user_send_photo_psot

oOoOoOoOoOoO

ماجرا خیلی ساده بود
من فقط رفتم تا عطر بخرم
آقای فروشنده بدون اینکه سوالی بپرسد
رفت و شیشه ی عطری آورد
هنوز سلام هم نکرده بودم که یک ژست فرانسوی گرفت و گفت
ce parfum est costume pour vous
یعنی این عطر خیلی به شما می آید
بو کردم و دیدم بله همان قبلی است
گفتم نه
شما اشتباه می کنید
این عطر اصلا به من نمی آید
لطفا عوضش کنید
شیرین باشد و خنک
با تعجب رفت و عطر دیگری آورد و بدون اینکه بو کنم گفتم همین خوب است

موقع رفتن گفت
ببخشید اما سلیقه ی همراهتون بهتر بود،عطر قبلی رو میگم
خندیدم و زدم بیرون
درست میگفت بنده ی خدا
اما آن عطر قبلی به من نه ، به تو می آمد
به تو می آمد وقتی سرت را روی سینه ام ول می کردی و…
اصلا ولش کن
من فقط آمده بودم این عطر را عوض کنم
مثل چند روز قبل که مدل موهایم را عوض کردم
یا هفته ی پیش که نحوه ی خندیدنم را
یا ماه قبل که طرز نگاه کردنم را
من همه ی چیز هایی که دلت را میبرد
همه ی آن چیز هایی که به تو می آمد را عوض کردم
شاید فردا نوبت خانه و پس فردا شهرم
نمیدانم

اما بگو ببینم تو قرار است تا کی همراهم باشی!؟
کم کم دارم خودم را هم عوض می کنم
تو چرا نمیروی از من ؟
هیچ فکر کردی که میتوانستم بروم از یک عطر فروشی دیگر عطر بخرم
اصلا چرا رفتم اینجا هر چند میدانستم من را میشناسد و امکان دارد از این حرف ها بزند
هر چند میدانستم اما رفتم

میدانی
خودزنی فقط این نیست که
چاقو برداری و بیفتی به جانت
یا خودت را به در و دیوار بزنی
یا چه میدانم
با سر بروی توی شیشه
گاهی گوش دادن یک اهنگ
پیاده روی در یک خیابان
یا همین ماجرای ساده خریدن عطر
از خودزنی هم خودزنی تر است
تو چرا نمیروی از من ؟

oOoOoOoOoOoO

علی سلطانی