○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

خدایا من چی به این بگم؟اینجوری
😒
نگاش کردم که پیچید تو علی چپ

ـ بیا اینم کادو
😆

‍ـ مـــــــــــــرســــــــی
😍

جعبه رو باز کردم… یه انگشتر فوق العاده ساده و کاملا مخالف سلیقه من… با این حال خیلی خوشال شدم
(آی ام اسکل🤓)

ـ انقد درد سر کشیدم تاخریدمــــــــش که دیگه داشتم بیخیالش می شدم

ـ چرا؟

ـ اول عکسشو تو اینترنت دیدم … بعد انقد از این طلافروشی به اون طلا فروشی رفتم تا دیگه بالاخره سفارش دادم برام آوردن
😋😋😋

ـ چرت نگو دیگه خودم دیدم رفتی از پشت ویترین مغازه ی داغون انتخاب کردی
😑😑😑

ـ نه بابا اشتباه میکنی من که اینو از اونجا نخریدم
😅😅😅

چن دیقه اینجوری
😒😒😒
نگاش کردم که گفت

ـ حالا درسته از اون مغازه خریدمش ولی دیگه تو یه تشکر کنی بد نیس

ـ ممنون
😏😏😏
یه گل از پشت سرش درآورد و به طرفم گرفتش. گل کاملا مضخرفی بود
😝😝😝

از اون گلایی که وقتی میبینی ایجوری میشی
ಠ_ಠ
به هر حال گل و ازش گرفتم

ـ واقعا ممنون خیلی خوشال شدم
(ارواح عمم😉)

ـ خواهش میکنم
😋
کاری نکردم
😏

ـ آره واقعا
😒😒😒
ـ چیزی گفتی؟

ـ نه … تو راحت باش
😐

گوشیشو برداشت . پاشو گذاشت رو پاش. هر چیَم کیک بود خورد
😑😑😑
گفتم راحت نه دیگه نا این حد
😞😞😞

داشتم ایجوری
😞
نگاش میکردم که سرشو آورد بالا و ایجوری
🙄🙄🙄🙄🙄🙄
نگام کرد که حرصی شدم اساســــــــــــــــی

مردک علاف. رفته یه کیک خرید که بدرد خودش می خوره
یه انگشتر خریده که اگه نمی خرید راضی تر بودم
گل… گلو که دیگه نگو… پوففففففففففففففففففف

سرمو بالا گرفتم و نفس عمیق کشیدم. احساس میکردم خون به مغزم نمیرسه. اِ اِ اِ مردک… استغفر الله… نگا کن تورو قرعان… فک کن آدم سال اول ازدواجش باشه تولد زنش باشه زنش من باشه اونوقت تازه یادشم بره که مجبور بشم با یه شماره دیگه با اسم همراه اول بهش پی ام بدم و خودم
خودمممم خبرش کنم
😲😲😲

اوه اوه ببخشید من عصبی شدم از ذهنم در رفت
😔😔😔
پس حالا که گفتم میگم دیگـــــه… من که دیدم این یادش نمیاد یه سیمکارت دیگه برداشتم و بهش به اسم همراه اول پی ام دادم

چون یه جورایی می دونستم گیج تر از ای حرفان که بخواد به شماره دقت کنه
😳😳😳…
حالا اتفاقیه که افتاده میگی چیکار کنم حالا نه که وقتی فهمید تولدمه سنگ تموم گذاشت. اصن من ترسیدم این انقد سنگ میزاره سنگا تموم شن
😑
والا
😐

حالا من داشتم مثل چی حرص میخوردم(موریانه)اون مثل چی خونسرد بود(شتر)زنگ در از فکر کشیدم بیرون .رفتم آیفن و برداشتم یه مرد موتوری بود
😕😕😕

ـ کیه؟
😕

ـ شما غذا سفارش داده بودین؟

با خودم زمزمه کردم
ـ من … غذ…ااا سفا.. آهااااا آره آره ولی خیلی وقت پیش سفارش داده بودم چون خونه نبودیم فک کردم اومدین و رفتین ظاهرا دوباره اومدین
😁😁😁

ـ نه نه تازه الان اومدم

ـ چی الان اومدین
😲
یعنی چی الان اومدم
😲
یعنی میخوای بگی شما همیشه بیرون برتون این مدلیه؟
عادت دارین دو روز بعد غذا رو ببرین تحویل بدین؟
😲
اینم جز قوانینتونه حتما؟
😡
اگه الان ما مهمون داشتیم چی؟اصن مهمون و ولش کن… مهمون بره بمیره
اگه ما این جا از گشنگی تلف میشدیم بعد می خواستیــ

پرید وسط حرفم مرتیکه(این همون مردیکه هستش منتها مرتیکه مشدد و با تاکید بیشتری بیان میشه میدونم اصلا حرفم منطقی نبود و مثل بقیه حرفام زر زر بود ولی خب چیکار کنم… کلا منطق من بی منطقیه والسلام
😋😋😋)

ـ حالا که نه شما مهمون داشتین.. تازه از سومالی برگشتین.. نه اَ گشنگی مردین…
😑😑😑
حالام بیاین غذا رو ببرین بالا مبلغم پرداخت کنین فقط سریع تر چون باید غذای بقیه م تحویل بدم اگرم
😑😑😑

ـ یعنی چی آقا !!؟این چه وضعشه !!؟ مردم و معطل خودتون میکنین اگه میخواسیم یه ماه بعد از سفارشمون غذا رو تحویل بگیریم که خودمون غذا درس میکردیم
😡😡😡
این چه سیستمیه که دارین!!؟
😡😡
اصن مشتریم دیگه ندارین ایجوری اگه باشه
😡😡

ـ چطوره یه نامه براشون بنویسین!!!؟
😑

ـ چطوره شمام غذا رو برگردونین!!؟
😐

‍ـ پس کنسلی و پرداخت کنین لطفا
😏

ـ راسی غذا چیچی داریم!!؟
*جناب همسر*

ـ کوفت

ـ 😕😕😕

ـ جناب شما چن لحظه تشریف داشته باشین من الان میام مبلغ و پرداخت میکنم

*یارو*: برای کنسلی!!
😏

ـ نه غذا رو میگیرم ازتون مبلغم پرداخت میکنم
😶
خب…دیگه به هر حال مشکل تو سیستم پیش میاد دیگه
😅

ـ بله شما درست میفرمایید
😏😏

آیفون و گذاشتم و رفتم تو کیفم پول برداشتم و دوییدم از پله ها پایین آسانسورمون به صورت عمده نقش هویج و ایفا میکرد
😐😐😐😐
تا رسیدم پایین نفسم بالا نمیومد
پولو گرفتم جلو یارو و عین یوز پلنگ وایسادم نفس نفس زدن
😣😣😥😥😥😥

ـ آااااا…..ولی اینکه کمه

ـ چی…می..گی تو!!؟ حالت خوش..
😣😣😣
نیسا
😥😥😥

ـ خانم یعنی چی هی دارین دبه میکنین
😬😬😬
از اولش که کلی سرم غر زدی که دیر اومدی و سیستمتون مشکل داره و اینا اینم از الان که نصف پولم نیوردی خو آخه با ده تومن به کی دو پرس غذا میدن که ما بدیم!!؟
😠😠😠

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○