user_send_photo_psot

oOoOoOoOoOoO

اونقد الکل خورده بود
که حالش اصلا دست خودش نبود
اصلا نمی فهمید چیکار میکنه
تلو تلو میخورد و هزیون میگفت
ولو شد تو ماشین
ماشینو استارت زدم
راه افتادیم
همینطور که داشتیم دور میزدیم
گوشیشو از جیبش درآورد و گرفت جلوش
چند خطی تایپ کرد
دوباره شروع کرد به هزیون گفتن
گوشی تو دستش موند
بهش گفتم چی تایپ کردی ؟
اصلا گیج بود
نفهمید چی گفتم

حالش بد شد، زدم کنار
از ماشین پیاده شدم رفتم سمتش
از ماشین پیادش کردم ،گوشیش از دستش افتاد
نشوندمش یه گوشه که بهش یه هوایی بخوره
کنجکاو شدم ببینم چی تایپ کرده بود ؟
که به یه نوشته ارسال نشده برخوردم
نوشته بود: بدون تو غرق شدم تو دنیایی که ازش بیزار بودم

تازه اونجا بود که فهمیدم چرا آدم ها بد میشن
(:

oOoOoOoOoOoO