نقل مکان:
شبی ملانصرالدین در خانه خود خفته بود که دزدی بی پول و بیچاره وارد شد ،
مختصر اثاثیه او را جمع کرد و به دوش کشید و بیرون رفت.
ملا نیز بر خاست و رختخواب را بر داشت و دنبال دزد به راه افتاد تا هر دو وارد منزل دزد شدند.
دزد او را دید و با تشدد گفت : این جا چه می کنی ؟
ملا گفت: هیچ، بنده تغییر منزل داده ام ، اجرت حمالی شما نیز حاضر است
9 سال پیش
خعلی باحال بود:D:D
9 سال پیش
خیلی باحال بود:D:D
9 سال پیش
منو مسخره کردها!! :|:|:|
9 سال پیش
اشمولی پشمولی
9 سال پیش
قشنگ بود
7 سال پیش
خخخخ
باحال بود
هر چه میخواهد دل تنگت بگو