یه شب خونه مادر بزرگم رفتیم
برای دورهمی
بعد حیاط خونشون خیلی بزرگه با درختای بزرررگ نارنج و پرتغال و گردو
بعد اونشب همه بودن
خاله هام پسر خاله هام و دختر خاله هام
شوهر خاله هام
با من و مامانم و بابام و مادر بزرگ و پدر بزرگم
داستان از اینجا شروع میشه
همه جا تاریک بود بعد حرف جن و روح و خلاصه این چیزا اوفتاده بود
من رو مبل بودم با خاله هام بقیه رو زمین
بعد یهو بارون گرفت شدید تبدیل به طوفان شد درو باز میکردی غیب میشدی
بعدش طوفان که شدید شدید شد
برقا قعط شد اوووووووف
خیلی باحال بود
من اونموقع ۱۲سالم بود
ینی مال یه سال پیشه داستان
ما در مورد جن حرف میزدیم بعد من از پسر خاله و دختر خاله ها بزرگترم
در مورد جن حرف میزدیم
گرگ زوزه میکشید
در مورد روح حرف میزدیم
صدا سگ و گربه میومد
خعلی باحال بود از کوچیک تا بزرگ ترسیده بودن غیر من
ینی اونشب خعععععلیی خوش گزشت
5 سال پیش
دوست هزیزم لطفا محترمانه و دوستانه نظردهید .
😘😍 باتشکر و بوس فراوان 😘😍
چطورے خوبے
5 سال پیش
چطورے خوبے
اشتب شد
5 سال پیش
سلام.منم دوتا داداش دارم.ولی یکم ازشون دورن.سرشون بشدت گرم زندگیه خودشونه.ولی من تو زندگیم خیلی به یادشونم.باورتون نمیشه انقد دوستشون دارم که ....پسرم که به دنیا اومد تو زایشگاه بجه رو دادن بقلم،ناخوداگاه گفتم عمه فدات بشه عشقم...دکتر و ...نگاه کردن با تعجب.عشق یعنی این...نصیبتون بشه دوستای گلم
5 سال پیش
سلام.منم دوتا داداش دارم.ولی یکم ازشون دورن.سرشون بشدت گرم زندگیه خودشونه.ولی من تو زندگیم خیلی به یادشونم.باورتون نمیشه انقد دوستشون دارم که ....پسرم که به دنیا اومد تو زایشگاه بجه رو دادن بقلم،ناخوداگاه گفتم عمه فدات بشه عشقم...دکتر و ...نگاه کردن با تعجب.عشق یعنی این...نصیبتون بشه دوستای گلم
سلام به همگی خوبین خوشین
5 سال پیش
سلام
هر چه میخواهد دل تنگت بگو