khengoolestan_axs

o*o*o*o*o*o*o*o

اولین تمرین کلاس برنامه نویسی مون، کد نویسی یه ماشین حساب ساده بود. من ولی میخواستم یه برنامه ی جذاب تر بنویسم. و کیه که ندونه هیچ چیزی برای من تو دنیا جذاب تر از تو نیست
این شاید ساده ترین و ابتدایی ترین برنامه ای باشه که میشه نوشت، ولی تو بعد از اجرا کردنش انقدر محکم بغلم کردی که فکر کردم پیچیده ترین و مهم ترین برنامه ی دنیا رو نوشتم

وقتی توی لپ تاپت اجراش کردی، کامپیوتر برات یه جمله تایپ کرد یه سوال:دوستم داری؟

البته من از قبل فکر همه جاشو کرده بودم. این برنامه جوری نوشته شده که تو اگه هر چیزی غیر از «yes» تایپ میکردی، ارور میداد و برات مینوشت: متاسفانه جواب شما اشتباه بود…دوباره تلاش کنید

چون همونجور که بارها بهت گفتم: من که اصرار ندارم، تو خودت مختاری… یا بمان، یا که نرو، یا نگهت میدارم
ولی تو بدون اینکه من چیزی بهت بگم، بدون اینکه مکث کنی در جوابش نوشتی
yes

بعد برات یه پیغام اومد. یه لبخند
(:
درست مثل همونی که بعد از اجرای برنامه، روی لبای خودت حک شده بود و البته نه به همون قشنگی که روی صورت تو بود
تو البته خودت خوب میدونی اینکه حتما در جواب: دوستم داری؟
باید مینوشتی: اره… یه اجبار نیست، یه التماسه. التماس دوست داشته شدن. چون تو کلا و حتما موجود لایق به التماسی هستی

ماه ها گذشت، سالها گذشت، من حالا کدهای پیچیده تری مینویسم ولی من هنوزم وقتی کسی ازم میپرسه بهترین برنامه ای که تو عمرت نوشتی چی بوده؟
کد برنامه ای که بعد از سومین جلسه ی کلاس برنامه نویسیم برای تو نوشتم رو بهش نشون میدم، سرمو بالا میگیرم، و میگم: این دوست داشتنی ترین برنامه ایه که من تو عمرم نوشتم

برنامه ای که بابتش به جای پول، یه لبخند از روی ذوق و رضایت دستمزد گرفتم. برنامه ای که اسمش رو گذاشته بودم: لبخند ِ نسرین

o*o*o*o*o*o*o*o

لئو