..*~~~~~~~*..

این متنو باید قاب کرد و به بهترین دوستان داد

✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا , آب میوه نبود

✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود

✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست

✍بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته

✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست !و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت

✍بزرگ تر که شدیم , فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند

شاید هم رفته باشند …!!خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود

✍ خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود

غضبش عشق بودو تنبیه اش عشق
❤️

✍و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر , انحنای قامت اوست

^^^^^*^^^^^