امد و گفت روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کرد گفت شادم و رفت
تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم به عشق دادم و رفت
باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه ادم و رفت
کم نیاورده بودم اما گفت
از سر توکمی زیادم و رفت
افشین یداللهی
6 سال پیش
عاالی😊❤😍
6 سال پیش
متشکرم😘❤
هر چه میخواهد دل تنگت بگو