یبار دم عید بود همه خاندان جمع شدیم خونه بابابزرگم که بزرگ خاندان بود
عمو هام و عمه هامو بچه هاشون و نوه هاشون خلاصه کلی شلوغ شده بود
من نشسته بودم کنار بابام جا کم بود چسبیده بودم بش
دستمم انداخته بودم دور کمرش
هوا هم گرم بود حسابی گرم بود عرق کرده بودیم
بابام داشت حرف میزد و مجلسو گرفته بود دست
همه داشتن بش گوش میدادن
میگفت آره رفتیم نهال گردو از توسرکان اوردیم چه گردویی با لبات بازی میکنه
پشت کمر من یه سیم برق برای کولر رفته بود سیمش زخمی بود
منم همیجوری که نشسته بودم تکیه دادم
یهو دیدم دارم با عاقام داریم بندری میرقصیم
با هزار زحمت خودمو کشیدم جلو
زارت یکی زد تو گوشم بعد شروع کرد ادامه حرفش
بادما رو میگی اووووف عجب بادمایی میخوری مث چشم شهلا
خو به من چه ، گرفت منو زد این وسط ، منم تو شوک بودم
یبار بابام رفت بالا پشتبوم
بم گفت هووووووووووووی
هوی که میگه یعنی با من کار داره
گفت برو آچر شونزه رو از تو جعبه آچارا بنداز بالا پشتبوم
گفتم باشه رفتم آچار رو برداشتم
گفتم تو برو اون پشت مشتا قایم شو پرت میکنم نخوره بت
گفت باشه
عاقا اومدم بندازم بالا پشت بوم نور زد تو چشمم ری#دم
پرتش کردم تو شیشه همسایه
بابامم از بالا پشتبوم به من نگاه میکرد میگفتی ریدی مهندس
تازه وقتی بش میگفتم نور زده تو چشمم
میگفت ری#دم تو چشمت
همینکارا کردن الان دارم برا شما محبتاشو مینویسم
یبارم با خونواده رفته بودیم بادوم چیدن
همه درختا رو که چیدیم پشت وانت پر شده بود از بادوم
منم نشسته بودم روی بادوم
بعد بابام نه محصول خوب بود ذوق کرده بود
گازشو گرفته بود تو مسیر برگشت
یهو رسیدیم یجایی از جاده ی صحرا
جاده اینطوری میشد
~
یهو دیدم ای وای خاصیت معلق شدن بهم دست داد
بعد من دیدم بابام همونطوری با وانت پرواز کرد و رفت
من کِتری پیاده شدیم
خدا لعنت کنه سازنده کِتری رو خیلی نوکشو تیز درست میکنن
اون زود تره من پیاده شد
من پیاده شدم رو کتری
میبینید چقدر تو هوا خوشحالم دارم قر میدم
همونقدر وقتی کتری بهم داخل شد ناراحت بودم
عاقامم با ماشین پرواز کرد و رفت اصن انگار خیار از ماشین افتاده پایین
دلاتون شاد و لباتون خندون
انشا الله بازم خاطرات تلخ زندگیمو براتون میگم
7 سال پیش
نقاشیت خوبه ها
خیلی دوست دارم عکس واقعیتو ببینم
7 سال پیش
ووییی خاک به سروم
7 سال پیش
ووییی خاک به سروم
وا مگه چیه خووو
7 سال پیش
مو وختی میرم بیرون دخترا برام قش و ضعف میکنن
البته از ترس
7 سال پیش
شیخ!!!
7 سال پیش
شیخ!!!
مله بفرمایید
7 سال پیش
نقاشیت خوبه ها
خیلی دوست دارم عکس واقعیتو ببینم
همین نقاشیمو دیدی همیطوری ام
موها فرفری ابرو پیوند
دماغ در حد کف گرگی
یه چی تو مایه ها سمندون
7 سال پیش
عالی بود شیخ
7 سال پیش
سلام داداش خوش اومدین خخ
7 سال پیش
:) علاقه ای که بابات بهت داره تو مایه های علاقه بابام ب منه
7 سال پیش
باحال بووووود
7 سال پیش
ینی الان دلت واسه اون دوران تنگ شده؟؟؟
اونروزا روتوموقعیتش دوس نداشتی
ولی الان چرا دلت واسش تنگولیده
هوووووم
درست گفتم شیخ
7 سال پیش
عالی بود
6 سال پیش
خخخخ خیلی باحال بود شیخ المریض
6 سال پیش
نوکرم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو