سردار شكست خورده مورچه را مي ديد که دانه اي چند برابر خودش را به زحمت به بالاي ديوار مي کشد
انديشيد: چـه کار دشواري!؟
هر چه منتظر ماند تـا دانـه از دهان مورچه رها شـود و بيفتد تا دوباره تلاش کند؛ نيفتاد
به ناچار با انگشت مورچه و دانه را انداخت. هفتـاد بـار انداخت و وقتي از اراده و پشتكار مورچه درس گرفت،مورچه را له کرد
❇مهدی آفاش❇
8 سال پیش
روان پریش
هر چه میخواهد دل تنگت بگو