دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،دیگر عاشق نیستم

شیشه بودم سنگ ها اما فهمیدند
من فرق دارم با همه آیینه ی دق نیستم

صاف و ساده بودنمو را، هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست، من ٫مصدق٫ نیستم

دور باید شد از این ٫خاک غریب٫لعنتی
صبر کن سهراب جان، من توی قایق نیستم

آه دنیا خسته ام از زندگی انقدر که
به ادامه دادنش دیگر موافق نیستم

بغض دارم، بغض یعنی مرگ اما گریه نه
شاعری مغرور هستم ،اهل هق هق نیستم

میشود فهمید از حال خرابم ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم

►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄

user_send_photo_psot