○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

از زبون یه عروسه

من از اول جشن عروسی بهم ثابت شد چه آدمه ضایع ایم؛ از آرایشگاه:

اومدن گفتن داماد اومده
حالا من
😆😆😆
نیشم تا زیر چشام اومد بالا عینهو قحطی زده های سومالی حمله کردم بیرون که از پله های آرایشگاه بی نصیب نموندم

(مردم انگاری کرم دارن .یه پله هایی دُرُس کردن که ارتفاع بین هر کدومشون اندازه نیش باز منه. والا. مرض دارن انگار
😞😞😞)

اومدم حمله کنم که پام محکم خورد رو پله و بــــــــــــعـــــــــــــلـــــــــــــــه خیلی شیک ومجلسی پاشنه کفشم شکست
هیچی دیگه بس چپ وچوله راه رفتم فیلم بردارو روحش شاد شد فیلمم نگرفت. منم دیدم بی انصافیه جلو آرایشگاه فیلم نداشته باشم تا تونستم سلفی گرفتم
اتفاقا خیلی هم خوش گذشت .بس اسکل بازی در آوردیم هی من برای داماد شاخ می زاشتم هی اون دستشو میاورد جلو دوربین. هی قیافه هامونو شبیه گدا های آمازونی داغون می کردیم
خلاصه به هر زحمتی بود چن تا عکس خاطره بر انگیز ساختیم و لحظات شادی و برای فیلم بردار گرام به وجود آوردیم .

سوار ماشین شدیم ودر حین حرکت فیلم بردارم از شیشه ی ماشین بغلی تا کمر بیرون بود و فیلم می گرفت بعد هی اشاره کردن که از شیشه به بیرون نگاه کنم . سر برگردوندن همانا و داشبورد و گاز زدن همانا
قیافه ی فیلمبردارو که دیدم یاد اسکار افتادم .حالا من داشتم خودمو قهوه‌ای می کردم از خنده فیلم برداره هم داشت دعا می کرد شفا پیدا کنم
(نه خداییش با اینکه هر روز با هزار جور عروس وداماد ومحرم ونامحرم سر وکار داره ولی انصافا خیلی با خدا بود خیلی برام دعا کرد بنده خدا
😉😉)

جناب داماد لطف کردن زنگیدن خونه که یه جفت کفش برام بیارن رفتیم آتلیه هی زنه می گفت ای جور وایسین او جور وایسین. هی منم لحظه ی آخر اسکل بازی در میاوردم عکسا رو خراب می کردم
عکاسه هم تا مرز جنون عصبی کردم
(اصن امروز هر کی به پستمون می خوره مومنه این بنده خداهم خیلی دعامون کرد)
هی زنه گفت خانوم نکن . خانوم بتمرگ . خانوم کولی بازی در نیار منم گفتم

ـ سرکار اگه خیلی ناراحتی اصن خودم عکس بگیرم

اونم گفت
ـ بیا

خواهر من یه چیزی گفتم تو جدی نگیر… ولی کم نیاوردم رفتم دوربینو رو چن ثانیه تنظیم کردم با جناب داماد پریدیم جلوش
خلاصه اونم خاطره بر انگیز شد شدیید
😅

هیچی دیگه رفتیم و وارد باغ شدیم و کلی ام گناه کردیم

(هر کی میومد می گفت مبارک باشه تو دلمون یه باری فحش بهش می دادیم ولی بهش میگفتیم دستتون درد نکنه خیییلیی زحمت کشیدین تشریف آوردین .انشاءالله که بتونیم جبران کنیم خدایا از سر تقصیرات ما بگذر درسته دروغ گفتیم ولی دل نشکستیم )

باجناب داماد رفتیم برای رقص دو نفره
این دامادم که از اول تا همین الان لال بود به حرف اومد خبرش

ـ چشات اذیتت نمی کنن ؟

خیلی تعجب کردم . آخه سوالم تا این حد غیر انسانی؟
😞😞😞

ـ نه

ـ ولی لنزت خیلی تابلوعه
☺☺

😠😠😠
خوبه کلی پول لنز دادم چه قدّم به زنه گفتم لنزت طبیعی باشه و ایجوریه . از همون اول که پله هاشو دیدم باید حدس می زدم کارشم به درد نمی خوره .اَه

ولی تو خوب موقعیتی بودیم . تا تونسم پاهاشو لگد کردم . فک کنم از باباش اینجوری کتک نخورده بود
😅😅😅
آخیییییش راحت شدماااا اگه لهش نمی کردم حالا عذاب وجدان ولم نمی کرد
😥😥😥

موقع رقص کیک شد. چاقو رو دستم گرفتم . جناب دامادم دستشو گذاشت رو دستم ولی چه گذاشتنی قشنگ دستمو چِلوند .می گم چلوند یعنی چلوندااااا .مرتیکه بی احساس . خوب من عذاب وجدان داشتم که اونجوری لگدت کردم خوو . تا کیکو برش زدیم دیگه دست من کامل بی حس بود

بعدشم که فیلمبردار محترمه که الهی داماد قوربونش بره امر فرمودنند که کیک بزاریم دهن هم .که ای کاش زهر می زاشتم دهنش. انشاءالله که خدا اونم قسمت کنه
اول من انگشتمو کردم تو دهنش بعدم اون که یه لحظه شتر درونم بیدار شد ومنم دستشو چنان دندونی گرفتم که قیافش شد عینهو گاوایی که قرمز دوس دارن . اَی حال کردم. کلا به عذاب وجدانم زیادی اهمیت می دم
😊😊😊

تمام
😋😋😋

 
می دونم خیلی چرند بود
ولی…
خب….
آاااا….
بزار حرفمو بزنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ببخشید
😔😔😔
چیجوری باید برای پستا عکس بزارم!!؟

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○