داستانک داستانک زمستان بسیار سرد بود کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند ناچار گوشت بدنش را میکند و به جوجه هایش میداد زمستان که تمام شد کلاغ مرد و جوجه هایش زنده ماندن و گفتند خوب شد که مرد خسته شدیم ازین غذای تکراری 9 سال پیش نوشته شده توسط : شیخ المریضداستانکهای زیبا 7 ◄ هفتا دوشتت دارم 4
9 سال پیش
9 سال پیش
9 سال پیش
رسمه روزگاره دیگه. الان تقریبا ۹۰ درصد جوجه ها همینطوری بی معرفتن.
ولی یه مصل هس میگه جوجه رو اخر پاییز میشمارن.
چی گفتم :o
9 سال پیش
خوب گفتی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو