user_send_photo_psot

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

یادش بخیر

لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ چیزی
دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت

یادش بخیر در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامون
جلد کنه😊

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
😄

یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود
😉
که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی

افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم
😂
بالاتر بود

من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه
😐

وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
😀
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم

تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن

یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ
😎
واسش انتخاب می کردیم

یادتون میاد؟
عکس برگردون موردعلاقمونو میخریدیم و
😁
میچسبوندیم تو دفترمون
یا عکس آدامس خرسی رو با آب دهن میچسبوندیم ساق دستمون
😜
کلی هم کیف میکردیم

یادش بخیر.
چه زود بزرگ شدیم و آرزوها و خاطرات زیبای

کودکیمون رو فراموش کردیم

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

😊❤💕🌹🌷 تقدیم به همه دوستان