من یه برادر داشتم. یادم میاد صمیمی ترین دوست من برادرم بود. اما از دستش دادم
ماجرای از دست دادن برادرم این بود که ما وقتی خیلی بچه بودیم تو خونه ی قدیمی که مزرعه داشت زندگی میکردیم . ته مزرعه یه کلبه ی چوبی خیلی قدیمی بود که پدرم تمام پنجره هاشو سیاه کرده بود و روزی شاید 10 بار میگفت هرگز حتی نزدیک اون کلبه هم نشید
نمیدونم چرا ولی اون کلبه ترسناک ترین جای دنیا بود چون پدرم جوری با ما سر اون کلبه رفتار میکرد که انگار دشمنش هستیم
حتی وقتی یک بار توپم افتاد نزدیک اون کلبه تا برم برش دارم پدرم از پنجره خونه منو دید و بدو بدو امد بالا سرم و اونقدر منو زد که از حال رفتم و گفت دفعه دیگه حتی نزدیک این کلبه بشی پوستت رو واقعا میکنم، قسم میخورم که میکنم پوستتو
پدرم چشاش کاسه خون بود وقتی مادرم اشتباهی و یا وقتی حواسش نبود اسم اون کلبه رو میاورد، چند بار مادرم رو هم زد چون مادرم فقط اسم کلبه رو اورده بود
یه روز صبح برادرم رو دیدم که داره نزدیک کلبه میشه . تا دیدمش بدو بدو رفتم سمتش و گفتم داری چه غلطی میکنی؟ مگه نگفته سمتش نریم؟ باور کن به جان مامان میکشه همرو
گفت نگاه کن ، درش بازه. من میخوام برم توش ببینم
من اونقدر ترسیدم که حتی نمیتونستم جلوشو بگیرم واسه همین بدو بدو رفتم تو اتاقم و تا شب بیرون نیومدم
وقتی از اتاقم بیرون امدم نزدیک شام بود . رفتم تو اشپزخونه و دیدم مادرم و پدرم سر میز نشستن و 3 تا بشقاب روی میزه و سه تا تکه گوشت
مادرم چشاش پر از خون و اشک بود و پدرم داشت با میل غذا میخورد
گفتم داداش کو ؟
پدرم گفت کدوم داداش ؟ ما جز تو پسری نداشتیم ، تو هم هیچ داداشی نداشتی و نداری . خوب ؟
!اما من میدونم من یه برادر داشتم همیشه
براساس تحقیقات انجام شده در امریکا، شواهد نشان میدهد بچههایی که مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیدهاند، قبل از وقوع سانحه احساس خطر کردهاند و میدانستهاند که آن شخص نیت درستی ندارد و غریزهشان به آنها گفته است از این شخص احتراز و دوری کن؛ ولی نمیتوانستهاند! میدانید چرا؟
چون در نظام آموزششان به آنها گفتهاند که باید حرف “بزرگترت” را گوش کنی
این بچه خطر را حس کرده، آن قاتل یا متجاوز بیرحم به بچه میگوید: با من بیا؛ برایت عروسک میخرم. و بچه اعتماد میکند و با او میرود
بچه یاد نگرفته که بگوید “نه“، بچه یاد نگرفته به غریزهاش توجه کند، بچه یاد نگرفته نظرش را بگوید؛ و در نهایت جانش را از دست داده
اگر به فرزندتان یاد میدهید که مدام از شما اطاعت و حرفشنوی کند، یادتان باشد: فقط شما نیستید که به او دستور میدهید، چنین بچهای از همه اطاعت خواهد کرد
پدربزرگها و مادربزرگها، پدران و مادران و مربیان و معلمین! از بچههایتان نخواهید که کورکورانه به شما “چشم” بگویند؛ عواقب و آسیبهای بسیاری به همراه دارد
وقتی میدانید هیچ جای زندگی برای
اطرافیانتان کم نگذاشته اید
اما آنطور که باید، دوستتان ندارند
ممکن است احساس بی ارزش بودن و حماقت بهتان دست بدهد
اما این را بدانید اگر کسی شما را دوست ندارد
یا نمی خواهد کنارتان بماند
به این معنی نیست که ارزش شما کم است
(گاهی یک مسئله فقط یک مسئله است)
و واقعیت این است که از بین میلیون ها نفر انسان
فقط آن یک نفر شما را دوست ندارد، همین
بدون هیچ شاخ و برگی
این مسئله هیچ ربطی به شخصیت
اخلاقیات، ارزش و بهای شما ندارد
شما میتوانید بعد از مواجه شدن با چنین مسئله ای
آن را فقط یک مسئله بدانید
و ساده از کنارش بگذرید
بدون آنکه برای “نماندن آدم ها” خودتان را سرزنش کنید
یا شخصیتتان را زیر سوال ببرید
زیور شیبانی
حج نرفتیم ولے ، یڪ لڪ لبیڪ حسیـن
از همین جا ڪه بگوییم خدا مےآید
رخٺ احرام نبستہ همہ محرِم شده ایم
خودمانیم سیاهے چہ بہ ما مےآید
مترجم:گلریز برهمند
در ژاپن انعام ندهید
خدمات هتل ها و رستوران ها در ژاپن کیفیت بسیار بالایی دارد، اما انعام دادن به خدمه در این کشور مرسوم نیست و کاری تحقیر آمیز تلقی می شود
این مسأله در مورد کشورهای چین، کره ی جنوبی و بسیاری از دیگر کشورهای آسیای شرقی و اروپایی صدق می کند
در روسیه به غریبه ها لبخند نزنید
مردم روسیه لبخند زدن را رفتاری از سر صمیمیت می دانند که نشان دهنده ی علاقه ای حقیقی نسبت به یکدیگر است. در روسیه اگر به کسی که نمی شناسید لبخند بزنید، ممکن است شما را فردی ریاکار بدانند
در هند از دست چپ تان استفاده نکنید
در فرهنگ هندی، دست چپ را کثیف می دانند (چون از آن برای امور مربوط به بهداشت شخصی استفاده می کنند)، بنابراین برای دست دادن با دیگران، رد و بدل کردن پول یا برداشتن یک جنس همیشه از دست راست تان استفاده کنید
در چین غذایتان را تا آخر نخورید
در چین اگر غذا یا خوراکی تان را ته بخورید، این کار را به معنای آن می دانند که میزبان به قدر کافی برای شما غذا آماده نکرده
در نروژ بوق نزنید
مردم نروژ از بوق خودرو تنها در مواقع اضطراری استفاده می کنند بنابراین بوق زدن غیر ضروری شما می تواند باعث وحشت دیگر راننده ها شود
در فرانسه سلام کردن را فراموش نکنید
در فرانسه سلام باید کلمه ای باشد که از دهان شما خارج می شود در غیر اینصورت فرانسوی ها تصور می کنند سعی دارید غیر مستقیم به آن ها بفهمانید که پایین تر از شما هستند
در آلمان دست در جیب صحبت نکنید
آلمانی ها این کار را دور از ادب می دانند. این مسأله در مورد کشورهای ترکیه و کره ی جنوبی هم صدق می کند
در ایرلند روی صندلی عقب تاکسی ننشینید
در بعضی کشورها مثل ایرلند، استرالیا، نیوزلند و اسکاتلند، نشستن روی صندلی عقب تاکسی را خلاف قواعد مکتب مساوات گرایی می دانند. بنابراین برای رعایت ادب، در تاکسی ها روی صندلی جلو بنشینید
در امریکای جنوبی از کلمه ی «امریکا» برای اشاره به ایالات متحده استفاده نکنید
اگر در امریکای جنوبی از کلمه ی «امریکا» برای اشاره به ایالات متحده استفاده کنید اینطور برداشت می شود که فقط ایالات متحده شایستگی عنوان «امریکا» را دارد، در حالی که امریکای جنوبی هم امریکا محسوب می شود
در هند هدیه را فورا باز نکنید
در هند بعد از گرفتن هدیه باید خوددار باشید چون هندی ها فوراً باز کردن هدیه را نشانه ی حریص بودن شما می دانند
در هلند در مورد شغل افراد سؤال نپرسید
در هلند سؤال در مورد شغل اشخاص را نشانه ی تبعیض طبقاتی می دانند
این مسأله در مورد کشور فرانسه هم صدق می کنند
در فرانسه در ملاء عام فین نکنید
در ژاپن با دهان باز نخندید
ژاپنی ها خندیدن با دهان باز را نشانه ی نادانی می دانند
در فرانسه به غذایتان نمک نزنید
در کشورهایی مثل فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و ژاپن، هم در رستوران ها و هم زمانی که در خانه ی کسی مهمان باشید، اضافه کردن نمک و فلفل یا هرگونه چاشنی به غذا را یک تودهنی می دانند
در چین هدیه را فوراً قبول نکنید
در بسیاری از کشورها مثل چین و ژاپن، قبول کردن هدیه در بعضی موقعیت ها بسیار بی ادبانه است. در حقیقت از شما انتظار می رود که چندین و چند بار هدیه را رد کنید
در آلمان تأخیر نداشته باشید
در آلمان و بسیاری از کشورها تأخیر داشتن امری غیر قابل قبول است
در کره جنوبی کسی را بغل نکنید
در کشورهایی مانند کره ی جنوبی، چین و تایلند، در آغوش کشیدن دیگران را دور از ادب می دانند
در هاییتی سوت نزنید
در خاورمیانه انگشت شست تان را بالا نیاورید
در بسیاری از کشورها این یک حرکت دوستانه و به معنای تأیید و تشویق و لایک حساب میشود اما در کشورهای خاورمیانه، روسیه، یونان، غرب افریقا و امریکای لاتین، معنای آن کاملا برعکس است. در حقیقت، در این کشورها این حرکت همان معنای بالا آوردن انگشت وسط را دارد
💫
از هیچ ڪس انتظار ڪمڪ نداشته باش
یادت باشه حتی سایه ات
تو رو توی تاریڪیها تنها میذاره
تو میتونی
با خوداتڪایی به خواستههایت برسی
آن وقت همه با اشتیاق ڪمڪت میڪنند
مانتوی سفیدمو از روی ستِ لباسِ سبزِ اتاق عمل تنم کردم و لیوان نسکافه به دست از اتاق عمل زدم بیرون، روی صندلی های انتظار چشمم خورد به یه پیرزن تسبیح به دست که عین تصوراتم از مادربزرگای کتاب قصه ها بود
مثل همراه بیمارای دیگه ندویید سمتم که از حال و روز بیمارش بپرسه، حتی سرشو بلند نکرد نگاهم کنه، جالب شد برام
خودمو زدم به بی تفاوتی و رفتم و نشستم کنارش، دریغ از یه گوشه ی چشم اما
صدامو صاف کردم و پرسیدم: مادرجان مریضتون توو اتاق عمله؟!؟
بالاخره رضایت داد نگاهم کنه، سراپامو برانداز کرد و گفت: یه نیم ساعتی میشه که شروع شده عملش، دکتری؟!؟
مقنعه مو صاف کردم و گفتم: هوشبرم
پوزخند زد: همه شون یکین، همه تونم عین همین
همه تون نگاهتون غرور داره، خیلی درس خوندی؟! خیلی با سوادی؟!؟
خیلی جدی منتظرِ جوابم بود، نگاهش اعتماد به نفسمو میگرفت ازم، به تته پته افتادم: خب من هنوز دارم درس میخونم، خیلی که نه
یعنی خب
با سواد که هستم
یعنی سواد دارم، یکم فک کنم یعنی
خودمو جمع و جور کردم و نفسمو با صدا دادم بیرون و سعی کردم خونسرد باشم
مشکل مریضتون چیه؟!؟
خندید: غرور امثالِ تو
آب دهنم خشک شد از هولِ گناهِ نکرده
داشتم با تعجب و استرس به نیمرخ آروم پیرزن نگاه میکردم که زبون باز کرد: فامیل دورمه دخترک، یه چند وقت پیش شکمش غیر طبیعی بالا میاد، انگار که حامله ست
داداش برادارای خوش غیرت و دکتر مهندسش نه که خیلی سرشون میشه و با سوادن، دختره رو به جرم گناهِ نکرده خوبِ خوب میزنن و با لباس پاره و سر و روی زخمی از خونه و دیارش میندازن بیرون، که مبادا توو اون شهرِ کوچیک بی آبروییش دامن اونارم بگیره
منِ پیرزنِ بی سواد که نمرده بودم، خبردار که شدم خودم از روستا پاشدم رفتم شهرو هرچی لایقشون بود بارشون کردم و دختره رو آوردم پیش خودم. دکتر که بردمش معلوم شد توده داره توی شکمش، بزرگترین سرطانی که استادت قراره از دل و جونِ کسی دربیاره
آب دهنمو به زور قورت دادم، عجب سرگذشتی
باز یه نگاه به سرتاپام کرد و گفت: این همه مشق و مدرسه، این همه خرج و برج، فقط بلدین شعار بدین و ادای باکلاس بودن در بیارین، همه تونم خوبین الحمدلله، بدِ روزگارتون منم فقط
با سوادین مثلن؟! به چه درد میخوره وقتی هنوز یاد نگرفتین قضاوت نکنین؟! به چکار میاد وقتی یادتون ندادن نباید پیش داوری نکنین؟!؟
شماها هنوز یاد نگرفتین نشینین جای خدا، چی یاد گرفتین خودِ خدا میدونه
الانم که غیر من پیرزن ماشالا ماشالا همه تون درس خونده این
والا بخدا غرور نداره این دوزار سواد که استفاده شم نمیکنین…
سعی کنین آدم باشین، آدم
اینه که مهمه
اینه که ارزش داره
اینه که گوهر نایابه
اینارو گفت و بی توجه به قیافه ی دیدنی من دوباره مشغول گردوندن تسبیحش شد، فکر کنم همه ی حرصشو خالی کرد سرِ من و دلش خنک شد
چیزی نداشتم که بگم، الکی نگاهی به ساعتم انداختم و گفتم: من دیگه باید برگردم سر عمل، خدا صحت بده به مریضتون، با اجازه
نفهمیدم اصلا جوابی بهم داد یا نه، توی راه نسکافه ی تلخ و سرد شده رو مزه مزه کردم و سعی کردم به خودم دلداری بدم که من مثل بقیه نیستم خیرِ سرم، یه کم فرق دارم، اما
طاهره اباذری هریس