♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

مهین خانم چهل سال است ازدواج کرده، سه دختر و یک پسر دارد.
داماد دارد، عروس دارد، چند تایی هم نوه دارد
خودش می گوید دانشگاه نرفته، اما انقدر خوب حرف می زند که گاهی شک می کنم راست بگوید
مهین خانم از آن زنهایی است که من از هم صحبتی با آنها لذت می برم
دیروز وقتی گفت
« تن دادن از آن اتفاقات سخت زندگی است »
سریع توی کیفم دنبال خودکار گشتم، دفترم را بیرون آوردم و جمله اش را یادداشت کردم، می دانستم اگر آن را ننویسم خیلی زود فراموشش می کنم
مهین خانم معتقد است خیلی از زنها مجبورند زندگی زناشوییشان را تحمل کنند چون گزینه ی دیگری جلوی رو ندارند

می گوید خودش هم چهل سال تحمل کرده، تن داده به زندگی که دوست نداشته. می گوید تن دادن از آن اتفاقات سخت زندگی است گاهی زندگی مجبورت می کند مسالمت آمیز با آن کنار بیایی و دم نزنی
پرچم سفیدت را تکان بدهی و سرنوشتت را بی کم و کاست قبول کنی

و آرزو کنی دخترانت سرنوشتی بهتر از تو داشته باشند

جورج اورول در کتاب
“روزهای برمه”
جمله ی خوبی دارد، نوشته آدم به فرض آن که تا آخر عمر تنها بماند و شریکی پیدا نکند، تحمل آن بسیار آسان تر است تا شب و روز با کسی سر و کار داشته باشد که حتی یکی از هزاران حرف او را نمی فهمد
نمی دانم مهین خانم درست می گوید یا جورج اورول