user_send_photo_psot

oOoOoOoOoOoO

امد و گفت روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت

خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کرد گفت شادم و رفت

تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم به عشق دادم و رفت

باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه ادم و رفت

کم نیاورده بودم اما گفت
از سر توکمی زیادم و رفت

oOoOoOoOoOoO

افشین یداللهی