در این قسمت شاهد جنجال هایی ک سر دس پخت من به پا شد هستییییین😎

@~@~@~@~@~@

همین سه چار شب پیش بود که مادر گرام پختن شامو ب بنده ک خوشگلشون باشم واگذار نمودن
😎✋
یَک استاملبولیی درست کردم ک بیا و آب دهنتو راه بنداز
چنان سالاد شیرازییی درست کردم ک خود شیرازیا کفشون می‌برید اگ میدیدن

بگم بهتون ک من بابت این شامه خعلی بم فشار اومدااااا فک کنم ی دو ساعتی اصلننن ب چنگیزم دس نزدم
اومممم راستی چنگیز گوشی جونمه… ای الهیییی ک رضوانی خانوم
(ب پست قبلیم مراجعه شود☺☺)
قربونه روی نقره‌ایه خوشگلش برههههه

خلاصه کفری شدههههه بودماااااا

اصاب مصاب نابوووود
😠😠

بعد تو مواد سالاد پیازم دیدم، این بود ک بیشتر هاپو شدم دور از جونم با دیدن پیاز…. اییییییی اخمخ بوگندو

ینی عاخرای سالاد درست کردنم بود ک ب ننه گرام گفتم: گفده بااااشممممم من اصلننن نمیخام سر سفره پاشم چیز میز بیارم
(این ینی عسیسم سفره رو خودت می‌چینی مامی ژووون)

بعله… سفره رو چیندن… داشتیم می‌خوردیم و عاخراش بود ک مصه همیشه یاسین خانوم شکم پرست
(یاسینو ک میشناسید؟! داداچ گرام)
گفدش مامااااان بازم بریز
😚😚
منم ک بم بر خوردع بود… انتر عاغا غذایه منو خورده بود تشکرم نکردع بود… تازه بازم میخاس
😠
دوباره برگشت گف مامان برییییز
😠😒
مادر گرام عم یخورده ناز و نوز کرد و گفدش بسه سنگین میشی خابت نمی‌بره
(البته من پریدم وسط سخن مامی رو ادامه دادم کع: خابت نمیبره می‌مونی رو دسمون😒)

عاخرش این ننه‌مون ی کفگیر ریخ براش اونم سرشو انداخ پایین مصه چی شروع کرد ب خوردن
😵😲
برگشتم با حالت طلب‌کارانه‌ مخصوص خودم بش گفتم: تو هنوز تشکررر نکردی غذایه منو خوردی! ی اخم ترسناکی عم داشتم بچه قیافمو دید هیچی نگفت

واسه این‌که ی وخ خدایه نکرده کم نیارم افزودم: گرچه ب تشکرت نیازی ندارم
😒
ننم از اون ور گف: دخترم مرسی غذات خیلی عالی بووود
😆
منم ک موهام مصه پسرا ریخده بود تو صورتم خعلی تخص شدع بودم و در عین حال حالت طلب کارانمو داشتم… دهنمم پر بود زود سرمو آوردم بالا با اعتماد ب یاروعه کامل گفدم میدونم

مامی عم ک طبق معمول در مقابل روم کم آورد و اندکی خنده کرد
😆

چلغوز خان غذاشو خورد… دو قاشقش موندع بود ک باز بحثمون شد باهم

زود بشقابشو برداشتم با ی لبخند خبیثی خالی کردم تو قابلمه

اونم دادِش رف هوا و بازم ب ننم گف واسش بریزع و ننمون‌هم کم نذاشتن براش، تازه دوتاعم بار من کردن

همین ک باز براش از دسپخت خوچ مزه‌ام ریخ، زود بشقابشو تو قابلمه برعکس کردم

یاسین خانوم ب نشانه اعتراض سر ب بیابان گذاشتن و ب قول اصخر خشتک ب سر کشیدن و قهر کردن رفدن… مادر گرام دوتا آب دارشو بارم کرد این‌دفه
😀😂

دگ خوردیم تموم شد رف… داشتیم وسایلا رو جم می‌کردیم ک یدفه مامی گف: دخدرهههه گلممممم! قربونت برم منننننن

اون وخ من
(😐)
یه عرعری کردم و گفدم: فمیدی خر شدم یا بیشتر توضیح بدم؟!؟

اونم خعلی شیک خندید گفت وااااااایییییی چقد بامزه‌ای تو فاطمهههههه
😍
باز من
(😐)
متوجه شدین اون قربونت برم ننم واس این بود ک ظرفاشو بشورم یا نههههع؟!؟
😒

دگ طاقتم سر اومد زود پریدم رو چنگیزم برداشتمش و ظرفارم نشُسدم

البته این بدین معنا هسدش ک ظرفارو فردا شستم
😐
ینی من نشُستمااااا ننم شُستوندش ب من
😂

@~@~@~@~@~@

آرع دگ… تموم شدددد