نقل مکان:

شبی ملانصرالدین در خانه خود خفته بود که دزدی بی پول و بیچاره وارد شد ،
مختصر اثاثیه او را جمع کرد و به دوش کشید و بیرون رفت.
ملا نیز بر خاست و رختخواب را بر داشت و دنبال دزد به راه افتاد تا هر دو وارد منزل دزد شدند.
دزد او را دید و با تشدد گفت : این جا چه می کنی ؟
ملا گفت: هیچ، بنده تغییر منزل داده ام ، اجرت حمالی شما نیز حاضر است