*~*~*~*~*~*~*~*

روزی دنیا دختری به من خواهد داد
شبیه خودم
با موهای همیشه پریشان سیاه
که دلش نخواهد ببنددشان
و چشم های درشت براق مشکی
با آن لبخند درخشانش
کسی چه میداند
شاید هم مثل مادرش شاعر شد

اما دخترکم را جوری دیگر بار می آورم
که مثل مادرش نباشد
که عاشق مردی شبیه تو نشود
یادش می دهم موهایش را خودش ببافد
تا هرگز محتاج دست های مردانه ای نباشد

دخترکم را محکم بار می آورم
که مثل من
دلش کیش و مات تکیه گاه شانه های پهن و مردانه ی چون تویی نشود
نازدانه ام را می گویم که دیوارها بهترند
لااقل شانه خالی کردن بلد نیستند

دخترکم را عادت می دهم به تنهایی
که نترسد از سکوت
که پناه به شبیه تویی نبرد از ناچاری
به دخترک می گویم که گریه سهم تو نیست
که حسرت تقدیرت نیست

دخترکم را پر از آزادی می پرورانم
آنقدری که در دام صیادی که شبیه توست نیفتد
فرشته ی کوچکم را
جوری بار می آورم که حوای کسی نشود
که در جهان دیگر کسی آدمش نخواهد شد

خلاصه
دخترکم را مرد بار می آورم
نه انقدر زن
نه انقدر عاشق
شبیه مادرش

شاید تو پدرش نباشی ولی
روزی دنیا دختری به من خواهد داد

*~*~*~*~*~*~*~*

❇طاهره اباذری هریس❇