*~*****◄►******~*
یک قطعه برای سازمان شده بود بحران امنیت ملی

این یعنی تحریم. مگر می شد با این تحریم ها کار کرد؟
…..
آنقدر از آن قطعه وارد کرد که تا 5 سال کار سازمان را راه می انداخت

همه می گفتند هر کسی غیر از مصطفی می خواست آن قطعه را تأمین کند

در آن زمان یک صدم این هم نمی توانست وارد کند
…..
قطعه را داد به چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه که می شناختشان

داد که از رویش بسازند. به وارد کردن راضی نبود
ریسکش بالا بود، ولی می خواست نتیجه بگیرد

زمان می برد، اما مصطفی صبور بود، می گفت

وقتی می تونیم خودمون بسازیم، چرا باید ارز از کشورمون بره بیرون؟

مدام پیگیری می کرد و همه جوره هوایشان را داشت. به یک گروه هم نداد، کار را به چند تا مرکز دانشگاهی سپرد

…..
طول کشید، اما دست آخر بچه ها قطعه را ساختند، تست کردند و جواب گرفتند

حالا مصطفی نیست پای قرارداد تولید انبوه

^^^^^*^^^^^

یادگاران، جلد 22 كتاب شهید مصطفی احمدی روشن، ص 50