود ولی تا چشمم به

    vip

    خورد فهمیدم بالان
    رفتم سمت گارسون بهش گفتم باید برم بالا
    اول مخالفت کرد ولی با پولی که بهش دادم نظرش تغییر کرد
    رفتم بالا جیمین و دختره رو دیدم
    احساسم میگفت فقط برو اون زنیکرو بهم گره بزن
    ولی چه میشه کرد
    دختر لاغر اندام و ریز نقشی بود
    به انتخاب جیمین نمره ی 20 دادم
    جیمینم مثل همیشه جذاب و خوش تیپ
    یه میز گوشه پیدا کردم که نه خیلی بهشون نزدیک باشه نه دور که بتونم ببینمشون
    عینک و کلاهمو در اوردم
    گلوم داشت میترکید

    جیمین شی خیلی نامردی اخه چرا؟

    این جمله مداوم با خودم تکرار میکردم تا اینکه غذاشون رسید
    نمیدونم دختره چی گفت که جیمین نیشش تا بناگوش باز شد
    من که میخواستم با چشمای خودمم ببینم که دیدم
    از جام بلند شدم عینک و کلاه کپمو گرفتم دستم از میزشون که گذشتم
    یکی مچمو گرفت کاشکی میتونستم برنگردم سمتش
    جیمین نگام کرد

    اینجا چیکار میکنی؟

     

    اومده بودم غذا بخورم

    رومیز که غذا نیست

    کار برام پیش اومد نتونستم سفارش بدم

    هزار بار گفتم گشنه نمون

    به گارسون اشاره کرد که یه صندلی اضافی بیاره با چشمم گارسونو دنبال میکردم
    ولی سنگینی نگاه جیمینو رو خودم حس میکردم
    بعد نشستن کنار جیمین دختره گفت

    آ فکر کنم رابطه نزدیکی با اوپا دارین که نگارنتونه

    یه لبخند تحویلش دادم

    نه اونقدرام صمیمی نیستیم

    این دفعه جیمین لب باز کرد

    بخور مهرک وگرنه من بهت غذا میدم

    شنیدن اسمم از زبونش هم برام تلخ بود هم شیرین
    دو قاشق غذاشتم دهنم ولی ادامه ندادم
    بعد تموم کردن غذاشون دختره گفت

    ممنون جیمین غذاها عالی بود

    رومو برگردوندم و نیش خند زدم

    انگار غذاهارو جیمین پخته

    جیمین حرفمو شنید دست گذاشت رو پام که تا الان داشتم تکون میدادم
    دختره با تعجب نگام کرد
    چیزی گفتی

    اره گفتم راست میگی غذا ها عالی بود

    دختره رو به جیمین لبخند زدو گفت

    جیمین یه دفعه باید دعوتم کنی و خودت برام غذا بپزی

    حتما

    چشمام اندازه گردو شده بود
    حتما؟ واقعا جلو من جیمین به دختره گفت حتما؟
    دختره بلند شد جیمینم پاشد
    منم با زور بلند شدم
    دختره خدافظی کرد لُپ جیمینو بوسید
    بعد رفتن دختره منم وسایلمو برداشتم

    کجا میری

    به تو چه کجا میرم؟

    مهرک حالت خوبه چرا اینطوری حرف میزنی ناراحتی؟

    با حرص گفتم

    حتما؟ تو بهش گفتی حتما؟ کاش میتونستم بگم دسپختت چقدر افتضاحه تازه

    لپتم که در اختیارش گذاشتی گفتی یه قرار تبلیغاتیه ولی من که نه گزارشگر میبینم نه دوربینی برای اخرین بار دیدار چندان خوبی نبود

    با اعصبانیت گوشیشو از جیبش در اورد یه شماره گرفت
    صدای یه مرد از پشت تلفن پخش شد

    ممنون جیمین کارت عالی بود همونطور گفتم دیگه لازم نیس ببینیش

    جیمین قطع کرد

    هنوزم فکر میکنی از تو گذشتم؟ جسبیدم به یکی دیگه؟ دیوونه من عاشقم

    سرمو پایین انداختم

    اخه میخواستم با چشمای خودم ببینم وقتی نامجون پیام داد دیگه مطمعن شدم قرار گذاشتی

    سری دستمو گذاشتم رو دهنم تازه فهمیدم چه سوتی دادم

    پس اومده غذا بخوری اره؟

    ریز خندیدم

    خوشحالم که الان خوبیم دوباره پیشمی دیگه نه؟

    نگاش کردم مگه میشد از اون مرد گذشت

    اوهوم

    راستی این پیرهنتو تاحالا ندیده بودم قشنگه

    وقت نشد نشونت بدم

    دستمو گرفت

    ولی الان تا اخر عمر وقت داریم

    بیشتر از اون

    بعد حرفم چشمامو بستم و به ضربان قلبش گوش دادم
    ارامشم با این مردو با هیشکی عوض نمیکنم
    ..♥♥………………

    در برابر هر چیزی ◄
    زندگی با جیمین و پسرش ◄

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    پست های سریالی

    زندگی با جیمینو پسرش


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    آخ کلم

    دستشو گذاشت رو سرم نازم کرد

    عشقه کله پوکه من سرش چطوره؟

    کله پوک خودتی جیمین

    با خنده گفت

    باشه بابا اعصابی نشو منم اصلا

    دره ماشینو بست خودشم نشست شروع به حرکت کرد
    پشت چراغ قرمز یه زن بایه بچه نسبتن کوچولو در حال رد شدن بودن که جیمین لب باز کرد

    بنظرت بچه ی ما شبیه من میشه یا تو

    ناخوداگاه دستم رفت رو شکمم جیمین خبر نداشت منم نمیخواستم بهش بگم
    من اون بچرو نمیخواستم هنوز سنم کم بود میترسیدم تازه دلم نمیخواست عشق جیمین
    نسبت بهم کم بشه

    نمیدونم ولی امید وارم تلفیقی باشه

    آز اون لبخندا ی ممنوعش تحویلم داد

    امید وارم

    بعد از خرید دوتا پیتزا که بدجور هوس کرده بودم
    رفتیم خونه پیتزا هارو تو اشپز خونه گذاشتم که مبایلم زنگ زد

    موبایلته

    کیه جیمین

    زنگ گوشیم قط شد ولی صدایی از جیمین نشنیدم

    جیمین؟

    رو تخت نشسته بود برگه ی ازمایش دستش بود
    با ذوق برگشت سمتم

    ..عاشق..

    با چشمای اشکی جملشو ناتموم گذاشتم

    من نمیخوامش

    چی میگی واسه خودت یعنی چی نمیخوامش ها میخوای چی کار کنی؟

    کورتاژ

    با اعصبانیت بلند شد و سرم داد زد

    تو هیچ غلطی نمیکنی

    جیمین هیچ وقت سرم داد نزده بود اونوقت بخاطر این بچه سرم داد زد؟
    دستشو آز دستم جدا کردمو محکم کوبیدم رو شکمم
    با هق هق گفتم

    نمیخوامش نمیخوام

    با سیلی که تو صورتم خوابوند گریم بند اومد جیمین رو من دست بلند کرد؟
    گوشیمو برداشتمو اومدم برم که گفت

    کجا میری

    به تو هیچ ربطی ندآره دنبالم اومدی نیومدی جیمین خوب خودتو بهم نشون دادی

    به صورتم اشاره کردمو زدم بیرون

    رفتم سمت پارک خونمون تو حال هوای خودم بودم که صدای یه خانم
    توجهمو جلب کرد

    خانم ببخشید یه لحظه از پسرم مواظبت میکنید تا بیام؟

    یه نگاه به پسرش انداختم
    لبخندی بهم زد که دلمو اب کرد

    بله بله حتما

    رفتم سمتش

    سلام نونا _ تو کره به خواهر بزرگ تر مین نونا یا دختری که ازت بزرگتر باشه

    نونا؟

    اره دیگه تو که مثل مآمانم پیل نیشتی

    مامانش یه ابروشو انداخت بالا و گفت

    من پیرم دیگه اره؟ اگه برات بستنی خریدم

    گفت

    واقعا بلام نمیخلی؟

    گفتم

    عیب نداره من میخرم

    مادرش تشکری کردو رفت
    بغلش کردم رفتیم دوتا بستنی شکلاتی خریدیم و برگشتیم
    یه لیسی به بستنیش زد که منم دلم اب افتاد شروع به خوردن کردم
    بعد از چند ثانیه یه صدای پا شنیدم برگشتو جیمین و دیدم که دست به جیب داشت میومد به
    سمتمون چشماش قرمز بود معلوم بود گریه کرده
    اومد کنارم ولی تظاهر کردم ندیدمش یه لیس به بستنیم زد
    و به کوچولو گفت

    سلام کوچولو خوبی؟

    پسره به جیمین نگاه کردو گفت

    سلام آجوشی چرا بستی نونا رو خولدی؟ کار بدی کلدیا_ تو کره به پدر بزرگا میگن آجوشی

    با تعجب به من نگا کرد و گفت

    چطور ایشون نوناست من آجوشی؟

    تو مثل مامانم پیلی چونکه

    مامانش از پشت

    عه وا جونگ هیون این چه حرفیه؟ ببخشیدا

    با شیطنت به جیمین نگا کردمو گفتم

    راست میگه همسر منم پیره اخه یکم

    بعد این حرفم جونگ هیون گفتچ

    اله دیگه پیله یکم

    جیمین با خنده گفت

    اله

    بهش چشم غره رفتم که زبونشو مسخره نکنه
    بعد یکم حرف زدن شمارشو گرفتم تا هر موقع شد همو ببینیم
    خانومی که الان فهمیدم اسمش سوهیه با بوق همسرش دستمو فشرد تا بره
    که جیمین از پشت بغلم کرد و گفت

    خوش حال میشیم همو ببینیم اخه ما یه تو راهی داریم

    زنه با این حرف بهم تبریک گفت و رفت بعد سوار شدن
    جونگ هیون با دستای تپلش باهامون بای بای کرد و رفت
    برگشتم سمت جیمین بغلش کردمو گفتم

    من خیلی خود خواه بودم جیمین منو ببخش من میخواستم عشق تو فقط برای خودم باشه ببخشید

    دست کشید رو گونمو گفت

    من عاشق تو هرچیزی که مربوط به توعم حالا که دیگه نظرت تغییر کرده بیا بریم رو تاب دونفره

    رو تاب بودیم که جیمین دوباره پرسید

    بنظرت من پیرم؟

    وا چرا؟

    اخه اون پسره گفت میترسم دخترمم همینو بگه

    منظورت پسرمونه دیگه

    نه دخترمون

    بچه تو شکم منه منم میگم پسره فهمیدی؟

    اها باشه بعد اسمش چیه؟

    بله اسمشم اسمشم

    تازه فهمیدم داره مسخرم میکنه کوبیدم رو دستش
    بلند شد بدو بدو فرار کرد از دستم
    سری براش تکون دادم که گفت

    به این زودی سنگین شدی؟

    با یه جیمین بلند راه افتادم دنبالش
    بنظرتون زندگی با جیمینو پسرش چطوری ادامه پیدا میکنه؟

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
    در برابر هر چیزی ◄

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    پست های سریالی

    در برابر هر چیزی


    رو مبل منتظر بودم تا بیاد ساعت 2 نیمه شب مثل همیشه این ساعت داشت میومد
    داشتم خاطراتمون رو مرور میکردم که با صدا باز شدن در به خودم اومدم

    سلام

    پرید هوا

    یااا چیکار میکنی ترسیدم…هنوز نخوابیدی؟

    نه منتظر تو بودم

    منم

    ^^^^^*^^^^^
    پشت بهم دراز کشیده بود ولی من چشمام خیره بود به شونه هاش
    دیگه مثل قدیما از پشت بغلم نمیکرد با موهام بازی نمیکرد
    نمیگفت دلیل زندگیمی
    از صدای نفساش فهمیدم خوابش سنگین شده خواستم بغلش کنم
    که نور گوشیش اتاق رو روشن کرد خیلی اروم از جام بلند شدم رفتم به سمت
    گوشیش پیامش رو لاک اسکرین مشخص بود

    فردا زود بیا جیمین عاشقتم

    ناخدا گاه دستمو گذاشتم جلوی دهنم بغض گلومو گرفت
    به یاد حرفای مامان بابام افتادم

    اخه این پسره ی خارجی چی داره؟

    خودتو بدبخت نکن دختر ازش دل بکن

    اخه من چی براش کم گذاشته بودم؟ من فقط بخاطر جیمین
    از پدر مادرم جدا شدم و به خودم گفته بودم که انقدر از عشقش
    سیر میشم که نیازی به پدر مادرم نداشته باشم
    البته این حرفو خودش بهم زده بود

    ^^^^^*^^^^^
    دیگه مثل قدیما نبودم هرچی میگفت به یه اره نه ساده کفایت میکردم
    وقتی نگام میکرد بهش لبخند میزدم از اون لبخندا که هر
    احمقی عشقو از توش میخوند شبام قبل خواب عشقمو بهش اعتراف میکردم
    رفتارای اونم فرق کرده بود شبا یکم زود تر میومد خونه
    باهام بیشتر حرف میزد بعضی وقتام میگفت

    چرا حرف نمیزنی عزیزم؟میدونی که خیلی دوست دارم

    میدونستم ولی الان دیگه نه
    کارش شده بود رفتن تو اتاق مهمون درو بستن یه روز در تا نیمه باز از در نگاه کردم
    گوشیشو پرت کرد سمت دیوار طوری که هر قسمتش به زمینو زمان برخورد کرد
    دست گذاشت رو صورتش و با گریه زمزمه کرد

    چطور تونستم لعنت بهم چطور تونستم همچین کاری باهاش بکنم

    ^^^^^*^^^^^
    مثل همیشه زیر پنجره نشستم و زانومو بغل کردم
    بغضم ترکید البته چیز جدیدی نبود بد اون روز هر شب وقتی
    جیمین خونه نبود گریه میکردم
    دیگه گریم قط شده بود که با صدای در تعجب کردم
    خیلی زود برگشته بود خونه
    سرمو اوردم بالا به چشماش خیره شدم داشت گریه میکرد دستش رو زانوهام بود

    میدونم که از همه چیز خبر داری

    لبخند زدم

    دوست دارم جیمین

    گریش شدید تر شد

    چرا اینطوری میکنی ها؟ دعوام کن بهم لعنت بفرست بگو ازم متنفری یه چیزیو بشکون چرا هیشکدوم از این کارا رو نمیکنی؟ تو داری بدترین بلا رو
    سرم میاری بی اعتنایی میکنی بهم

    نمیتونم اخه از عشقم یه زره هم بهت کم نشده

    اشک های مزاحم رو صورتش رو پاک میکرد و با لکنت که به خاطر سریع حرف زدن بود گفت

    من آشغال این بلا رو سرت اوردم؟….غلط کردم….غلط کردم …خواهش میکنم بشو همون ادم قبل…همونی که
    من لیاقتشو نداشتم …خواهش میکنم اینطوری نکن

    ازم نخوا بشم همون ادم قبلی من قلبم شکسته الان یه مرده متحرکم
    یه بار مردم منتظر بار دومم

    دست کشید رو گونم

    از..اول شروع میکنیم ..منو ببین من ..من پشیمونم
    من عاشقتم

    لبخند زدم الان دیگه دلم گرم شده بود
    سطحی بوسیدمش و سرمو گذاشتم رو شونش
    الان دیگه با خیال راحت میتونستم برم
    بدنم بی حس شده بود
    صدای ضربان قلبم اروم اروم کم میشد
    خدا به قولش عمل کرده

    عشق جیمین در برابر هر چیزی حتی زندگیم
    ^^^^^*^^^^^

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    پست های سریالی

    bts


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    دوباره سلام
    ببخشید هی مزاحم وقتتون میشم
    خب گفتین خیلی خودشونو میگیرن و از این جور حرفا
    میخواستم بگم که

    bts

    کلا دو مدله یا بی تفاوتی بهشون
    یا
    دیوونشونی مثل من
    بعد نگین بخدا اصلا این مدلی نیستن که خودشونو بگیرنو اینا
    فقط الان که فهمیدن تو ایران ماه رمضونه
    همش از غذا هاشون فیلم آپلود میکنن
    از جمله اون جیمین شی نامرد
    البته خیلیم معلوم نیستا فقط الان از غذا هاشون خیلی فیلم آپلود میکنن
    بعد تازه بچه هامون خیلی مثبت هستن والا
    مثلا تو بیلبورد یکی از زن های معروف از وی یا
    همون تهیونگ شماره ی شخصی خواسته
    اما
    تهیونگ شماره ی منیجرشو داده
    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
    بعد این وی انقدر خانواده دوستههههههههههه که نگو
    از این ها بگذریم واسه ی اینکه نظرتون دربارشون یکم
    تغییر کنه برید از فیلم های فانشون رو نگاه کنید
    ممنون که خوندین

    🙂 ♥♥♥

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    سرگرمی

    bts


    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    bts
    تشکیل شده از 7 نفره
    ار ام یا همون نامجون که ما ارمی ها صداش میزنیم
    وی یا تهیونگ
    جونگ کوک که خودش دوست داره کوکی صداش بزنن
    شوگا
    جی هوپ
    جین
    و جیمین که کوکی جیمین شی صداش میکنه
    این گروه رو بیگ هیت درست کرده
    جونگ کوک صدای اصلیه ولی رپ میخونه بیشتر
    شوگا و جی هوپ هم رپ میخونن
    و نامجون
    اما جین و جیمین و تهیونگ نه
    تهیونگ یه جورایی کلفت ترین صدا رو داره
    ولی جیمین و جین صدای نازکی دارن که حالا بازم جین بهتره
    تو مراسم های زیادی مثل
    گرمی
    بیلبورد و تو خوده کره که حالا اسمشون رو نمیدونم
    حضور داشتن و با نتایج خوبی هم رو به رو شدن
    مثلا بعد مراسم گرمی داخل یو تیوب
    جیمین با واکنش های جالبی رو برو شده مثلا گفته بودن
    اون پسر مو بنفشه کیه خیلی خوشگله
    یا کوکی که گفته بودن اون کیه
    خیلی کیوته

    ^^^^^*^^^^^

    داخل موزیک ویدیو هاشون که رقصاشون تاپه
    خوده جی هوپ و جیمین قبله اومدن و خواننده شدن
    بخاطر رقصشون معروف بودن
    اما اگه رده بندی کنیم 3 تای اول
    جیمینه بعدش جونگ کوک بعدش هم جی هوپ
    مثلا تو امریکن گات تلنت اهنگ
    idol
    رو اجرا کردن با رقص
    که سایمن خیلی خوشش اومده بود
    خلاصه که سرتون رو درد نیارم
    خواستم اگه طرفدار این گروه یا همون آرمی شدید
    دربارش بدونید 🙂

    * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *

    سمت راست پایین
    جونگ کوکه کناریش جین کنار جین هم شوگا بالا سر شوگا
    جی هوپه بالا سر اونم ار ام
    کنار ار ام وی یا همون تهیونگ اونیم که یه دستش رو از کتش در اورده جیمینه

    * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    سرگرمی

    bts


    سلام ، سلام ، سلام
    میخوام چند عدد از اهنگ های گروه

    bts

    رو بهتون معرفی کنم

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    Run

    ***

    fire

    ***

    fake love

    ***

    boy with luv با همراهی هالزی

    ***

    i need u

    ***

    Blood sweat & tears

    ***

    Airplane

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    اگه خواستید موزیک ویدیو هاشونم نگا کنید که عالیه همین

    Boy with luv

    بعد اومدنش
    چهار تا رکورد شکوند

    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    ترانه خونه

    افکارم


    ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
    شده یکم دلم بگیره ولی نمیزارم
    درو دیوارو غم بگیره
    هر تلخی یه شیرینی میخواد
    مثل اینکه زهر چایی رو
    قند
    بگیره
    من از هرکی یه ریز پشت هم ناله میکنه عقم میگیره
    هرکی منو دست کم بگیره
    میرسه به حرفای من دو قرن دیگه
    هیشکی هیچی یادم ندادو من هرچی دارم از کارمه
    ثروتی که فکر میکنی ندارم از سرمایم افکارمه
    اینه فرق من با همه که هرچی به دست میارم کمه
    من بزرگم اینه که ریز بنظر میرسن کنارم همه

    mk
     

    5 سال پیش

    نوشته شده توسط :
    انرژی مثبت

    نمایش بیشتر
    user_send_photo_psot

    نه عاشقیم نه دوستِ صمیمی
    .
    .
    .
    یک _ بلاتکلیفیم
    .
    .
    .
    یک _ دوستِ معمولی

    ...

    user_send_photo_psot

    ‏یه سری انگشت کوچیکه ی پام خورد به مبل،دیدم دردش نیومد،دوباره زدم باز دردش ...

    user_send_photo_psot

    گفت : اوسا !
    .
    .
    .
    گفتم : جونم ؟
    .
    .
    .
    گفت : مهربون بودن خوبه ! باید مهربون بود !
    .
    .
    .
    گفتم : ...

    user_send_photo_psot

    ..♥♥..................
    من میگم ادم باید تنها بودنشو بلد باشه
    تا سر تنها نبودن به ...

    user_send_photo_psot

    یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شود
    کلبه احزان، زیارتگاه یاران می شود

    ای دل غمدیده ...

    user_send_photo_psot

    ..*~~~~~~~*..

    در دهکدهٔ یوش_از روستاهای استان مازندران_در سال ۱۲۷۶ ه‍ . ش پا به عرصه ...

    user_send_photo_psot

    *~*~*~*~*~*~*~*

    بر پیکر عالم
    وجود جان آمد
    یک عید بزرگ بنام قربان آمد
    *bandari* *bandari* ...

    user_send_photo_psot

    من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
    سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام

    سیب دندان زده از ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

    در واقع عشق می‌توانست یکی از چیزهایی باشد که انسان را ...

    user_send_photo_psot

    در خاله بازی خواستی تا شوهرت باشم
    در عین كودک بودنم نان آورت باشم

    هر جا كه ...

    user_send_photo_psot

    ♦♦---------------♦♦

    برگرد
    بی تو نمیشه اینجا سر کرد

    خاطراتت حالمو بدتر ...

    user_send_photo_psot

    ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄

    ‏دو چیز در جهان بی انتهاست: گستردگی ...

    user_send_photo_psot

    ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
    قوی بمون
    بزار متعجب باشن از اینکه چطور هنوزم لبخند رو ...

    text .
    .
    .
    در حال تکمیل کردن سیستم نمایشی سایت .
    .