سلام
یه شب خواب دیدم تو خونه بابا بزرگمینا جنگ شده جنگ ایران و عراق
یهو اقا ما تیر اندازی عراقی ها تیراندازی ما موشک مینداختیم حالا تو حیاط شاید تعجب کنید اما واقعیتِ، یهو همین که در حال جنگ بودیم یک دفعه مامان بزرگم اومد گفت عراقی ها ایرانی جنگ بسته بیاین ناهار بخورین الللللللللله اکبر
به قران راسته
اقا فرمانده ایران و عراق اومدن کنار هم فسنجون زدن تو رگ
ناهار که تموم شد مادر بزرگم گفت وقت تموم شد برین سرجاتون وایستید …. 1.2.3حمله
من تاسه روز مونده بودم این دیگه چه خوابی بود دیدم
نکته ۱:شب زیاد شام نخورید
نکته ۲: فیلم های دفاع مقدس نگاه نکنید چون روح شهیدا تو قبر میلرزها
نکته ۳: حتما با فسنجون سبزی خوردن بزارین
نکته ۴: دیگه خجالت بکش چند تا نکته اخلاقی تو پنج خط
6 سال پیش
خیلی باحال بود
6 سال پیش
خیلی باحال بود ایول
6 سال پیش
مرسی خیلی خندیدم
6 سال پیش
چه جالب بود
6 سال پیش
ولی دیگه قسم نخور
6 سال پیش
خيلى خنديدم مرسى
6 سال پیش
ممنون ایشالا همیشه موفق باشی
6 سال پیش
خیلی جالب بود
آفرین
6 سال پیش
ای ول بابا تو دیگه کی هستی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو