😭دلتنگی …😭

دلتنگی

از دلتنگی بغص کردم 😭😭
داره خفم میکنه
نفسمو گرفته
اخه اقای من چطوری تحمل کنم
ازت خیلی دورم
میدونم گناهکارم
به خدا قسم میدونم
ولی این دله بی قرارم گناهکار بودن حالیش نی
بی قرارتِ بی قرار‌😔😔😔

ازطرف دانشگاه راهی مشهد شد
خیلی خوشحال شدم که میخواد
بره پابوس امام رضا
بهش گفتم رفتی حرم یه تک بزن خودم بهت زنگ میزنم تا با امام رضا درد و دل کنم
بایه شماره ناشناش زنگ زد
چون نمیشناختم جواب ندادم
بهش گفتم خوب تو تاحالا نرفتی حرم
که یه تک بزنی 😐
گفت بهت زنگیدم ولی جواب ندادی
گفتم چ شماره ای
همون شماره ناشناس بود 😕
گفتم خوب باز رفتی بزنگ 😊
…
اما دیگه زنگ نزد جواب پیام هم دیر میداد
بعد چند روز برگشتن
تو چشمام نگاه کرد و گفت
قسمت نبود با امام رضا حرف بزنی
لیاقتشو نداشتی 😏
امام رضا قبولت نکرد

سوختم
شکستم ،خورد شدم
میدونسم گناهکارم ولی بی قرارش بودم
با این حرفش کل وجودم اتیش گرفت
غم قلبمو پر کرد

از اونروز به بعدش
به هر دری زدم تا بتونم باهاش صحبت کنم
یابرم پابوسش
ولی نشد که نشد
.
.
.
.
.
امروز بعد دوماه که از اون ماجرا میگذره
تونسم بااقا حرف بزنم
حرف که نه فقط گریه
فقط تونسم بگم دلتنگشم و عاشقشم
گریه هام تمرکزی واسم نذاشته بود
مغزم خالی از هر چیزی بود به غیر
(اقای من دلتنگتم )
☺☺😭😭😭

دلتنگی نفسمو گرفته
کاش دعوتم کنه
کاش