—————–**–

🔸اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست
مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت….. تا او را به مقصد برساند

🔹مرد افلیج که اکنون خودرا سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را کشید و گفت : اسب را بردم …… …و با اسب گریخت

پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم

مرد افلیج اسب را نگه داشت ، مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی! می ترسم که دیگر “هیچ سواری” به پیاده ای رحم نکند

: امام علی علیه السلام
انسان، به زيورى زيباتر از جوانمردى آراسته نشده است

—————–**–