user_send_photo_psot

oOoOoOoOoOoO

اين پاييز هم گذشت
اما عجيب سخت گذشت
شهر بوى نا اميدى ميداد
بوى دلسردى
بوى از دست دادن هاى ناگهانى
بوى پس اندازهايى كه در يك شب همه شان به باد فنا رفت
بوى قيمت هايى كه پر مى كشيدند و
زورمان نمى رسيد جلويشان بايستيم
اين پاييزِ لعنتى فقط بوى حساب و كتاب ميداد

كافه هايش سوت و كور و زير سيگارى هايشان پر از ته سيگارهاى مچاله شده
پرنده ها ناى پريدن نداشتند
آدمها فقط مى دويدند براى يك لقمه نان
جان ميكندند تا همانى را هم كه سالها برايش جان كندند از كف ندهند
بچه ها قلک هاشان را شکستند
تا قامت پدر و مادرها نشکند زیر بار اعداد و ارقام
اين پاييزِ لعنتى
بوى همه چيز ميداد الا دوست داشتن
آغوش ها
در حساب و کتابی که مبادا تهش ضرر باشد

باز و بیکار ماند
این پاییز تصویر واضح این مَثَل بود:
“سرِ گشنه زمين نگذاشتى تا عاشقى از يادت برود”
خدا بخير كند زمستان را
سرما را
يخبندانِ دوست داشتن ها را
يخبندانِ اميد را
اميد را
اميد

oOoOoOoOoOoO

على قاضى نظام